یادداشت یک معلم برای نمایش «لَ حَ د»
تصمیم به کنشگری اجتماعی با تبیین هنری و ایجاد تغییرات شناختی، عاطفی و رفتاری
مسعود ملکوتینیا*: در تعدد، تنوع، تفاوت سلایق و علایق کنونی تماشاگران، آنچه اثری را دلخواستنی و ممزوج با خردمندی و البته سحرانگیزی هنر میکند، ابداعهای زیباییشناسانه هنرمند ـ و گروهش ـ و همچنین شناخت ریزومیها و زیر متنها و عینیت بخشیدن همراه نشانهشناسی و زیباییشناسی است. شناخت خواست مخاطب و تلفیق و تلقین عاطفی که منجر به همذاتپنداری و سپس تزکیه نفس او شود به علاوه ایجاد التذاذ برای حواسش، امری است سترگ، سخت و دیر ـ دست یافتنی.
خشم که در نظر امیرالمومنین کلید تمام بدیها و شرارتهاست، احساسی پیچیده است که نمود عینیاش هیجانی غالبا جسمانی است. این حس که در دو دسته عمومی تهاجمی و انفعالی رخ میدهد، چنان و همچنان نتیجه جز شر نخواهد داشت.
هنر به مثابه جامعه و هنرمند به عنوان علت فاعلی تولیدکننده درونمایگی و سازنده برونمایگی در تعاملی به هنگام و کنشگر اهتمام بیش و پیشتر از مفاهیم جاری را از جامعه دریافت و با تولید اثر هنری به تصمیمسازی و پیشگیری اجتماعی اقدم بر هزینهسازی ناشی از آسیبهای اجتماعی در نقش تولیدکننده مفهوم امنیت و افزایشدهنده عنصر احساس امنیت ظاهر میشود.
تصمیم به کنشگری اجتماعی با تبیین هنری و ایجاد تغییرات شناختی، عاطفی و رفتاری؛
این مهم میسور نشود، مگر و اگر گروه سازندهاش از ایده تا اجرای دچار شناخت عمیق از سطوح جامعه و البته تسلط بر شیوههای هنری ممکن باشند. استفاده از مفهوم بریکولاژ برای بازتعریف سوبژکتیو و ابژکتیو محتوایی و شکلی در مسیر ایجاد و انجام و سرانجام بدعت و خلاقیت هنری، چنان در ریختار و ساختار نمایش «ل ح د» تسری در بطن متن یافته است که گسست آن ناممکن است. این خود با تعریف نسبی از خشم، انواع و عواقب آن، مخاطب را در چالشی سترگ با رفتارهای روزمرهاش با شکلی دراماتیزه روبرو میکند. نقدی اجتماعی که از جامعه انسانی که خود نمیداند؛ آنچه مینماید نیست.
در شکل نمایش «ل ح د» اما؛ دلالتگریهای ( Indexive) و( Iconic) و (Symbolic) چنان با تکنیکهای نمایشی و اقتصاد نشانهایی به حرکت میشوند که مخاطب بیآنکه بداند، ناخودآگاهش دچار مفاهیم نظریه تحلیل کاشت میشود. ترکیبهای چند سطحی معنا که گفتمان فکری تماشاگر با اثر را، نه فقط در سالن نمایش، که پس از آن نیز پیوسته و منجر به دلبستگی عاطفی و البته عقلانیش میشود. اینجا هنر به عنوان تامینکننده سلامت روانی و تثبیتکننده به زیستی انسانی با آنچه امر زیبا است به پالایش و تغییر و تثبیت عقیده مخاطب با شیوههای اقناعی دست مییازد.
نمایش «ل ح د» با تکیه بر( Multifunction) بودنش، درام، زمان، مولتیمدیا، بازیها و روانشناسی رنگ و نظامهای معنارسانی دیداری و شنیداری و ... در هم تنیده و مخاطب را دچار (Admission) درونی کرده و با شعبده هنر و خردمندی ناشی از شناختهای روانشناسی و جامعهشناسی، آنچه علت غایی اثرش است را در برآیند و فرآیندی غیر قابل مقاومت به مخاطب عرضه میکند. شیوههای بسیار سخت بازیگری در سکوت، هندسه متنوع و متکثر میزانسنها، طراحی صحنه دو سویه کاربردی و نه تزیینی، استفاده دراماتیک از نور و سایه، کار ویژه دار کردن مولتیمدیا بر صحنه تئاتر، موسیقی افکتیو و ملودیک منجر به تقویت اتمسفر و ... تنها بخشی از چندکاربردی بودن اثر است.
زبان دیداری این اثر و نقد بینارشتهای خشم از منظر جامعهشناسی و روانشناسی، نمایش «ل ح د» را بیگمان ـ البته بیامان و در هر زمان ـ تئاتری جهانشمول خواهد کرد. مخاطب، فارغ از دانستههای زبانیاش چنان دچار شمول معنایی با محتوایی اثر میشود که چارهای جز دریافت بنمایه آن ندارد.
استفاده از نشانههای سطح اول معنایی تا دلالتگریهای قوام یافته از علوم انسانی ـ نظیر علوم اجتماعی، جرمشناسی، روانشناسی و ... ـ تکثرگرایی در جذب مخاطب را هدف گرفته و مبتنی بر کلام حضرت مولانا که «سخن خاص، نهان در سخن عام بگو» را عینیت میبخشد. بیگمان این انتخاب گروه اجرایی، ناشی از شناخت مخاطبشان حاصل شده و نیل به مقصود منظور را نایل میشوند.موضوع خشم به عنوان واکنش طبیعی انسانی در خسرانها و نقصان و نرسیدنهای اجتماعی، نه ناشی از سن یا جنسیت یا موقعیت اجتماعی که کلید واژهایی است فراگیر که گروه اجرایی شیوه تکثرگرایی در جذب و جلب نظر مخاطب را بدینسان برگزین کرده ا ست. تعریف تلخ توماس هابز «انسان، گرگ انسان است. » در این اثر با موتیفی اجتماعی و بدون برخورندگی در نزد و نظر مخاطب، ناگهان زنده میشود.
برای دریافتهای پرداختهای و انتخابهای نمایش «ل ح د» و گروه سازندهاش، بیش و پیش از این واژگان نیاز به تعمق است که بیشک در زمان و مجال این نوشتار نیاید. مهم امّا انتخاب این گروه نمایشی است.
*استاد دانشگاه هنر و معماری