نگاهی به نمایش «خاکستری» نوشته و کار پریا امینی از شهرکرد
سکوت دراماتیک و علمگرایی در موقعیت معلق

سیدعلی تدین صدوقی: نمایش «خاکستری» به روزهای اشغال فرانسه توسط نازیها در جنگ جهانی دوم برمیگردد. زنی که برای حفظ دخترش و رهایی شوهرش که در دست نازیها اسیر است، از سر ناچاری با یک افسر آلمانی که در خانه او سکونت داده شده همکاری میکند. شاید بتوان گفت نمایش با نگاهی به نمایشنامه «خاموشی دریا» نوشته ژان بروله که در سال 1942 در سالهای برپایی نهضت مقاومت فرانسه نوشت و پنهانی منتشر کرد، نگاشته شده است. ژان پییر ملویل کارگردان فقید و بنام فرانسوی هم از روی این متن فیلمی با همین نام ساخته است. نمایش «خاکستری» نوشته و کار پریا امینی روز سهشنبه چهارم بهمن در دو نوبت اجرا و در سالن چارسو تئاتر شهر میزبان تماشاگران و علاقهمندان هنرهای نمایشی بود.
«ویان» زنی که دختری ده،دوازدهساله دارد و شوهرش به دست نازیها اسیر و زندانی شده است با ورود خواهر کوچکترش، «ایزابل» روال زندگیاش به هم میریزد. او به خواست افسر آلمانی که در منزلش سکنا داده شده، لیست افراد کمونیست و یهودی از همکاران مدرسهاش را به افسر میدهد. ویان میگوید من مادرم و برای حفظ دخترم و برگرداندن شوهرم هر کاری میکنم. زمانی که خواهرش یک خلبان زخمی را که هواپیمایش توسط نازیها ساقط شده به خانه میآورد تا او را پنهان و مداوا کند، ویان از او میخواهد که هر چه زودتر خلبان را به جای دیگری ببرد.
چالش میان زن بهعنوان یک همسر و مادر و حفظ دختر و نجات شوهر و مقابله با خواهرش که شدیداً ناسیونالیست است، تضادها و درام نمایش را به پیش میبرد. ویان طرفدار مارشال پتن است که با آلمانیها قرارداد خاتمه جنگ را امضا کرده و ایزابل طرفدار مارشال دو گل است که برای آزادی فرانسه میجنگد. آلمانیها خانه به خانه به دنبال خلبان زخمی هستند. افسر آلمانی به او و خواهرش شک کرده و ویان را با اسلحه تهدیدید میکند. در این میان دخترش از خواب میپرد و مادرش را صدا میزند. او آب میخواهد و زن از این فرصت استفاده کرده و قیچیای را در پشتش پنهان میکند تا چنانچه افسر آلمانی قصد شلیک به او یا خواهرش را داشت بتواند افسر را از پای درآورد و نمایش در همینجا تمام میشود.
درواقع باید گفت متن از پایانبندی خوبی برخوردار است و نمایش در همانجایی که باید، تمام میشود. بازیها در سطح نسبتاً قابل قبولی قرار دارد. بازیگر نقش «ویان» توانسته با وجود چالشها و جنگ درونیای که در لایههای زیرین شخصیت و کاراکتر وجود دارد و تحولات حسی و کنشهای رفتاری در موقعیت به وجود آمده و تضادهای فکری این شخصیت در تقابل با خواهرش نسبتاً از عهده نقش برآید؛ بازیگر نقش خواهر «ایزابل» نیز تلاش خود را کرده اما در جاهایی ایرانی بازی میکند که این به نوعی عدم شناخت کافی از شخصیتپردازی و کاراکتر شناسی غربی را آن هم در دوران بحرانی جنگ جهانی دوم میرساند. بازیگر نقش افسر آلمانی نیز سعی کرده تا رفتار نظامیگری خاص آلمانها را در حرکات و کنشهایش رعایت کند؛ اما باید گفت بازیگران بعضاً به لحاظ حسی و غریزی و رفتاری مونوتون میشوند و همین امر سبب میشود با توجه به زمان مطلوب نمایش «ریتم دراماتیک» که مجموع ریتمهای درونی و بیرونی و ریتم متن و شخصیتهاست در جاهایی بیفتد و ایستا شود. باید توجه داشت که در این نمایش سکوت یکی از عوامل مهم دراماتیک اثر است اما یادمان باشد که «سکوت دراماتیک» با سکون متفاوت است. در سکوت دراماتیک شما با حس، تحول غریزی، میزانهای درونی و بیرونی و کنش و واکنشهای درونی روبهرو هستید. حال آنکه سکون همهچیز را ایستا و یکنواخت میکند و متأسفانه در اکثر کارهایی که سکوت دراماتیک در آن نقش مهمی دارد مانند آثار پینتر این اشتباه از سوی کارگردان و بازیگران رخ میدهد.
این نمایش هرچند که فضایی رئالیستی دارد اما رگههایی از ابزورد نیز در آن احساس میشود و به فضاهای آثار پینتر نزدیک است. زن سکوت میکند اما دنیایی از فریاد است. او سکوت کرده است که چیزی بگوید و ایضاً ناخواسته حرفی نزند که موجب دردسرش شود. سکوت او یک اعتراض و یک «نه» بزرگ است. تفاوت این سکوت با حرف نزدن و سکون در همینجاست؛ به همین دلیل نام آن را «سکوت دراماتیک» گذاشتهام. زن بهرغم سکوتش در درون با وجدانش درگیر است و در بین دوراهی مانده است. ما همه اینها را میباید در نوع بازی، حس و حال، کنش و واکنشها، تحولات درونی و غریزی و بیرونی و رفتار بازیگر و حضور صحنهای او در نقش ویان ببینیم که البته باید گفت در بخشی از موارد این اتفاق نمیافتد و بعضاً مونوتون بودن بازی از همینجا سرچشمه میگیرد... ویان محافظهکار است؛ اما ایزابل وطنپرستی متعصب و البته شجاعتر از خواهر بزرگترش است چون مسئولیت و ملاحظاتی و بهتعبیری شاید مصلحتی که ویان در نظر میگیرد، ایزابل ندارد. ویان نمیخواهد همهچیز را به باد دهد و نابود کند.
نکته دیگر اینکه، تکرارها نیز در نمایش آنطور که باید درنیامده است؛ «تکرار دراماتیک» در نوع فضاسازی ابزوردگونه با تکرار معمولی یک دیالوگ متفاوت است؛ آن اولی به نوعی روزمرهگی و روزمرگی اشاره دارد، نوعی تکرار در خود و در زندگیای که انسان را به استیصال و خودباختگی و معنا باختگی و عبث بودن میرساند.
در نهایت باید گفت همانطور که از نام نمایش پیداست همهچیز خاکستری است چون فضا و موقعیت و زمان خاکستری است و این مفهوم بهدرستی در طراحی صحنه، سردی فضا، انتخاب رنگها و... نمود پیدا کرده است؛ خاکستری درواقع معلق بودن کل موقعیت و ایضاً شرایط زندگی ویان را در بین تضادهای فکری و عملی و... نشان میدهد.