در حال بارگذاری ...

«آیین‌­های نمایشی نوروزی»؛ نمادی از بهار زندگی و مرگ زمستان

بابک معماری*: در هر فرهنگی، «آیین­‌های نمایشی»، بخش مهمی از فرهنگ و تمدن یک جغرافیا محسوب می‌­شوند، زیرا که بیانگر فصلی نو در زندگی بشری هستند. اینان از دل آیین‌­های ملی و مذهبی، بیرون آمده‌­اند و یقیناً بخش مهمی از زندگی و عقاید انسان‌­ها در طول تاریخ بوده­‌اند. نمونه بارز آن­‌ها را می‌­توان در «جشنواره دیونیسوس یا دیونیزوس»، ایزد کشاورزی یونانی یافت که همه ساله، جشنواره­‌ای برای وی برگزار می‌­شد و این امر سبب شکل­‌گیری «آیین‌­های نمایشی» شد تا زمینه‌‌‌ساز زایش تئاتر در یونان باستان و جهان شود.   

این روند را در ایران باستان نیز می‌­توان دید زیرا جامعه کشاورزی آن زمان در مناسبت‌­های گوناگون، «آیین­‌های نمایشی» خاصی برگزار می‌­کرده است چرا که این­‌ها، زمان و مکان خاص خود را دارند همانند «آیین‌های نمایشی نوروزی» که همه ساله در ابتدای اسفندماه تا پایان عید نوروز، اجرا می‌­شدند؛ از «حاجی فیروز» و «میر نوروزی» گرفته تا آیین‌­های نمایشی دیگر.

اساسا «آیین­‌های نمایشی نوروزی» بر گِرد بشارت دادن آمدن فصلی نو می‌­گردند؛ فصلی که زندگی و مرگ جامعه کشاورزی دوران باستان به آن بسته است زیرا انسان کشاورز چشم به دست پُر مهر طبیعت دارد تا بتواند رویشی دوباره را در این حرکت نوین زندگی، رقم زند. این ادعا را می‌توان با نگاهی به چیدمان «سفره هفت­‌سین» که جملگی از محصولات کشاورزی هستند، دریافت؛ چراکه اعتدال بهاری، سرچشمه زندگی­ست و نوید آمدن کشتزارهایی پُر محصول را خواهد داد. پس به شکرانه این «روز نو»، آنان به سرور و شادمانی می‌­پردازند تا با زمستان سرد و بی‌­حاصل خداحافظی و به بهار گرم و حاصل‌خیز، درودی دوباره دهند. این نکته کلیدی و دلیل پیدایش آیین‌های نمایشی «نوروز»، به زعم نگارنده است.

«آیین‌های نمایشی نوروزی» در سبک‌ها و شیوه‌های اجرایی متفاوتی، اجرا می‌شوند که به نظر نویسنده، عمدتاً از این حالات خارج نیستند:

الف- «نوروزی‌­خوانی»: خواندن اشعاری همراه با رقص و موسیقی و بعضاً حرکات عروسکی
ب- اجرای نمایش با مشارکت مردم   
ج- آیین‌­ها و بازی‌های نمایشی خلاقه

حال به بیان کوتاهی، درباره آن‌­ها خواهیم پرداخت.       

الف- «نوروزی­‌خوانی»

پیرامون «نوروزی‌­خوانی» باید گفت این کار به وسیله خواندن اشعاری به نام «نوروزنامه» توسط خواننده­ا در وصف آمدن نوروز؛ همراه با رقص و موسیقی و بعضاً حرکات عروسکی نمادین با صدایی خوش صورت می‌پذیرفت که در این میان «تَکَم‌خوانی» نمونه بارزی­ست.

این آیین به وسیله فردی موسوم به «تَکَم‌چی»، چند روز مانده به «جشن چهارشنبه‌‌سوری» اجرا می‌شود.«واژه تَکَم Takam » از دو بخش «تَکَ» و «م» تشکیل شده‌ است. «تَکَ» در زبان ترکی به معنی «بُز نر قوی هیکل» که در رأس گله حرکت کرده تا آن‌­ها را به چراگاه و محل‌­های معین هدایت کند و «م» ضمیر ملکی دوم شخص مفرد است و در مجموع «واژه تَکَم Takam » به معنی «بز نَر مَن» است.

