نگاهی به نمایش «پیرننا»» کار اکبر قهرمانی
شب یلدای مادر در حلقه دلدادگانش
بهنام حبیبی: پیرزنی تنها در یکی از روستاهای استان گیلان، در شب یلدایی از زندگانی خود، این جشن بزرگ ایرانی را با همه اعضای خانوادهاش، ولی در خیال خود، جشن میگیرد.
پیرننا، زنی سالمند که در یکی از روستاهای استان گیلان، در حال تدارک جشن شب یلداست، با تنهایی خویش درگیر است. او همچنان که در حال دانه کردن انار شب یلداست، با خود گفتوگو میکند. دیالوگهای او بیشتر بر شیوه درددل کردن با شخصیتی خیالی است، که البته در اواخر زمان نمایش، روشن میشود که این شخصیت خیالی، پسر درگذشته اوست. پسری که سالها پیش، در شب یلدایی از زندگی پیرننا، به جنگ رفته است و دیگر هرگز بازنگشته است. روایت به دنیا آمدن پسر پیرننا پس از هشت سال نذر و نیاز، مرگ ناگهانی همسر پیرننا، زایش پسرش در یک شب یلدا و همچنین رفتن پسرش به جنگ در شب یلدایی دیگر، همگی عناصری از داستان نمایش هستند، که میتوانستند با پرداخت بیشتر و جزئیتر، به تولید داستانی نمایشیتر منجر شوند. اشاره جزئی و گذرا به این عناصر مهم و تأثیرگذار در زندگی پیرننا، فرصت ایجاد نمایشی با ساختار دراماتیک را از این داستان میگیرد. نمایش پیرننا، با توجه به متن نمایشیاش، بیشتر قالب داستانی دارد تا نمایشی. چالشها و تنشهای درونی پیرننا با انبوه مشکلاتش که از تنهایی او جاری میشوند، اگرچه عللی هستند برای ایجاد بازیهای دراماتیک، ولی متن، خود هنوز با نبود عناصر دراماتیک مانند گرهافکنی، گرهگشایی، اوج، کشمکش و دیگر عناصر نمایشی، ساختار دراماتیک پررنگی به خود نمیگیرد و بیشتر به روایت داستان میپردازد، تا در قالبی روایی، روایتگر داستان زندگی پیرننا باشد. همه چالشهای روزمره زندگی پیرننا، از گرانی گرفته، تا نابسامانیهای ارزی، و ورود احتمالی کارگران چینی به ایران، عللی هستند که پیرننا آن ها را به موازات مشکلات تنها ماندن خود در زندگی، به دوش میکشد و در واقع از ترکیب همه این مشکلات موازی، گره دراماتیک نمایشیاش را میسازد. نمایش پیرننا، در عین واقعگرایی خود، لحظاتی را با بازی پیرننا در خیالات و رویاهای خود، به سوی فراواقعگرایی پیش میبرد، که البته این حالت، برای زنی سالخورده مانند پیرننا، دور از ذهن نیست.
نمایش «پیرننا»، با کارگردانی تقریباً مناسب اکبر قهرمانی برای یک نمایش مونولوگ به روی صحنه میرود. میزانسن کارگردان برای پیرزنی تنها در میان خاطرات و خیالاتش، ریتم مناسبی دارد. نمایش، با کارگردانی بازیگرمحور که خاص نمایشهای مونولوگ است پیش میرود. البته در جای جای نمایش، کمبود افکتهای دیداری و شنیداری احساس میشود که میتوانستند تنوع بیشتری به ریتم تکگویی نمایش بدهند. این مونولوگ که با بیان محلی پیرننا اجرا میشود، در بیان، به علت تأکید گوینده، و قصد او برای اجرای دقیق منظور کلمات و جملات، دچار هیجان و تحریک میشود و خود به خود شکلی نمایشی به خود میگیرد. در این رویداد، گوینده بیآنکه مخاطب را متوجه قصد درونی خود کند، به بازیگری تبدیل میشود که در حال اجرای نمایشی رویدادهاست و این خود، یکی از علتها و انگیزههای شکلگیری هنر درام از میان گویش و زبان را به تصویر میکشد. پیرزن، همه رویدادهای روزمره خود را با شکلی نمایشی، و با دقت بازی میکند. این بازی او، نه تنها قالبی مونولوگ یا تکنفره دارد، بلکه گاهی حتی تا اجرای سه کاراکتر را در بر میگیرد.
بازیگر نقش پیرننا، با داشتن مهارت و تسلط بر فرهنگ و زبان گیلکی، گزینش خوبی برای این نقش است. بازیگر نقش پیرننا، با توجه به سن خود و با داشتن خاطرات مفصلی از فرهنگ مردم گیلان، به خوبی و راحتی، همه جزئیات زندگی مردم این استان را به بازی تبدیل میکند، و البته پیشینه و مهارت او در بازیگری نیز، در اجرای این بازی خوب و هدفمند، به او یاری میرساند.
صحنه بازی، در بلک باکس کارگاه نمایش تأتر شهر، هیچ دکوری را در بر نمیگیرد. تنها چینش طراح در بازی پیرننا، تعدادی انار است که در قالب اکسسوار، به شکلی دایرهای و برای یادآوری انار شب یلدا که با نماد یک انار برای هر یک از اعضای خانواده در نظر گرفته شده است، روی زمین چیده شدهاند و پیرننا در این دایره، که گویی تعبیری از زندگی تنها و محصور روزگار پیری اوست، به اجرا میپردازد. اکسسوارهای دیگری نیز در میان این دایره دیده میشوند که بیشتر، کاربری آرایهای به اجرا میدهند، مانند قاب عکس شادروان صدیقه کیانفر که این نمایش به او تقدیم شده است، و همچنین چند شمع روشن، یک هندوانه، یک ظرف سفالی محلی گیلان، چند کتاب، و مقداری دارو. صحنه با نوری عمومی و ساده از بالا روشن میشود که تنها کاربری روشنایی عمومی را به اجرا میدهد. اگرچه در چند هنگام از بازی، تغییرات جزئی هم به نور داده میشود تا با کمسو شدن آن، قرارگیری پیرننا در خیال و رویای او به تصویر کشیده شود.
پیرننا، گذشته از سادگی خود در متن و تنوع موضوعی، بخش بزرگی از مردم را به یاد مخاطب میآورد. بخش سالمندان جامعه که شاید دنیای نمایشی، بیشتر در فضای زندگی شهرنشینی، آن ها را دیده و به تصویر کشیده است، و بخش بزرگ دیگری از آن ها یعنی سالمندان روستایی تنها مانده در زندگی خود را آن چنان که باید، به تصویر نکشیده است. پیرننا، نمادی از زن توانمند و نیرومند گیلانی و به تعبیری جامع تر زن سالخورده ایرانی است که با وجود همه نابسامانیهای زندگیاش، همچنان به برگزاری جشن ملی شب یلدا دل خوش دارد، و با وجود تنهاییاش در زندگی، همچنان با همه اعضای زنده و درگذشته خانوادهاش ولو در رویاهایش، دلدادگی میکند.