گروه تئاتر بازی در یک نگاه
رضا آشفته: گروه تئاتر بازی به سرپرستی آتیلا پسیانی، توسط او و همسرش از سال ۱۳۶۸ با هدف ایجاد یک گروه تجربی که ادامه دهنده راه کارگاه نمایش و آغازگر تئاتر تجربی در ایران از سال ۱۳۴۷ بود، تاسیس شد.
آتیلا پسیانی که از روزگار نوجوانی با مقوله تئاتر توسط مادرش جمیله شیخی به طور جدی و در تالار 25 شهریور(سنگلج امروزی) آشنا شده بود، از 16 سالگی پا به کارگاه نمایش گذاشت و دغدغهاش نوعی تئاتر بود که با تئاتر حرفهای و استاندارد منافات داشت. اگر تئاتر استاندارد با قواعد و مشخصههای معین ساخته و پرداخته میشود، تئاتر تجربی به دنبال رسیدن به فرمول و قواعد ناشناخته است، بنابراین تحت هیچ شرایطی حاضر به پذیرش شیوههای معین و مشخص نیست. اگر قواعد مشخص را به هنجار تدبیر کنیم، تئاتر تجربی تئاتر هنجارشکن است.
آتیلا پسیانی در عین حال اصالت تئاتر آئین را با خود به تمام کارهایش سرایت داده است، البته از همه مهمتر بازی است. او میخواهد مثل یک کودک بدون توجه به بازیهای مشخص، بازی خلاقه و نوآورانه خود را بروز دهد. به همین دلیل نیز همبازیهای کمتری را در نگاه اول میتواند جذب بازی خود کند چون آنها عادت به بازیهای شناخته شده دارند و از این بازیهای عجیب و تازه سر درنمیآورند مگر حوصله و صبر پیشه کنند تا با این بازیها آشنا شوند. البته این آشنا شوندگی نیز به درازا نخواهد کشید چون آتیلا پسیانی و گروهش در هر بازی جدیدتر بازیهای قبلی خود را به کنار میگذارند و حالا ویژگیهای تازهتری در بازی بعدی رسوخ خواهد کرد. شاید عمدهترین دلیل ایجاد سوءتفاهم برای برخی از مخاطبان موقتی آثار آتیلا پسیانی هم از همین جا نشأت گرفته شده باشد چون آنها هنوز با رموز بازی و شیوههای اجرایی گروه"بازی" آشنا نشدهاند و به همین دلیل با دنبال نکردن این آثار خود را با جملات"یعنی چه؟"، "ما نمیفهمیم"، "ما ارتباط برقرار نکردیم" و... راه را در مقابلشان میبندند. نوعی بستگی که با ایهام، گنگی و سوءتفاهم همراه است.
آتیلا پسیانی معتقد است که نبودن تماشاخانههایی با تعاریف مشخص باعث ایجاد چنین آفتی میشود. اگر تماشاگر بداند که پا در کدام تالار میگذارد و در آن جا قرار است چه اتفاقی بیفتد، به طور سر زده به تالاری نمیرود که هیچ آشنایی قبلی با نوع نمایشهای آن ندارد. اگر تئاتر تجربی هم میتوانست پیش از انقلاب در تالار مشخصی اجرا شود، آن وقت از این همه سوءتفاهم جلوگیری میشد. کارگاه نمایش پیش از انقلاب توانست مخاطبان ویژهای را برای این نوع آثار در نظر گیرد و رفته رفته نیز با استقبال بیشتری روبهرو میشد چنان چه با آمدن آربی آوانسیان و مابقی اعضای کارگاه نمایش به تالار چهارسوی تئاترشهر، بر تعداد مخاطبان آثار تجربی در ایران افزوده شد.
گروه تئاتر بازی تا به حال نشان داده که به سه جنبه از تئاتر تجربی بها داده است. اول: قصهپردازی، دوم: ایدههای اجرایی و سوم: پرفورمنس.
اول، قصهپردازی: منظور این است با آن که در این نوع آثار قصه وجود دارد، اما سعی بر آن است تا در روایت و قصهپردازی حرکات نوتر و خلاقهتری پیش روی مخاطب قرار گیرد و مخاطب با اثری غیرقابل پیشبینی در زمان روایت و اجرا مواجه شود.