از این رو اجراکننده این آیین یعنی «تَکَم‌چی»، در زمان آوازخوانی خویش، عروسکی تزیین شده با پارچه‌های رنگی به شکل «بُز» را که نماد آمدن بهار است؛ در دست دارد و با موسیقی خویش، سر آن را به این سو و آن سو تکان می‌دهد و می‌خواند:

بو تَکَه اویون اِئدر/ قوردونان قول بویون اِئدر / یئغار کَندین دویوسون/ چَپیشینین تویون اِئدر

به فارسی: (این بز نر بازی می‌کند. با گرگ همراه می‌­شود. محصول برنج روستا را جمع‌آوری می‌کند و برای بزغاله‌اش جشن عروسی به پا می‌کند)

بو تَکَه آختا تَکَه/ بویونوندا وار نوختا تَکَه، گاه قول اولار ساتئلار، گاهدا چئخار تاختا تَکَه

به فارسی: (این بز نر، بز نر اَخته که طنابی بر گردنش بسته شده ‌است، گاه غلام و برده می‌شود و به فروش می‌رسد و گاه پادشاه می‌شود و بر تخت سلطنت تکیه می‌دهد)

سپس «تَکَم‌چی»، از مردم در قبال خواندن شعرهایش و بازی دادن «تَکَه» عروسکی‌اش، هدیه و انعام می‌ستاند.

اما در شمال ایران، «نوروزی‌خوانی» به گونه دیگری است. در آنجا دسته‌­های «نوروزخوان»، معمولاً تک نفره، دو نفره یا در گرو‌ه‌های سه و چهار نفره هستند که با توجه به میزان نفرات، هریک وظیفه‌ای بر عهده می‌گیرند؛ برای مثال، در گروه‌های سه نفره معمولاً یکی از اعضای گروه شعر را آواز می‌کند، دیگری ساز می‌زند و بخش پاسخ یا ترجیع‌بند اشعار را با خواننده همراه می‌شود و نفر سوم «کوله‌کش» یا «بارکش» است که با کیسه‌ای بر پشت یا در دست، هدایا را با خود حمل می‌کند.

آن‌ها با همراهی یکدیگر به درب خانه‌ها می‌‌روند و با اطلاعاتی که پیش‌تر از صاحبخانه کسب کرده‌اند، نام او را صدا می‌زنند و با حمد و ستایش پروردگار و نوید آمدن سال نو، تقاضای انعام و عیدی می‌کنند. گفته می‌شود که چنانچه عیدی را از صاحبخانه دریافت کنند، با ابیاتی آهنگین دعاگوی او می‌شوند و در غیر این صورت، با اشعار گله‌آمیز منزل وی را ترک کرده و به درب خانه‌ای دیگر مراجعه می‌کنند. صاحب‌خانه‌ها نیز اغلب با دادن مقداری پول، شیرینی، گردو، تخم‌مرغ، برنج، نخود و کشمش یا اجناس دیگر، از پیام‌آوران بهار استقبال می‌کنند و مقدم آنان را میمون، می‌شمرند.

با توجه به گوناگونی سبک و شیوه اجرایی «نوروزخوانی»، مکان اجرایی آن نیز ثابت نبوده و بعضاً «نوروزگاه» و یا «عیدگاه» -واژه «گاه» به معنای مکان و محل- و یا کوی و بَرزَن هر شهر بوده است که از این میان می­‌توان به «کوچه عیدگاه» در شهر مشهد اشاره کرد.

همچنین، مضامین اشعار «نوروزخوانی» در دوران پیش از اسلام در ستایش «اهورا مزدا»، توصیف طبیعت و زیبایی بهار و ستایش شاهان و امیران همراه بود. اما پس از اسلام، این آوازهای بهاری با مفاهیم مذهبی و روایات اسلامی و به‌ویژه مذهب شیعه عجین شد و پس از ستایش خدا، مدح ائمه معصومین (ع) در مضمون اشعار قرار گرفت. اشعاری که به زبان فارسی یا گویش‌های محلی و با ترجیع‌بند خوانده می‌شود و مراحل و شیوه اجرای آن در نقاط مختلف ایران با یکدیگر تفاوت دارد.

