هنرمند پیشکسوت تئاتر از احیای آیینهای غرب کشور گفت
علیرضا حنیفی: «کوسه باران» نمایشی ریشهدار از شاخ آفریقا تا مناطق غربی ایران است
علیرضا حنیفی، نمایشنامهنویس، بازیگر و کارگردان پیشکسوت تئاتر با بیان اینکه «کوسه باران» نمایشی ریشهدار از شاخ آفریقا تا کردستان است، از تلاش خود برای معرفی آیینهای ریشهدار غرب کشور به جهانیان گفت.
به گزارش ایران تئاتر، علیرضا حنیفی نمایشنامهنویس، بازیگر و کارگردان پیشکسوت از سال ۱۳۴۹ با ورود به دبیرستان و بازی در نمایش «جنگها» فعالیت هنری خود را در عرصه تئاتر آغاز کرد.
او تاکنون علاوه بر بازیگری، نمایشنامههای زیادی با موضوعات مختلف به نگارش درآورده است؛ البته کثرت نمایشنامههای این نویسنده با محوریت دفاع مقدس باعث شده است تا مخاطبان بیشتر او را به عنوان نمایشنامهنویس این ژانر بشناسند.
این نویسنده درباره فعالیت اخیر خود میگوید: «پایاننامه دوران تحصیل من، در مورد صور نمایشی شفاهی کردستان بود و از حدود سه سال گذشته تصمیم به نگارش متنی در این زمینه بهمنظور شناساندن آداب و سنن ایرانی در سطح بینالملل گرفتهام.»
او ادامه میدهد: «طرح ابتدایی کار نوشته شده است که در صورت موافقت تالار سنگلج و تامین بودجه آن را به اجرا میرسانم.»
این هنرمند توضیح میدهد: «منطقه کردستان با وجود کوهستانی بودن همواره درگیر خشکسالیهای گاهبهگاه بوده است و در گذشته افرادی که در آن منطقه زندگی میکردند، آیینهایی چون «کوسهباران»، «چینچه گلن» به معنای عروسک چوبی یا قاشقی، «شخم زدن» و «غارت» را برای پایان خشکسالی و دعای باران اجرا میکردند.»
او ادامه میدهد: «شخصیت اصلی آیین «کوسه باران»، چوپانی است که گوسفندان اهالی را به چرا میبرد. او در فصل پاییز که گوسفندان به دلیل سرما و سرایز شدن گرگها در دشت امکان حضور ندارند، به اجرای این آیین میپردازد. در گذشته چوپانان منظقه غرب برای مردم جارو میآوردند و به همین دلیل چوپان آیین «کوسه باران» جارویی همراه دارد که نشان از پاکی مغز است و هرکس به او پولی پرداخت کند، بخشی از جاروهایش را به او میبخشد. او دو زنگوله به همراه دارد که نشانه شغل اوست و این دو زنگوله را به هرکسی هدیه نخواهد داد. از دیگر نمادهای این شخصیت نمایشی که نشانی از خشکسالی و نبود چیزی برای خوردن است، ماسکی است که با نمد و دو دندان چوبی بزرگ بر صورت دارد.»
حنیفی میگوید: «درباره این آیین و ماسکی که اجراکنندگان بر صورت دارند، سالها قبل با دکتر فریندخت زاهدی و خانم محققی غیرایرانی که درباره آیینها و مناسک کشورهای جهان پژوهش انجام میداد به گفتوگو درباره ساخت و عملکرد ماسک «کوسه باران» پرداختیم و طی این صحبتها مشخص شد این نوع ماسک اکنون فقط در شاخ آفریقا استفاده میشود و این نشان از فرهنگی ریشهدار است که از شاخ آفریقا تا کردستان و مناطق غربی ایران گسترده است.»
