در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”شکار بزرگ شنبه” نوشته و کارگردانی شهرام کرمی

نگاهی به نمایش”شکار بزرگ شنبه” نوشته و کارگردانی شهرام کرمی

افسانه نوری: تخیل در تئاتر کودک یکی از عناصر کاربردی و اصلی است که به یاری آن می‌توان به اهدافی که نمایش پی‌می‌گیرد، دست یافت. عناصری که به خیال‌پردازی و وسعت نگاه کودک کمک می‌کنند، متنوع و به شیوه ‌کار هر گروه نمایشی متکی است، اما شکل استفاده از این عناصر و داشتن نگاهی خلاق و تازه می‌تواند به هر نمایش کودک ویژگی خاص خودش را ببخشد.

 بدین شکل در برخورد با نمایش کودک به عنوان نمایشی که مخاطب خاص خود را دارد، بسته به شیوه ‌اجرا و کارکردی که گروه نمایش برای عنصر تخیل در کار خود در نظر گرفته‌اند با طیف گسترده و متنوعی از اجرا‌ها رو‌برو می‌شویم که از این طریق با مخاطب خود مواجه شده، با او ارتباط برقرار کرده و بر او تأثیر می‌گذارند.

نمایش"شکار بزرگ شنبه" نیز نمایشی است که با تکیه بر این عنصر سعی در ارتباط با مخاطب خود دارد. برخوردهای شنبه با انواع موجودات و در دست نداشتن تصویری مشخص از موجودی که به قصد شکار او به جنگل آمده است همه از این عنصر مایه می‌گیرند.
شنبه، به عنوان کاراکتر اصلی نمایش، به دنبال شیر می‌‌رود که در تمام زندگی‌اش نه او را دیده و نه نشانه‌هایی از او در دست دارد. این موضوع باعث می‌شود که همزمان با به چالش کشیده شدن تخیل کودکان به عنوان مخاطبان این نمایش برای کشف لحظاتی که خیال‌پردازی آنان را بارور می‌کند، با کاراکتری مواجه شویم که خود همراه با مخاطبش در پی کشف رازی است که با خیالات او پیوند خورده است. این موضوع باعث می‌شود که او در سفری که برای جست‌وجوی شیر آغاز کرده‌ در برخورد با هر موجودی او را شیر بپندارد و آنقدر در کشف این مسئله با اظهار‌نظرهایی از طرف دیگران مبنی بر عظیم و قدرتمند بودن شیر مواجه شود که دست آخر زمانی که با شیر واقعی ملاقات می‌کند نتواند به راحتی او را به عنوان موجودی که به دنبالش می‌گشته بپذیرد؛ چرا که شیر در ذهن او موجودی قدرتمند است که سلطان همه ‌موجودات جنگل است. زمانی که او با شیری روبرو می‌شود که نشانی از آن عظمت و شوکتی که او در ذهن خود برایش تصور می‌کرده به همراه ندارد ناگهان از جهان خیال پردازی بیرون آمده و با واقعیت روبرو می‌شود.
نویسنده‌ نمایش"شکار بزرگ شنبه" تلاش کرده‌ با آشنایی‌زدایی از کلیشه‌های معمول در نمایش کودکان صورت جدیدی از کارکترها را ارائه دهد که کودکان چندان با آن آشنا نیستند. در این نمایش کاراکتر شیر با آنچه کودکان همیشه از او می‌شناخته‌اند، متفاوت است. این موضوع در پایان نمایش برای مخاطب روشن می‌شود، زمانی که شنبه پس از جستجوی فراوان با شیری مهربان و آرام برخورد می‌کند که چشمان خود را از دست داده و توان چندانی برای نمایش قدرتمندی خود ندارد. البته این آشنایی‌زدایی تنها در مورد کاراکتر شیر صورت نمی‌گیرد. در طول نمایش از صحنه‌ نخست که در خانه ‌شنبه و در حضور خانواده‌اش آغاز می‌شود