ب- اجرای نمایش با مشارکت مردم

در این سبک و شیوه اجرایی باید از نمایش «کوسه برنشین» که دوران اسلامی به «میرنوروزی» تغییر نام داد؛ اشاره کرد. بدین صورت که در اولین روز بهار، مردی کوسه (بی‌ریش) - نمادی از زمستان، خشکسالی و لَم یَزرع بودن زمین‌­های کشاورزی - را بر خَری می‌نشاندند و با روغن سیاه و یا پودر زغال صورت او را سیاه می‌کردند و جامه‌های متعددی بر تن او می‌پوشاندند و گاه در مواردی با استفاده از پشم حیواناتی مانند بُز یا گوسفند، برای او محاسنی می­‌گذاشتند. او که به یک دست عروسکی به شکل «کلاغ» - نماد زمستان- و به دستی دِگَر «بادزن» - نشانه آمدن گرما- را داشت، خود را مرتب باد می‌زد و اشعاری و یا حکایت‌های طنزآمیزی می‌خواند که حاکی از وداع با زمستان و سرما بود و در وصف نعمت­های بهاری، شکوفه زدن درختان و سرسبزی طبیعت بود. او در انتها، سخنانش را با آرزو، امید و دعای خیر برای پُرباری محصولات کشاورزی به پایان می‌رساند و در مقابل از مردم پولی می‌گرفت که از گاه بامداد تا نیمروز برای خزانه شاه و از نیمروز تا عصر، برای خودش بود. اگر بعد از عصرگاه، مردم، او را می‌دیدند که همچنان بر حمار سوار است؛ او را نکوهش می‌­کردند و به سبب آنچه می‌ستاند، مورد بازخواست اجتماعی قرار می‌­گرفت.

آیین نمایشی دیگر، نامش «کوسه و نَگلده» یا «کوسه گَلین‌» یا «کوسه گردی» است. در این آیین نمایشی، فردی با موها و ریشی بلند و ژولیده، در نقش کوسه، پوستینی وارونه می­‌پوشید و سر رو رویش را با پوست بز یا گوسفندی که قِلِفتی کنده شده بود، می­‌پوشاند.

روی این پوست، دو سوراخ به جای دهان می‌­گذاشت. ریسمانی به کمر می‌بست، چماقی به دست می­‌گرفت، چند زنگوله به خود می­‌آویخت و مقداری پوش جارو، به کمر و سر خود می‌گذاشت. او (کوسه مرد) به همراه زنش (کوسه زن)، که اغلب نقش آن را پسران جوان به صورت «زن‌پوش» بازی می‌­کردند؛ با لباسی سرخ، کلاه بوقی، چهره سیاه کرده - نمادی از زمستان- و زنگوله‌های آویخته بر پاها و دست‌ها، در حالی که ترانه می‌خواندند با ساز و دهل وارد شهر می‌شدند و تعدادی بچه‌ به‌ دنبال آن­‌ها راه می‌افتادند. آن‌­ها به هر خانه‌ای که درش باز بود؛ وارد می‌شدند و در حیاط شروع به کارهای خنده‌دار و رقص و پایکوبی می‌کردند. صاحبخانه هم با دادن پول و شیرینی از آن‌­ها پذیرایی می‌کردند.

این آیین نمایشی از زمان‌های دور تا به امروز، نزد مردم ترک زبان به ویژه قزوین و همدان، در آستانه سال نو با همین کیفیت اما با جابه‌جایی شخصیت‌­های بازیگر و حتی لباس‌شان اجرا می‌شود.

ج: آیین­‌ها و بازی‌­های نمایشی خلاقه

آیین‌­های نمایشی خلاقه که توسط خود مردم در جشن نوروز اجرا می‌شده در هر منطق‌ه­ای متفاوت بود. از این دست، باید به آیین «شال‌اندازان» اشاره کرد. در این آیین، جوانی که تازه نامزد کرده بود، با دوستانش وعده می‌­کرد که روی پشت بام خانه پدر، عمو و دایی همسرش برود و کلاه نمدی خویش را به شال کمرش بسته و از سوراخ نورگیر سقف گنبدی شکل خانه، به پایین آویزان کند و با خواندن شعری طلب هدیه (گونهای عیدی گرفتن به شکل نمایشی). اگر صاحب­خانه خواستهاو  را اجابت می‌کرد، مورد تشویق مجریان آیین قرار م‌ گرفت و برایش آواز و دعایی میخواندند اما اگر هیچ نمی‌داد؛ مورد طعن و نفرین آنان قرار می‌­گرفت.

«رَسَن بازی» یا «طناب بازی» نمونه‌ دیگری است. در این بازی فرد «رَسَن باز» یا «طناب باز» که از مهارت‌­های آکروباتیک برخوردار بود؛ روی طناب رفته و با صدای نواختن سُرنا و دُهُل روی آن راه می­‌رفت و یا سماوری که در حال جوشیدن بود، بر بالای سر میگذاشت و کارهای عجیب و جذب‌کننده دیگری انجام می‌­داد. این بازی هم اکنون در مازندران و گیلان به نام «لافن بازی» یا (لافندف لاخن، لاخند) بازی به عنوان یک ورزش بومی-محلی، شناخته می‌شود.   

