یادداشت نوروزی شهناز روستایی، کارگردان و نویسنده نمایشهای آیینی و سنتی
جشن رفتن زمستان و آمدن بهار

شهناز روستایی*: نوروز، جشن رفتن زمستان و آمدن بهار است. تمامی مراسم و آیینهای مربوط به نوروز از دوران کشاورزی برای ما به یادگار مانده است؛ دورانی که نگاه انسان برای زنده ماندن به آسمان و زمین بوده است. درواقع تمام آیینهای نوروزی از دیرباز تا کنون برای بزرگداشت زمین، باران، برکت و سرسبزی دوباره گیاهان در بهار است. از دیرباز تاکنون در جشن نوروز مردم با پوشیدن لباسهای رنگارنگ و سیماچه (صورتک) در کارناوالهای شادی ظاهر میشدند و با انجام آیینهای نمایشی با اهریمن (اپوش) ایزد خشکسالی و با دیو سرما نبرد میکردند. برخی از این آیینهای مردمی از روزگاران کهن همچنان باقی مانده است.
از جمله پیکهای نوروزی میتوان به کوسه برنشین، حاجیفیروز، آتشافروز، عمونوروز، تکمچی، آهوچره و... اشاره کرد.
کوسه برنشین
کوسهبرنشین از آیینهای نمایشی نوروز است. در این آیین، بازیگر یک فرد است. کوسه نماد به پایان رسیدن زمستان است زیرا در حالیکه هنوز زمستان تمام نشده تظاهر به گرم بودن و عرقریزی میکرده و در حالیکه کلاغی در دست داشته خود را با بادبزن باد میزده است. تماشاچیان(مردم مشارکت کننده) او را وارونه سوار بر خر میکردند، میگرداندند و شادی میکردند. در اساطیر ایرانی کلاغ پرنده فرخنده و میمونی است. در آیین راز مهری کلاغ دورکننده نکبت و بدبختی است.
حاجی فیروز
در این میان پیکهای بهاری همچون حاجیفیروز و عمو نوروز شناخته شدهتر هستند. این پیکهای نوروزی، بازیگران دورهگردی بودند که جامههای سرخرنگ برتن داشتند و چهرههایشان را سیاه میکردند. گاهی نیز صورتک بر چهره میزدند. زنگ یا زنگوله به دور کمر و مچ پا میآویختند. در گذشته دو تخته را به هم میکوبیدند امّا بعدها با دایره زنگی میخواندند، میرقصیدند و نوید آمدن بهار را میدادند. برخی لباس سرخ حاجیفیروز را به ایزد «وای» (نگهبان باد) نسبت میدهند. «وای» ایزد برکت است. او تیر آرش را برای تعیین مرز ایران و توران بر تنه درخت گردوی کهنسالی فرود آورد.
حاجیفیروز بازمانده شخصیتهای نمایشی نوروز خوانی از دوران کهن این سرزمین است که امروز هم کموبیش در روزهای پایانی سال در اکثر شهرها و روستاهای سرزمینمان شاهدش هستیم. مهرداد بهار، حاجیفیروز را نماد سیاوش میداند که صورت سیاه او بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخش نماد زندگی دوباره است.
سیاوش به معنای «مرد سیاه» در واقع ایزد (نباتی) گیاهی است با این باور، همانگونه که گیاهان در زمستان میمیرند و در بهار دوباره زنده میشوند انسانها نیز پس از مرگ دوباره به این جهان باز میگردند. رد پای این آیین را امروز هم در رقص شخصیت «سیاه» در نمایشهای تخت حوضی «سیاهبازی» میتوان دید.
در رقص «سیاه» ما به روشنی نمایش جان گرفتن را در یک موجود بیجان شاهد هستیم. گویی جان از زمین ابتدا به انگشتان پا و سپس به مچ، زانوها، کمر، دست، گردن و در نهایت صورت وارد میشود. با اندکی دقت به انگشتان دست سیاه هنگام رقص و حرکت دستانش متوجه شباهت انگشتان او به کلاغ میشویم.
قاشق زنی
یکی دیگر از آیینهای نمایشی نوروزی که از روزگاران کهن در ایران اجرا میشده، آیین نمایشی قاشقزنی است که در مناطق مختلف ایرانزمین اسامی متعددی دارد از جمله: (ملاقه زنی، کاسهزنی، کفچهلیزی و...) این نمایش در واقع نوعی نمایش تک نفره است که به صورت پانتومیم اجرا میشده است. یک بازیگر و یک یا چند تماشاچی داشته است. باور نیاکان ما در گذشته این بوده است که در آغاز بهار روح نیاکان ما در یک کالبد جدید به این جهان باز میگردند.
دلیل پوشاندن صورت بازیگر(قاشقزن) این بوده است که او روح یکی از نیاکانِ میزبان است که در کالبد (نقش) فرد قاشقزن به در خانه او میرفته و از او درخواست خوراکی و هدیه میکرده است. (این پوشاندن صورت بیشباهت به استفاده از ماسک در نمایش نیست) از طرفی به دلیل قراردادهایی که در اجرای این آیین وجود داشته، مراسم بسیار نمایشی است. برخی از این قراردادها به این ترتیب اجرا میشده است: قاشقزن (بازیگر) با سبدی که در میان آن یک شانه چوبی، یک سرمهدان و یک آینه قرار داشته به در خانه میرفته، با کوبیدن قاشق به کاسه، بانوی خانه را از حضور خود مطلع میکرده. بانوی خانه در را باز میکرده و سبد را میگرفته. ابتدا شانه را برمیداشته و به موهای خود میکشیده، سپس سرمهدان را برمیداشته به چشمان خود میکشیده، آنگاه آینه را برمیداشته و صورت خود را در آینه میدیده و در پایان مقداری خوراکی در سبد میگذاشته است. به نظر میرسد این نمایش جزو قدیمیترین نمایشهای تک نفره آیینیِ نوروزی باشد.
گفتوگو در مورد آیینها و فرهنگ غنی این سرزمین صرفاً در مناسبتهای تقویمی کافی نبوده، بلکه کوشش در جهت حفظ این گنجینه با ارزش را که همواره مورد بیمهری قرار گرفته است، میطلبد. امیدوارم در این روز بزرگ، روزی که همه جهان داشتههای نمایشی خود را پاس میدارند ما هم گامی در جهت معرفی، حفظ و اشاعه این اندوخته ملی و میهنی خود برداریم. این روز بر همه هنرمندانی که در راستای حفظ ارزش های ملی کوشا هستند همایون و خجسته باد.
* نویسنده، کارگردان و استاد دانشگاه