گفتوگو با نویسنده و کارگردان نمایش «دیدن»
تصویر چالش بیکلام آدمها با خود و با دیگران

حمید عبدالحسینی نویسنده و کارگردان نمایش «دیدن» با تاکید بر اینکه میخواستم نمایشنامهای از کنشها و واکنشها و تنشهای بین آدمها بنویسم، میگوید این نمایش بهتعبیری بازنمایی تصویر چالش بیکلام آدمها با خود و با دیگران است.
بهنام حبیبی: جستوجوی هویت درونی انسانها، چالشی است که همیشه دستمایه آفرینشهای هنری و ادبی بوده است. این موضوع، علاوه بر روانشناسی، دیدگاههای جامعهشناسانه را نیز به خود اختصاص میدهد. نمایش «دیدن» به نویسندگی و کارگردانی حمید عبدالحسینی، نگاهی بیکلام به چالشهای موجود در انواع گروههای جامعه دارد که هماکنون در تماشاخانه سیمرغ تهران روی صحنه است. به بهانه اجرای این نمایش، با نویسنده و کارگردان این نمایش به گفتوگو نشستیم.
برای شروع گفتوگو، لطفاً خودتان را برای مخاطبان ما معرفی کنید و از پیشینه هنری خود بگویید.
من متولد سال ۱۳۶۷ هستم. در حدود ۱۰ سال است که وارد عرصه هنر نمایش شدهام و بهصورت حرفهای فعالیت تئاتری دارم. پس از چند سال فعالیت در پشتصحنه تئاترها، در سال ۱۳۹۵ برای اولین بار نمایشنامه «جای خالی» به نویسندگی و کارگردانی خودم را روی صحنه بردم. در همان سال، نمایشنامه «تو همهچیز را خراب کردی» به نویسندگی کامران شهلایی و با کارگردانی من، در تماشاخانه مشایخی به روی صحنه رفت. در سال بعد یعنی سال ۱۳۹۶ نمایشنامه «مینیمالیستها» و همچنین در سال ۱۳۹۷ نمایشنامه خارجی «یک اتفاق کوچک» را در سالن محراب به روی صحنه بردم. همچنین در سال ۱۳۹۸ نمایشنامه «وقتی همه خواب بودیم» را در تماشاخانه مهرگان روی صحنه بردم که در جشنواره فجر همان سال، در بخش بهعلاوه فجر، کاندیدای بهترین نمایشنامه شد. همچنین اجراهای نمایشی و نمایشنامهخوانیهای دیگری را نیز در کارنامه خود دارم. البته باید گفت با توجه به اینکه رشته تحصیلی من فیلمسازی است، در کنار کار تئاتر، کار تولید فیلمهای مستند، فیلمهای کوتاه و برنامههای تلویزیونی نیز انجام میدهم.
چه انگیزهها و محرکهایی در ذهن شما به وجود آمدند که باعث نگارش نمایشنامه «دیدن» با این شیوه اجرایی و با این شیوه اپیزودبندی شدند؟
در سال ۱۳۹۸ هنگام تمرین یکی از نمایشهایم در سالن محراب که در مورد تنشهای خانوادگی بین چند کاراکتر بود، متوجه ایجاد تنشهای موازی بین خود بازیگرانم شدم. من متوجه تخلیه روحی و روانی برخی از بازیگرانم هنگام تمرین یا اجرا شدم. این تخلیه روانی و شخصیتی، در حدی بود که به دلیل کوچک بودن تماشاخانه، حتی باعث آزار تماشاگران میشد. این رویداد، این ذهنیت را در من ایجاد کرد که آیا میتوان نمایشنامهای از کنشها و واکنشها و تنشهای بین آدمها نوشت که هیچ دیالوگی بین آنها برقرار نشود و تنها بهوسیله انجام حرکات و خلق تصاویر که تنها قابل دیدن برای تماشاگر باشد، به هدف محتوایی داستان رسید؟ اگرچه گونههای نمایشی پرفورمنس و پانتومیم وجود دارند ولی هدف اصلی من اجرا در این گونهها نبودند؛ بلکه هدفم نمایشنامهای بود که کلام و دیالوگ از آن گرفته شده باشد و در قالب تصویر بتواند محتوای خود را به مخاطب عرضه کند. در واقع، هدف واقعی من «نمایش بیکلام» بود. با توجه به تجربه و پیشینهای که در دو نمایشنامه «وقتی همه خواب بودیم» و «مینیمالیستها» داشتم، دوباره به فکر نگارش نمایشنامهای بیکلام و اپیزودیک افتادم که طول نمایشنامه کوتاه باشد و برای تماشاگر نیز خستهکننده نباشد. با وقوع بیماری کرونا و تعطیلی همه فعالیتهای نمایشی، فرصتی برای من ایجاد شد تا بتوانم قطعات اپیزودیک نمایشی بیکلام زیادی را بنویسم. برای این هدف، شاید بیش از سی قطعه نمایشی نوشتم. در نهایت، در اوایل امسال، کار تمرین قطعات نهایی را آغاز کردیم که البته هنگام تمرین، جزئیاتی نیز در آنها کموزیاد شدند.
