در حال بارگذاری ...
دهمین سالروزی که سعدی افشار صحنه را ترک کرد

مروری بر خاطرات بازمانده‌ سیاه‌بازی ایران

سعدی افشار هنرمند سیاه‌باز ایرانی به عنوان بازمانده‌ سیاه‌بازی ایران و پیشکسوت تئاتر «تخت حوضی» شناخته می‌شد که در سیزده‌سالگی با دوده‌ لوله‌ بخاری خودش را سیاه کرد و اولین تجربه‌ سیاه‌بازی‌اش را داشت. امروز و هر سی‌ام فروردین سالروز درگذشت اوست.

به گزارش ایران تئاتر به نقل از ایسنا، امروز، ۳۰ فروردین دهمین سالروز درگذشت هنرمند فقید سعدی افشار است؛ هنرمند سیاه‌بازی که خودآموخته بود اما استعدادی خدایی داشت. او از کودکی آغاز کرد و طی سال‌های طولانی فعالیتش هم هنرمندان بزرگ داخلی همچون علی نصیریان، محمود دولت آبادی، بهرام بیضایی، محمود استادمحمد و... را به تحسین واداشت و هم هنرمندی جهانی همچون پیتر بروک را شگفت‌زده کرد.

به همین انگیزه بخش‌هایی از کتاب «سبک زندگی و زندگی هنری سعدی افشار» نوشته محمد خزائلی را مرور می‌کنیم.

این کتاب سال ۹۲ همزمان با شانزدهمین جشنواره نمایش‌های آیینی سنتی منتشر شده است.

سعدی افشار در گفت‌وگویی که در همین کتاب از او منتشر شده، درباره ورود خود به هنر سیاه‌بازی چنین گفته است:

«اسم کامل من «سعدالله زحمت‌خواه» است. وقتی توی کار نمایش آمدم، به دلیل طولانی و پیچیده بودن اسمم، از فامیلی مادرم استفاده کردم که «افشار» بود. آن زمان همه اسم مستعار داشتند. از سن دوازده‌سالگی علاقه‌مند به اجرای نمایش شدم اما از سال ۱۳۳۰ به طور رسمی سیاه‌بازی را شروع کردم. قبل از آن یک اصطلاحی بود به نام «کلوپی» که خیلی‌ها از آن‌ها شروع کردند. مثلاً توی کوچه‌ها چند تا رفیق بودیم که نمایش را دوست داشتیم. می‌رفتیم تئاتری را می‌دیدیم در میدان قزوین. نمی‌دانستیم چی به چیه و چطوری سیاه بشویم. توی محل پیچیده بود که این‌ها یه همچین کاری می‌کنند.

با دوده، صورت‌مان را سیاه می‌کردیم. وارد نبودیم. بدبختی داشتیم. سیاهی تا چهار پنج روزی روی صورت‌مان می‌ماند. همان خنده آن‌ها باعث شد ۴۸ سال ماندگار شدیم. اگر می‌گفتند خوب نیست، ما می‌رفتیم دنبال کار دیگه‌ای. فکر می‌کنم هر کار دیگه‌ای بود، برای من بهتر می‌شد. به هر صورت از آنجا شروع کردم. بعد یواش‌یواش آمدم بنگاه آقای «شایان». خب، من را به بازی نمی‌گرفتند. حق هم داشتند. سیاهی داشتند به نام خدا‌بیامرز نعمت گلزار. سیاه آنچنانی نمی‌شد اما مردم را خوب می‌خنداند. اسماعیل خیام در آنجا بهترین سیاهشون بود. وقتی با این می‌رفتم عروسی، او سیاه می‌شد و من در کنار این‌ها، یه چیزی می‌پوشیدم، می‌رفتم بازی می‌کردم. در یک مهمانی جوانی به نام حسن شریفی بود که یک شب نیامد. آن شب به من گفتند سیاه شو. برای نمایش «نادر» هم سیاه می‌خواستند، سیاه‌پوشی من از آنجا شروع شد که شایان پنج تومان انعام درآورد و به من داد. همان پنج تومان باعث بدبختی من شد. از سال ۵۵ آمدم تئاتر نصر، مدیرش دکتر والا بود. ما را آورد. اولین کارم هم با مهدی سنایی، «بلورک و چشمه نوش» بود.»

