در حال بارگذاری ...
...

یک نمایشنامه فوتبالی _ سون گوران اریکسون به روایت رسانه‌ها

سون گوران اریکسون در سرتاسر جهان چهره شناخته شده‌ای است، محبوبیت و شهرت این مربی به حدی است که اخیراً او سوژه یک نمایشنامه هم شده است.

روزنامه اقبال:
آبزرور/ تام دارت
مترجم: سارا قلی‌بیک

سون گوران اریکسون در سرتاسر جهان چهره شناخته شده‌ای است، محبوبیت و شهرت این مربی به حدی است که اخیراً او سوژه یک نمایشنامه هم شده است.
نمایشنامه «سوئدی، انگلیسی، ایتالیایی» توسط نیک گروسو نمایشنامه‌نویس انگلیسی نوشته شده و از سه هفته قبل در استکهلم به روی صحنه رفته است. این نمایشنامه بیشتر از هر چیز بر تفاوت‌های فرهنگی انگلیسی‌ها و سوئدی‌ها و تصورات نادرستی که در مورد دوسو در ذهن سوی دیگر وجود دارد متمرکز است. توماس گوستا‏فسن، خبرنگار و نویسنده ورزشی روزنامه آفتون‌بلاد سوئد می‌گوید: «اگر ما مطلبی در مورد سون می‌نویسیم، بیشتر در مورد این است که رسانه‌های بریتانیا چطور با او برخورد می‌کنند. به طور معمول زندگی خصوصی هر کس در سوئد مربوط به خود اوست و رسانه‌ها در این باب کنجکاوی نمی‌کنند. اما در انگلستان همه چیز متفاوت است، به نظر من سوئدی‌ها در این موارد بسیار محافظه‌کارتر هستند.»
اولف فرایبرگ، مردی که در این نمایشنامه نقش سون گوران اریکسون را بازی می‌کند می‌گوید: «سون حلقه ارتباط میان سوئد و انگلستان است، چیزی که ما دو کشور او را بین خودمان تقسیم کرده‌ایم... در این نمایشنامه‌ او بارها با بحران‌های مختلف روبه‌رو می‌شود و هر بار هم به سلامت از این بحران‌ها عبور می‌کند، این ویژگی جالب این نمایشنامه است، او یک بازنده تصویر می‌شود، یک نجات‌یافته... باید بگویم سخت است بتوانی تصور کنی که مردی در چنان جایگاهی با این همه جنجال و حادثه روبه‌رو شود، او بسیار بسیار مشهور است، حقوق خیلی خوبی هم می‌گیرد اما همیشه سوژه مطبوعات جنجالی است، چرا؟ خب شاید او خیلی در مورد رفتارش دقت نمی‌کند...».
تصویر کردن چنین شخصیتی و جان دادن به آن در یک نمایشنامه کار مشکلی است، فرایبرگ معتقد است که ساختن چنین کاراکتر چندبعدی به خصوص که باید نوعی کاریزما هم در وجودش باشد بسیار مشکل است، نکته جالبی که او می‌گوید، این است: «اگر من نقش او را مثل احمق‌ها بازی کنم همه چیز خنده‌دار می‌شود...».
نمایشنامه، همان طور که از اسمش پیداست، به سه زبان بازی می‌شود، این نمایشنامه توسط گروه ملی تئاتر سوئد در سالنی نسبتاً کوچک که برای اجرای کارهای تجربی اختصاص دارد در مرکز استکهلم به روی صحنه می‌رود و البته شاید واکنش‌ها به آن در حد مورد نظر نباشد، در اجرایی که من در آن حاضر بودم، چندین بار تماشاگران قاه‌قاه خنده را سردادند. منتقدان هم واکنش‌های کاملاً متفاوتی به آن نشان داده‌اند، برخی آن را ستایش کرده‌اند و برخی دیگر آن را کمدی‌های احمقانه خوانده‌اند و البته یک مسأله مشخص این است که قطعاً این نمایشنامه آنقدر که برخی نشریات جنجالی و پرهیاهو سروصدا به پا کرده‌اند، سرگرم‌کننده و جنجالی و انتقادی نیست. نمایشنامه هیچ‌گاه آنقدر جدی نمی‌شود که تمام سالن را در سکوت فرو ببرد، شاید بتوان آن را با نمایش‌های «بن‌هیل» هم‌ارز دانست.
در شب اولین اجرا یک صندلی در ردیف اول برای سون گوران اریکسون در نظر گرفته شده بود اما او برخلاف قولی که داده بود به سالن نیامد، اما دستیار او توردگریپ پس از تماشای نمایش گفت: «نمایش سرگرم‌کننده‌ای بود.» قرار است که گروه اجراکننده این نمایشنامه پس از یک ماه از سوئد به انگلستان بروند، شاید در آنجا خود اریکسون به تماشای این نمایش برود.
تهیه‌کنندگان این نمایش اصرار دارند که این نمایشنامه ربطی به زندگی واقعی اریکسون ندارد و نمی‌خواهد زندگینامه او باشد بلکه تنها یک برداشت فانتزی است. از تمام اخباری که در مورد سرمربی تیم ملی فوتبال انگلستان در رسانه‌های این کشور درج می‌شود شاید بتوان برخی خطوط اصلی داستان را با آنچه در رسانه‌های انگلستان در مورد اریکسون و ماجراهای اخلاقی‌‌اش درج شده ربط دارد. اما در مجموع بسیاری از خطوط فرعی داستان صرفاً فانتزی جلوه می‌کنند. شاید مهم‌ترین مسأله مطرح شده در داستان این است که سرمربی تیم ملی بسیاری از وقت خود را باید به فکر فرار از دست پاپاراتزی‌ها بگذراند و حضور آنها زندگی او را مختل می‌سازد.
اما چه چیزی در مربی جاافتاده‌ای چون اریکسون است که او را به انسانی جذاب بدل می‌کند، جانین اولفانه، که در این نمایشنامه نقش پرنسس را بازی می‌کند می‌گوید: «عطش شهرت عامل اصلی مشترک میان تمام کاراکترهای زن این نمایش است...». این نمایشنامه بسیار بر تصویرهای رسانه‌ای تأکید دارد. آنها، یعنی رسانه‌ها، همیشه نیاز به سوژه دارند و این گونه است که چهره پرسروصدا و مورد توجهی چون سرمربی خارجی تیم ملی انگلستان به یک سوژه داغ بدل می‌شود. اگر هم او خودش مسائل خاصی را ایجاد کند که مورد نیاز این رسانه‌هاست خب معلوم است که رسانه‌ها از چنین مسأله‌ای استفاده می‌کنند و به آن دامن می‌زنند.
شاید نمایشنامه فعلی تصویر مناسبی از تلفیق فوتبال، شهرت و تئاتر نباشد، اما به هر حال حرکت خوبی است.