نویسنده نمایشنامه «کوسه باران» با بیان اینکه چوپان و کمک چوپان که در این آیین نقش همسر او را بازی میکند، با رقص و آواز کوچه به کوچه به دنبال دریافت هزینه سالانه چوپانیشان میروند، میگوید: «در صورتی که مالک گوسفندان به چوپان پولی پرداخت نکند، چوپان به صورت نمادین میمیرد و کمک چوپان که نقش همسر او را بازی میکند، آنقدر به شیون و زاری میپردازد که صاحب گوسفندان مجبور به پرداخت پول میشود و با این کار چوپان به زندگی برمیگردد.»
او میافزاید: «من در دوران کودکی این آیین را دیده بودم. در آن زمان چوپانی از اهالی قروه به اجرای آن میپرداخت و پس از او پسرش کار پدر را ادامه میداد اما با توجه به شرایط فعلی و از آنجا که دیگر گلهای در قروه باقی نمانده است، فرزند چوپان قروهای به دستفروشی روی آورده است. البته تاکنون در تهران و شیراز چندین بار به اجرای این آیین پرداختهام اما این بار قرار است تا در صورت امکان با همکاری علی اکبر طرخان به عنوان مشاور کارگردان این اثر را در تماشاخانه سنگلج روی صحنه ببرم.»
این نویسنده درباره شیوه اجرایی که مدنظر دارد، توضیح میدهد: «دو شیوه اجرایی میدانی و صحنهای برای این اجرا که بیشتر میتوان از آن به نام پرفورمنس یاد کرد، وجود دارد. در تالار و روی صحنه همه جزییات اجرایی این اثر رعایت میشود اما در نمایش میدانی بخشی از این جزییات حذف میشود. لازم به توضیح است که من دو آیین «بلغور کوبی» و «عروسی در کردستان» را هم به متن اضافه کردهام و سعی دارم تا با تلفیق این سه آیین، تماشاگران با کلیتی از فرهنگ کردستان آشنا شوند. البته این اجرا نیازمند بازیگران زیادی با بدنی آماده برای فرم است که اگر هزینه مناسب احیای آن تامین شود، روی صحنه خواهد رفت.»
نمایشنامهنویس پیشکسوت تئاتر ضمن تاکید بر اینکه او را به عنوان نمایشنامهنویس جنگ میشناسند، گلهمند از بیتوجهی مدیران به هنرمندان فعال در این ژانر میگوید: «امسال برای حضور در جشنواره بسیج و مقاومت متونی ارسال کرده بودم که هیچ کدام پذیرفته نشد. منی که چشم و چراغ دفاع مقدس بودم حالا بدون هیچ دلیلی از جشنواره کنار گذاشته میشوم. گروههای مختلفی متن آثار مرا ارائه دادهاند و برای من سوال است یعنی هیچ یک از این متون به درد حضور در جشنواره نمیخورد؟ اصلا تمامی کارهای من ضعیف، حرمت اسم من کجاست؟! وقتی از حرمت حرف میزنم نه به عنوان یک واژه شخصی بلکه کلیتی درباره پیشکسوتانی است که سالها در این عرصه تلاش کردهاند.»
حنیفی میافزاید: «بعد از نگارش ۱۲۰۰ نمایش رادیویی با موضوع جنگ، من غلط مینویسم؟! آن هم نمایشنامههایی را که تاکنون بارها از شمال تا جنوب کشور اجرا شدهاند.»
این پیشکسوت در پایان توضیح میدهد: «به من پیشنهاد شد تا درباره شهید بروجردی نمایشنامهای بنویسم، کتابی ۶۰۰ صفحهای برای تحقیق و پژوهش اولیه معرفی شد و براساس کتاب طرح اثر ارائه شد. اکنون سه ماه است منتظر پاسخ شورای مربوطه برای نگارش این نمایشنامه هستم و همچنان در بیخبری به سر میبرم. امیدوارم عزیزان حرمت پیشکسوتان را نگه دارند و حداقل با توضیح و پاسخی منطقی به پاسخ ابهاماتشان بپردازند.»
گفتوگو: نگار امیری