او در بخش دیگری از این کتاب درباره ویژگی‌های لازم برای یک «سیاه» چنین گفته است: «سیاه باید اول از همه تعهد و تعصب داشته باشه، باخدا باشه، خیلی وقت‌شناس باشه. اسدالله قاسمی، همه این‌ها را داشت. لیچار نمی‌گفت. مهدی مصری هم همه اینها را داشت. مهدی تندوتیز کار نمی‌کرد، حاضرجوابی و نوآوری داشت. سیاه باید سر وقت بیاد، تشخیص‌دهنده همه باشد. مثلا مهدی یا هر سیاهی بیاد، مجلس رو نگاه می‌کنه که از چه صنفی است، باید تشخیص بده بالای شهر یا پایین شهر، چه نمایشی بگذاریم. شناخت‌شون باید خوب باشه چون سیاه است که با مردم طرف است و با آن‌ها زندگی می‌کند.»

این هنرمند در مورد الگوهای کاری‌اش هم این‌گونه توضیح داده: «در شروع کارم الگویی نداشتم. از کسی هم برداشت نکردم. کار هیچ کدام از سیاه‌های دیگر را هم نکردم چون من ندیدم یا خیلی کم دیدم. من نمی‌تونستم برم تو عروسی‌ها هر شب نمایش ببینم. البته اگر می‌دیدم بهتر بود ولی نمی‌توانستم ببینم. یه مرتبه من یادمه بچه بودم یه برنامه از تئاتر «شاهین» مال مهدی (مصری) را دیدم. دوست داشتم ببینم با بدبختی رفتم. پول هم نداشتم، پیاده رفتم. دیگه هم تو اون سالن نرفتم. دیگه خودم گرفتار شده بودم.»

افشار در پایان این گفت‌وگو گفته: «اینکه من می‌خواهم سیاه‌بازی کار کنم، این نیم ساعت، سه ربع کار را به خاطر خودم نمی‌خواهم که لباس سیاه به تنم کنم. این هم امانتی است روی دوش‌ ماست و هم اینکه از گذشته این سیاهی روی دست ماست. من می‌خواهم این سیاهی مطرح بشه. همه می‌دانند من برای کار کردن آتیشی ندارم. این کار مال من نیست. مال کسانی است که واقعا زحمت کشیدند. من فقط می‌خواهم مردم بدانند سیاهی بوده و برای همین است که کار می‌کنم.»

سعدالله زحمت‌خواه معروف به سعدی افشار در سیزده‌سالگی با دوده‌ لوله‌ بخاری خودش را سیاه کرد و اولین تجربه‌ سیاه‌بازی‌اش را داشت. او بعدها در یک عروسی در خیابان سیروس با چوب‌پنبه‌ سوخته خودش را سیاه کرد و به صحنه رفت.

او به عنوان بازمانده‌ سیاه‌بازی ایران و پیشکسوت تئاتر «تخت‌حوضی» شناخته می‌شد که اواخر عمرش با بیماری پوکی استخوان دست به گریبان بود و با شکستن کمرش، مشکلاتش بیش‌تر هم شد.

سعدی افشار نوروز سال ۹۲ به دلیل عفونت ریه در بیمارستان بستری و بعد از ترخیص چندروزه بار دیگر به بیمارستان «سینا» منتقل شد و در نهایت ۳۰ فروردین از دنیا رفت.