«بُخچِه گَردانَک» از آن دست بازی­‌هایی است که مؤلفه‌­ها و عناصر نمایشی زیادی در آن وجود دارد. در این بازی که در فضای باز و به صورت جمعی در روز سیزده بدر انجام می‌شود، جمعیتی حدود ۳۰ نفر گرداگرد هم می‌­نشینند. یک نفر به عنوان داور انتخاب می‌­شود و در وسط میدان  می‌­ایستد. «داور» یا «استاد»، «بُخچِه» ای را که در آن لباس یا شال قرار دارد، به یکی از بازیکنان می­‌دهد. بازیکن «بُخچِه» را برداشته و پشت سر جمعیتی که گرداگرد هم نشسته‌­اند، می‌دود و طوری که کسی متوجه نشود، «بُخچِه» را پشت سر بازیکن دیگر (در حالی که پشت سرش را نمی­بیند) می­‌گذارد. کسی که «بُخچِه» پشت سر اوست، باید متوجه این عمل شود و آن را برداشته و عمل بازیکن اول را تکرار کند و الی آخر. دونده قبلی باید به محض برخاستن بازیکن جدید سرجایش بنشیند. کسی که در این بازی ببازد، باید «بُخچِه‌گذار» را کول کند و دور حلقه جمع بگرداند. در شکل دیگر بازی، داور برنده‌­ها و بازنده­‌ها را مشخص می‌­کند و در پایان بازی، جریمه‌­ها را اعمال می‌­کند.

آیین نمایشی خلاقه دیگری که باید از ان نام برد، «چاله گَرم کُنی»ست که در شهرهای مرکزی ایران و روستاهای این مناطق از چند روز پیش از آغاز نوروز، انجام می‌­شود. بدین صورت که مردم، مدام اجاق خانه‌­هایشان را گرم می‌­کنند. گرم کردن اجاق‌­ها نشانه آمادگی برای پذیرایی از مهمان و دور هم بودن در روزهای نوروز است. هر دور هم بودنی هم می­‌تواند محمل بروز عادت‌­ها و سنن نمایشی باشد، یا در آن نمایشی اتفاق بیفتد، نقلی و روایتی صورت بگیرد یا داستانی گفته شود. معمولاً شاهنامه‌خوانی بخشی از سنت «چاله گَرم کُنی»ست که به طور نمونه؛ در شب‌­های نسبتاً سرد بهار شهر یاسوج و روستاها و شهرهای اطراف آن اجرا می‌شود.

به هر روی باید گفت؛ این دسته‌بندی به لحاظ سبک و شیوه اجرایی توسط نگارنده شامل «آیین‌های نمایشی نوروزی» بوده؛ حال آنکه نباید از نمایش­‌های رایج دیگری همچون؛ نمایش عروسکی خیمه‌شب‌بازی که به نام «جی جی بی جی» در شیراز و روستاهای استان فارس در روزهای جشن نوروز اجرا می‌شده و یا «سیاه‌بازی» و «حاجی فیروز» غافل ماند که پرداختن به آن‌­ها و سایر «آیین­‌های نمایشی نوروزی» در اقلیم فرهنگ خیز ایران زمین، خود مجال دیگری می‌­طلبد.

آنچه در این میان مهم است، ریتم شاد و سریع اجرایی در این «آیین‌­های نمایشی نوروزی»ست که به دلیل مسئله تکاپو و شروع فصل کار و جشن، بشارت دهنده آغازی دوباره است. آن هم با موسیقی پُر تحرک سازهای کوبه‌­ای و بادی که از عناصر طبیعی چون پوست درختان و حیوانات ساخته شده‌­اند و آکسسوار صحنه‌­ای که از چوب، سنگ، بیل و جاروست؛ به نشانه شروع نوینی از فصل کسب و کار.در اینجا رقص و موسیقی به عنوان دو خاستگاه هنرهای نمایشی، بشارت دهنده آمدن فصلی نوست که زندگی و مرگ جامعه کشاورزی دوران باستان به آن بسته است؛ زیرا انسان کشاورز چشم به دست پُر مهر طبیعت دارد تا بتواند رویشی دوباره را در این حرکت نوین زندگی، رقم زند. از این رو نکته کلیدی و دلیل پیدایش «آیین‌­های نمایشی نوروزی»؛ بهار زندگی و مرگ زمستانی‌ ا­ست که از پس رستاخیزی رخ می‌دهد؛ و این یعنی رویشی دوباره.

عضو کانون مدرسان تئاتر ایران و مدرس دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد اسلامی




مطالب مرتبط

نگاهی به بازی‌های نمایشی در ماه رمضان

نگاهی به بازی‌های نمایشی در ماه رمضان

بابک معماری*: ماه مبارک رمضان از دیرباز، با سحر‌‌ی­‌ها و افطار‌ی­‌هایش که بوی همدلی، صفا و صمیمیت و نوید زُدودن زنگار کین را از دل می‌دهد، حال و هوای ...

|

نظرات کاربران