با خانواده‌ای نامتعارف روبرو می‌شویم. این نامتعارف بودن دامنه‌ خود را به تمام کاراکترهای نمایش سرایت می‌دهد. کاراکترهای جوجو، ماهی‌ها، روبی، ستاره و عروسک علاوه بر این که هر کدام از جهانی متفاوت با دیگری آمده‌اند با شکل‌های شناخته شده‌شان برای کودکان تفاوت دارند. این تفاوت‌ها از محیط زیست آن‌ها تا معرفی کاراکترها را در برمی‌گیرد و باعث جمع شدن طیف متنوعی از کاراکترها می‌شود که حضور هر کدام به نوعی در خیال‌پردازی کودکان مؤثر است. 
نمایش"شکار بزرگ شنبه" با سفر کاراکتر اصلی نمایش یعنی شنبه که به اصرار پدرش برای شکارچی بودن او شکل گرفته، آغاز می‌شود. سفری طولانی که در آن شنبه با اندوختن تجربه‌های به دست آورده هر لحظه نگاه تازه‌تری به زندگی دارد. این سفر ساختار اصلی نمایش را شکل می‌دهد که شاید با چشم پوشی از برخی مشخصات رمان پیکارسک بتوان آن را به این شکل نگارش ادبی شبیه دانست. امکاناتی که این ساختار در اختیار نویسنده می‌گذارند باعث می‌شود او بتواند از انواع کاراکترها و انواع اتفاقات در مسیر کاراکتر اصلی استفاده کند تا سرانجام به نتیجه‌گیری نهایی بی‌انجامد که طی کردن این مسیر در گرفتن  نتیجه بی‌تأثیر نیست.
به علاوه ساختار نمایشی این اثر به شکل اپیزودیک است که در هر کدام اپیزودها رویارویی کاراکتر اصلی با کاراکترها و اتفاقاتی را می‌بینیم که تقریباَ هر کدام (به استثنای اپیزود دزدیده شدن جوجو توسط روبی) مستقل از دیگری هستند و داستانی جداگانه دارند که شنبه به عنوان کاراکتر اصلی حلقه‌ اتصال آن‌ها را تشکیل می‌دهد.
موضوعی که در این میان چندان از طرف نویسنده و کارگردان مورد توجه قرار نمی‌گیرد این است که لزوم وجود برخی از این داستان‌ها در کلیت داستان که جستجوی شنبه برای یافتن شیر است، چندان ضروری احساس نمی‌شود. این موضوع باعث می‌شود خط سیری که داستان این نمایش طی می‌کند با وجود تنوعی که حضور کاراکترهای گوناگون در آن ایجاد می‌کند، در برخی مواقع کسل کننده باشد. برای مثال در اپیزود ستاره‌ای که برای یافتن دوست به زمین آمده هیچ چیزی به داستان نمایش اضافه و یا کم نمی‌شود و حتی عنصر طنز و یا آموزشی خاصی هم در آن نهفته نیست که بتوان بدین وسیله لزوم وجود آن در مجموعه اپیزودهای این نمایش را دریافت. این یکی از مشکلات متن نمایش است که تنها به همین یک مورد محدود نمی‌شود و در مورد اپیزودهای دیگر هم دلایل کافی که بتوان وجود هر کدام آن‌ها را از نظر دراماتیک پذیرفت و تنها به عنوان تکه داستانی که باری به هر جهت، روایت می‌شود در نظر نگرفت وجود ندارد. به همین دلیل نمایش"شکار بزرگ شنبه" با در نظر گرفتن تهمیداتی چون موسیقی مناسب، طراحی صحنه کاربردی، لباس و میزانسن‌های متنوع همچنان نمی‌تواند به عنوان نمایشی صد در صد موفق معرفی شود چرا که بنای آن بر متنی نهاده شده که از نظر دراماتیک همچنان محتاج بازخوانی و حذف و تغییر‌هایی است که آن را از نمایشی در سطح متوسط به نمایشی خوب بدل کنند.
 شکار بزرگ شنبه، کارگردان:شهرام کرمی،عکس:ناصر عرفانیان