مطالب مرتبط

سیاه‌بازی که شادی‌اش به شادی دیگران گره خورده

مجید افشار: سالم و درست خنداندن هنر سیاه‌باز است
سیاه‌بازی که شادی‌اش به شادی دیگران گره خورده

مجید افشار: سالم و درست خنداندن هنر سیاه‌باز است

مجید افشار، سیاه‌باز پیشکسوت نمایش‌های ایرانی، سیاه را بهلول و قهرمانی مردمی می‌داند که با شاد کردن دیگران شاد است و از اهمیت سالم و درست خنداندن تماشاگر در این هنر می‌گوید.

|

در سالروز درگذشت هنرمند پیشکسوت سیاه‌بازی

نمایش «شاماران» به سعدی افشار تقدیم شد
در سالروز درگذشت هنرمند پیشکسوت سیاه‌بازی

نمایش «شاماران» به سعدی افشار تقدیم شد

اجرای پنج شنبه شب نمایش «شاماران» که مصادف با 30 اردیبهشت سالگرد درگذشت زنده یاد سعدی افشار بود، به این هنرمند تقدیم شد و محمدرضا خاکی در حاشیه این اجرا، نمایش امروز کشور را وامدار هنرمندانی چون سعدی افشار دانست.

|

شب‌چراغ نمایش «سلطان عمرا بمیرد» با حضور شهرام کرمی

تقدیر از هنرمندانی که نمایش ایرانی روی صحنه می‌آورند
شب‌چراغ نمایش «سلطان عمرا بمیرد» با حضور شهرام کرمی

تقدیر از هنرمندانی که نمایش ایرانی روی صحنه می‌آورند

شهرام کرمی، در مراسم شب‌چراغ «سلطان عمرا بمیرد» در تماشاخانه سنگلج، از اجرای نمایش‌های اصیل ایرانی در این سالن قدیمی، توسط هنرمندان استانی، قدردانی کرد.

|

بازیگری ایرانی که در فرانسه و اسپانیا درخشید

بازیگری ایرانی که در فرانسه و اسپانیا درخشید

سعدی افشار، رویاهای دور و درازی داشت. او همه تلاشش را کرد و گرچه روزگار چندان هم با او مهربان نبود، ولی به بخشی از آن رویاها رسید و آنچنان در سیاه‌بازی استاد شد که در فرانسه و اسپانیا هم درخشید.

|

نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی
نگاهی به نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»

تصنیف‌خوانی مجالس زنانه در قالب نمایش ایرانی

سیدعلی تدین‌صدوقی: نمایش «مجلس بلبشو جور کردن»، همان‌طور که از نامش به ذهن متبادر می‌شود، خود در ورطه بلبشویی به لحاظ متن و اجرا به‌نوعی سردرگمی و تکرار افتاده است. به دیگر سخن نمی‌توان ...

|

گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد
گفت‎وگو با کارگردان «مجلس بلبشو جور کردن»

فرشیدقلی‌پور: نمادها راهی شدند تا قصه، معنا نبازد

فرشید قلی‌پور، نویسنده و کارگردان نمایش «مجلس بلبشو جور کردن» می‌گوید برای بیان دغدغه‌های زنان از استعاره‌ها و نمادها بهره برده است تا قصه معنای خود را از دست ندهد و کشف و شهودها از طرف خود تماشاگر صورت بگیرد.

|

گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند
گفت‌وگویی کوتاه با رضا بابک

بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند عرصه نمایش ایرانی را به روزهای اوجش برگرداند

رضا بابک، هنرمند تئاتر، تلویزیون و سینمای ایران می‌گوید تشکیل بنیاد تئاتر ملی، می‌تواند گونه نمایش ایرانی را که مدتی است دچار کلیشه‌ها و تکرار شده است، دوباره شکوفا کند و به روزهای اوجش برساند.

|

معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:

منتخبان مجلس از مطالبات اهالی فرهنگ و هنر ساده نگذرند
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:

منتخبان مجلس از مطالبات اهالی فرهنگ و هنر ساده نگذرند

محمود سالاری، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، که در پای صندوق سیار مستقر در تالار وحدت حضور پیدا کرده بود، از کمیسیون فرهنگی آینده مجلس خواست منتخبان مجلس از مطالبات اهالی فرهنگ و هنر ساده نگذرند.

|

نظرات کاربران