"کشتی شیطان" برگرفته از"بانوی دریایی" هنریک ایبسن و"بحرالغرایب" برگرفته از"طوفان" ویلیام شکسپیر نمونههایی از این دست است. آن چه میبینیم یک برداشت آزاد از دو نویسنده مطرح جهانی است. این اقتباس آزاد در برگیرنده شیوه خاص گروه بازی است. او مصالح را از دیگری میگیرد اما ساز و کار از خود است. آتیلا پسیانی نمیخواهد برپایه شیوههای معمول در زمان اجرا کارش را پیش ببرد، بلکه بر آن است تا نگاه خود را بر اجرا تزریق کند. نگاهی که در برگیرنده یک فرمول مشخص و از پیش تعیین شده نیست. چنان چه در"کشتی شیطان" سکوت و مکثهای طولانی میزانسن این اثر را تعریف و اجرایی میساخت. ما به روابط چند زن در یک خانواده جنوبی نگاه میکردیم، اما مکثهای طولانی ما را درگیر با یک سری اتفاقات جادویی و در عین حال باورپذیر میکرد. این فضا بر پایه باورها و خرافههای مردمان جنوب شکل میگرفت اما نگاه آتیلا پسیانی بود که آن چه باید دیدنی شود مقابل دیدگاه تماشاگر قرار میداد. در مجموع نه نشانهای از ایبسن و متن او بود و نه نشانهای از مردمان جنوب ایران. بلکه یک دنیای جدید برگرفته از همه این موارد با شیوهای غیر معمول در صحنه متجلی میشد. بنابراین قصه هم به معنای متداولش در صحنه جاری و ساری نمیشد، بلکه نوآوری در پردازش قصه باعث میشد که عدهای از این جسورانه وارد عمل شدن به وجد درآیند و در مقابل نیز عده دیگری با همان"یعنی چه" مواجه شوند. البته مخاطبانی که با یعنی چه روبهرو میشوند، کافی است چندین بار به دیدن آثار آتیلا پسیانی و گروههای تجربی بیایند و در کنارش به مطالعه دقیق درباره چند و چون تئاتر تجربی بپردازند. مطالعه این دقت عمل را میدهد که همیشه در آثار تجربی دنبال عادتهای رایج نباشند، بلکه به شکل غیر منتظرهای در صحنه نکته یا نکات تازهتری را کشف کنند. بنابراین مخاطب آثار تجربی باید فردی جستوجوگر با ذهنیتی فعال باشد. او باید در ساخت و ساز اثر تجربی آن قدر فعال شود که بخش عمدهای از اثر را در ذهن خود بسازد. این نوع آثار همه چیز را آماده در اختیار مخاطب نمیگذارند، بلکه در پی تحریک ذهنیت مخاطب هستند تا او را نیز جزئی از بازی کنند.
دوم: پرداختن به ایدههای اجرایی. گاهی گروه تئاتر بازی بدون قصه و یا کمرنگ شدن قصه سعی بر آن دارد تا در صحنه بر پایه حضور بازیگر و بدنش و استفاده از ابزار و اثاثیه به عنوان امکانات صحنهای و ابزار بازی نمایشی را شکل بدهد. در این میان هرازگاهی یک عنصر برجسته میشود تا مابقی عناصر در خدمت آن قرار گیرند و در پایان توانمندیهای صحنهای بر مخاطب آشکار شود. به نوعی کنکاش علمی، دقیق و ظریف و زیبایی شناسانه در صحنه صورت میگیرد. نوعی پژوهش تئاتری در ابزار و امکانات اجرایی است که ما را در مقابل پتانسیلهای بالفعل تئاتر قرار میدهد. البته همچنان آئین سر رشته اصلی در تمام این کنکاشهاست.
