نقدی بر نمایش «لومیر» نوشته و کار تکسما مونوز از اسپانیا
یک رضایت نسبی

رضا آشفته: نمایش «لومیر» سرگرمکننده و شادیآور است و بیشتر برای مخاطب کودک و نوجوان در نظر گرفته شده اما میتواند مخاطب بزرگسال را نیز راضی نگه دارد و این موفقیت نسبی کار را میرساند.
نمایش «لومیر» بر آن نیست که اثری متفکرانه باشد و حتی بخواهد شگفتانگیز باشد بلکه بر آن است تا حدود یک ساعت مخاطب را از هر گروه سنی و با هر نوع دغدغهای سرگرم و راضی نگه دارد.
شاید این سرگرمکنندگی با سیاستهای جشنواره تئاتر فجر همخوان نباشد و البته در سالهای قبل نیز با چنین کارهای سرگرمکنندهای مواجه میشدیم که نمیتوانستند ضرورتهای یک جشنواره فرهنگی را پاسخگو باشد اما به هر طریق حضور در جشنواره و سرگرم شدن نیز میتواند برای شبهایی مفید واقع شود.
بازیگر با توانمندی و اشراف بر میم، پانتومیم، نمایشهای عروسکی، تردستی و مانند اینها بر آن است که تماشاگر با حوصله سرجایش بنشیند و همهچیز را ببیند و ضمن لذت بردن، گاهی نیز کف بزند و بازیگر را تشویق کند.
شاید این یک روال عادی برای سرگرم شدن باشد و مخاطب جدی تئاتر در نگاه اول از این همه سرگرمی دچار حیرت شود، چون انتظاراتش برآورده نخواهد شد. نمایش «لومیر» با یک صحنه عاشقانه و بازی دوجانبه بازیگر بنا بر تغییر موقعیت بدنی در سمت راست و چپ اجرا میشود و حاصل این پیوند یک فرزند است.
نقش فرزند را برای دقایقی یک عروسک بازی میکند و بعد خود بازیگر، ایفاگر این نقش خواهد شد. به ظرافت و سادگی، خردهنمایشها سرهم شده و بازیگر بهراحتی آب خوردن هر دقیقه و لحظه را برای خود تعریف و بازنمایی میکند و نتیجه نیز موفقیتآمیز است؛ چون او بازیگر کاربلد و باتجربهای است و همانند یک بازیگر حرفهای در صحنه به دنبال ایجاد جذابیتهای نمایشی زودگذر و پرهیجان است بیآنکه هول و هراسی برای از دست دادن تماشاگر داشته باشد و به این منظور با تنوع بازی و بهرهمندی از شگردهای متفاوت نمایشی مخاطب را جلب میکند. او میداند هر لحظه در حال شکل گرفتن و از بین رفتن است و باید که با تمام توان بدنش در خدمت ایفای نقشهایی باشد که مخاطب را بخنداند و نگاه او را معطوف به لحظات نمایشیاش کند. اگر لحظهای غفلت کند و دستوپایش بلرزد، مخاطب متوجه یک اشتباه چشمگیر در رفتارهای او خواهد بود برای آنکه این بازیگر چون تردستی زبردست، هوشیارانه و با زبروزرنگی دقیقهها را شکل دهد و در این نگاه تندگذر چشمها جادو شوند و دهانها باز بماند. در نهایت این بازیگر موفق میشود ما را پایکارش بنشاند و نبض ما را در دست بگیرد و حتی روی دم و بازدم ما کنترلی داشته باشد و به هنگام خروج، از ما بخواهد که با شدت تمام او را تشویق کنیم و چندان توجهی به جدی بودن کارش نداشته باشیم و اینگونه با یک رضایت نسبی سالن چارسو را ترک کنیم...