با این توضیح شما، نام نمایشنامه یعنی «دیدن»، دلالت خود را روی نمایشنامه نشان میدهد، یعنی قطعاتی که فقط برای دیدن تماشاگر ساخته شدهاند؛ اما پرسش دیگری که در ذهن من پس از تماشای نمایش شما شکل گرفته، این است که چرا این قطعات اپیزودیک را در تلفیق با یکدیگر ننوشتید و روی صحنه نیاوردید؟
من برای تولید یک داستان از همه این قطعات، اتودهای زیادی انجام دادم و تجربیاتی را امتحان کردم، ولی برای رسیدن به هدف ذهنیام به نتیجه خوبی نرسیدند. من در ذهن خودم از ارتباط بین این قطعات اپیزودیک که بهظاهر بینظم هستند، به نظمی رسیدهام که بیانگر رفتار و کنشها و واکنشهای بین آدمهای یک جامعه است. در واقع، از نظر من آدمها در درجه اول دارای درگیریها و چالشهایی در درون خودشان و با خودشان هستند و پس از آن، این درگیریها و چالشها را به افراد دیگر پیرامون خود در جامعه نیز منتقل میکنند. بررسی و به تصویر کشیدن همه این چالشها، برای من جالب بود. از دیدگاه من، همه این آدمها در درجه اول به دنبال خود و هویت خود میگردند و در پی جستوجو و کشف هویت خودشان هستند و پس از آن، در پی جستوجو و پیدا کردن هویت دیگران هستند.
درباره ویژگی افراد گروه نمایشی خودتان چه در زمینه هنری و چه فنی، آیا گفتنیهایی دارید که گفتنشان ضروری باشد؟
برخی از افراد گروه من از همکارانی هستند که در نمایشهای قبلی نیز با من همراه بودهاند، ولی میتوانم بگویم که بیشترین تعداد افراد هنری این نمایش را بازیگرانی تشکیل میدهند که برای اولین بار، حضور روی صحنه نمایش را تجربه میکنند.
برای نوشتن متن جدید یا اجرای نمایشهای دیگر در آینده برنامهریزی دارید؟
در حال حاضر، در حال برنامهریزی برای نگارش و کارگردانی نمایشنامهای هستم که دارای ساختار اجتماعی است و به بیان تنشها و رفتارهای اجتماعی آدمهای یک محله میپردازد. البته این نمایشنامه هنوز در مرحله نگارش و برنامهریزی است.
درباره وضعیت هنر نمایش در ایران، ارزیابیتان چیست؟
بهطورکلی با توجه به اینکه شرایط نمایش در ایران پویا است و پیوسته در حال تغییر است، نمیتوان هیچ پیشبینی در مورد آن داشت، چراکه با بررسی اوضاع هنر نمایش در ایران، میتوان به این نکته رسید که پیوسته در هر سال و حتی در هر شش ماه یک بار، شرایط هنر نمایش، تغییر کرده است. این موضوع را میتوان در بخش مالی تولید تئاتر نیز بررسی کرد. بهعنوانمثال، با بررسی هزینههای تولید و فروش بلیت یک نمایش، میبینیم که اگر بخواهیم قیمت بلیت را با توجه به هزینهها بالا ببریم، دچار ریزش تماشاگر میشویم و اگر بخواهیم با مبلغ فروش بلیت یک نمایش، برنامهریزی برای تولید داشته باشیم، تولید نمایش اصلاً مقرونبهصرفه نیست. برای آدمهایی مثل من که تمام وجود و زندگیشان با هنر نمایش شکل گرفته است، ترک این هنر و پرداختن به کار دیگر، تقریباً غیرممکن است. از دیدگاه من، جریان هنر تئاتر در ایران دارای دو بخش است. بخش اول شامل آدمهایی است که در همه شرایط و مشکلات، در هنر نمایش حضور داشتهاند و با تمام مشکلات و کاستیهای پیش رو، چراغ این هنر را روشن نگه داشتهاند، ولی دارای امکانات مالی کافی برای ادامه کار و حضور در این هنر نیستند. بخش دوم، شامل آدمهایی است که به دلیل تجربه فراوان و شناخت بسیار زیادشان در هنر نمایش، در جامعه هنری و بین مردم، دارای جایگاه بزرگی در رسانهها هستند و همچنین دارای امکانات مالی و تولید فراوانی هستند. من همیشه به دنبال یافتن پاسخ این پرسش هستم که چطور میتوان پلی بین این دو جریان ایجاد کرد و امکانات این دو جریان را به یکدیگر متصل کرد. این دو جریان، مانند دو خط موازی هستند که سالهاست در کنار یکدیگر و بهطور جداگانه در حال حرکت هستند و گویا نمیتوان هیچ نقطه تلاقی بین این دو خط موازی پیدا کرد. این خیلی بد است و باعث سرخوردگی و بیانگیزگی و رها کردن هنر نمایش در بین هنرمندان میشود. بهعنوانمثال، من خودم هنرمندان بسیار آگاه، خلاق و توانایی را میشناسم که به دلیل نرسیدن به امکانات نمایشی و نداشتن امکانات تولید، کار هنر نمایش را رها کردند و به کارهای دیگری پرداختند. من دوست دارم که همه این هنرمندان مستعد و توانا، بتوانند حق خود را از این فضای هنری بگیرند، چون خیلی حیف است که نهایت این ماجرا، سرخوردگی باشد.