متابولیک نمونهای از این دست تجربیات است که با هدف پردازش صدا در صحنه به نمایش درآمد. صدا نیز با هدف دیده شدن و اجرایی شدن در خدمت متابولیک بود. صدا میتوانست ابعاد تازهای را در صحنه ایجاد کند و ذهن را کاملاً فعال کند تا در دل موقعیت به پردازش مفهومی تمام عناصر دیده شده بپردازد. یعنی نشانههای به هم پیوستهای از تمام اتفاقات در واکنش به صداها متبلور میشد و این نشانهها مفاهیم انتزاعی را به مفاهیم عینی و واقعی تبدیل میکرد. نوعی فرآیند معکوس ما را به صحنه و اتفاقات و تصاویر موجود در آن پیوند میزند و هدف نیز برای هر مخاطبی به دلخواه رقم خواهد خورد. شاید اشتراکات جمعی بتواند از تعارضات احتمالی بکاهد. این مهم نیز در برقراری یک تالار خاص برای آثار تجربی ممکن خواهد شد. باید جایگاه مشخصی برای تئاتر تجربی تعریف کرد تا مردم بتوانند در پیوستگی با این نوع تئاتر ضمن آشنا شدن، از آن لذت روز افزونی ببرند. پس از آن نیز بهتر میتوانند به نقد و نظر پیرامون این آثار بپردازند و در ادامه به تفاوت تئاتر تجربی با تجربه کردن پی ببرند.
سوم: پرفورمنس یکی دیگر از دغدغههای گروه تئاتر بازی است. پرفورمنس در اتکا و التقاط هنرهای چند گانه با ابزار و تجهیزات مدرن امکانپذیر میشود. هنری که برگرفته از تئاتر، هنرهای تجسمی، معماری، موسیقی، رقص، سینما، ویدئو، مجسمه و... است. هدف تلفیق هنرهاست تا در این دنیای سرشار از پیچیدگیها بتوان مخاطب را نسبت به آن چه لمس میکند، تحریک کرد. مولتی مدیا هنری تلفیقی و ترکیبی است و بر آن است تا پیوندی بین زندگی و هنر برقرار کند. شاید این نوع مواجهه با هنر ضمن رد کردن تمام تعاریف کلاسیک از هنر ما را با وضعیتی نوین از هنر آشنا سازد. مثلاً در زمان زلزله بم در سال 82 گروه تئاتر بازی در سولههای ایرانشهر اقدام به برگزاری یک پرفورمنس کرد. در آن فضا هر چیزی ممکن مینمود. در حاشیه این پرفورمنس نیز چندین نمایشگاه مرتبط با زلزله بم برگزار شده بود. بازیگران در طول سالن رفت و آمد میکردند و هر یک حرکات نامعمولی را از آئین سوگواری اجرا میکردند. بوق و کرناهای بلند نواخته میشد. عروسکی به نشانه طفلی مرده در سوگواری وارد میشد. همه در سکوتهای طولانی بر آن بودند تا برپایه حرکات زاری و شیون خود را به نمایش درآورند. نمایشگاههای دیگر نیز در تجسم بخشیدن به این فاجعه بیشتر یاری میرساندند.
آتیلا پسیانی در پرفورمنسهای خود بر آن است تا تجربیات تئاتری خود را در پیوند با دیگر هنرها به منصه ظهور رسانده و اتفاق دیگرگونهای را مقابل دیدگان تماشاگر قرار دهد. این همان شیوهای است که میتواند امکانات و پتانسیلهای تئاتری را بیشتر بر مخاطبان آشکار کند.
حاصل تجربیات گروه تئاتر بازی در مواجهه با گروههای دانشجویی میتواند پس از آموختن مبانی کارگردانی و بازیگری، به عنوان شیوهای در خور تامل آموزنده باشد. شیوهای که بازیگران را فعالتر میکند تا در پی راه یافتن به رموز بدن بتوانند در صحنه فعالانهتر حضور موثر داشته باشند. از سوی دیگر کارگردانان و طراحان صحنه، نور و صدا نیز در دل این مکاشفات با فرآیند غیر معمول روبهرو میشوند تا به دنبال ایجاد دنیاهای ناشناخته برای خود و مخاطبانشان باشند. جسارتی که همه چیز را دور میریزد تا تازهها و ناشناختهها پیش روی قرار گیرد.
این فرآیند غیر معمول فقط در دل کارگاههای بیشمار و با اتوودها و مشقهای بسیار محقق خواهد شد.
شاید این راه یکی از بهترین متدها برای گسترش آگاهانه تئاتر تجربی در ایران باشد. گروه تئاتر بازی یکی از فعالترین و پیشروترین گروههای تجربی در ایران است و افراد زیادی نیز از این تجربیات تاثیرات فراوان گرفتهاند.