در حال بارگذاری ...
نقدی بر نمایش «آلزایمر» نوشته و کار حامد رحیمی نصر

شوخی با علم

رضا آشفته: نمایش «آلزایمر» نوشته و کار حامد رحیمی نصر که این روزها در عمارت نوفل لوشاتو به صحنه می‌رود، به‌عنوان یک کمدی در شوخی با علم، موفق اما در گریز از اخلاق ناموفق است و شاید کمی افراط مانع از لغزیدن در دام‌چاله پیش روی کمدی شده باشد و البته در انتقاد از حرص و طمع دامن‌گیر خانواده‌ها نیز نکته حائز اهمیتی را مطرح میکند.

شک به ناممکن بودن 

شوخی با علم و یا ارائه موقعیتهای مبتنی بر مباحث علمی و تخیلی همواره در هنر پیشرو مدنظر قرار گرفته و در این نمایش نیز درمان «آلزایمر» به‌طور مقطعی برای یافتن نشانی از سند زمینهای متعلق به پدر خانواده مطرح می‌شود. این می‌تواند یک فرآیند علمی و نزدیک به یقینی باشد که کمتر آدمی به ناممکن بودنش شک خواهد کرد. به‌هرروی خود شوخی با مباحث علمی نیز زمینه‌ساز کمدی شگفت‌انگیزی خواهد شد چون درباره ناممکن‌ها به‌صورت ممکن بحث خواهد شد و این خود عنصر پویایی برای ایجاد شگفتی از وجوه پنهان و ناشناخته علم خواهد بود و چه‌بسا گاهی پیشروتر از زمان این مباحث پس از خلق در هنر و ادبیات، زمینه علمی به واقعیت پیوستن‌شان نیز ممکن شود؛ چنانچه آثار ژول‌ورن و مانند این‌ها فراتر از ادبیات در گذر زمان به اصول علمی و محقق‌شده در واقعیت تبدیل شده‌اند؛ بنابراین پرداختن به چنین مباحثی ولو در شکل شوخی باعث تعالی در نگاه مخاطب خواهد شد.

شوخی با مباحث علمی نیز زمینه‌ساز کمدی شگفت‌انگیزی خواهد شد چون درباره ناممکن‌ها به‌صورت ممکن بحث خواهد شد

«آلزایمر» می‌توانست فراتر از لودگی‌ها و رکاکت‌ها یک کمدی خالص برای مخاطبان عمومی و خانوادهها باشد و اگر نیست؛ این همان اشتباه عمده‌ای است که اکثر کارگردانان برای جذب گیشه پا را فراتر از حدودوثغور مشخص میگذارند و همین فرارَوی از خطوط، کمدی را از حالت خالص و شفاف به کژراهه میبرد و البته خود داستان و موقعیت بسیار جذاب است و تلاش یک خانواده برای دسترسی یافتن به نشانی سندهای زمین از ذهن پدر آلزایمری جذابیت نمایشی خود را دارد و میتواند همراه با مسائل خاص خانوادگی و حتی اخلاقی باشد که شاید هنوز هم یک رکن و پایه برای شکل یافتن جهان نمایش کمدی باشد اما بر هم ریختن خطوط نازک‌اندیشانه این روال قاعده بازی را از کمدی به سمت‌وسوی فارس و لودگی پیش خواهد برد تا حدی هم «آلزایمر» از این قضیه آسیب خورده که اصلاً ضرورتی به آن نبوده و کمدی «آلزایمر» بدون این افراطی‌گری نیز می‌توانست با جاذبه‌های محتوایی و حتی تکنیکی تماشاگران را میخکوب کند و این همان نکته باریک‌بینانه برای جذب تماشاگران است.

                                                                   

از سوی دیگر، در پایان «آلزایمر»، عمو می‌میرد که نباید می‌مرد! و پایان‌بخش نمایش با مرگ یادآور همان نکته حساس است که پایان کمدی همیشه شاد و پایان تراژدی تلخ و توأم با مرگ و سقوط انسان خواهد بود و این آمیزش تراژدی و کمدی برای چنین موقعیتی ناگهانی است چون از ابتدا کدها دلالت بر کمدی خالص میکند و این مرگ ناخواسته نسبت به بقیه اتفاقات همخوانی ندارد.

و اما بازی بازیگران

شاید مهم‌ترین عنصر در ایجاد جاذبه کمدی در نمایش «آلزایمر»، همانا گزینش و هدایت بازیگران باشد که هر یک به‌نوعی با هماهنگی و فروشدن در قالبهای تعیین‌شده بر آن شده‌اند که انرژی مثبتی باشند برای یک کار گروهی که در آن کمدی متبلور باشد و شاید وحید نفر در نقش عمو و میرنادر مظلومی در نقش یکی از برادران نسبت به دیگران تلاش مطلوب‌تری را ارائه کرده باشند چون وحید نفر عمو را افتاده بر زمین و میخکوب شده توسط مواد مخدر و آب کردن مواد در چای و نوشیدن پیاپی‌اش گرفته و با مظلومیت تمام نه به دنبال سند که در پی میراث پدری از وافور پنهان شده است اما در پایان معلوم می‌شود که او از محل اسناد باخبر است و دارد رد گم می‌کند.

بازیگران زن نیز هر یک در حد و اندازه یک دختر دلسوز، یک عمه قلدر و یک پرستار ذ‌ی‌نفود نقش‌های‌شان را به‌درستی ارائه می‌کنند

میرنادر مظلومی هم بر اساس کلیشه لورل و هاردی بازی‌اش را پیش برده و بلاهت شیرینی را رخ می‌نمایاند و این همان دلیل موجه برای چشمگیر شدن بازی‌اش شده است و اینکه نقش و قالب یکی شده‌اند و مسیر و موقعیت کمیک را با افت‌وخیز رایج تداعی می‌بخشد.

سعید ابک همچنان یک کمدین خلاق است و دکتر را بنا بر قالب پروفسوری خنگ و پراشتباه پیش میبرد و برای این نقش زیرکانه تلاش میکند که همه‌چیز شیرین به نظر آید اما در کل کشف بزرگی از این نقش را بروز نخواهد داد؛ درحالی‌که زمینه شوخی با علم و مبارزه با «آلزایمر» می‌توانست چنین واکنشی را به دنبال داشته باشد و اگر نشده، حتماً مشکل در متن یا اجراست. سامان خلیلیان را در نقش پسری که علوم سیاسی خوانده و بی‌ربط هم با حال و هوای خودش نیست، میبینیم که بازیاش قابل‌پذیرش است؛ هرچند به رهایی در ارائه کمدی نرسیده اما تلاشش را به نتیجه رسانده است. بازیگران زن نیز هر یک در حد و اندازه یک دختر دلسوز، یک عمه قلدر و یک پرستار ذ‌ی‌نفود نقشهای‌شان را به‌درستی ارائه می‌کنند.

لباس و دکور هم در حد متعارف و کاربردی‌اند و البته در گریم زحمت بیشتری برای ارائه نقش‌ها لحاظ شده و نور هم در کمترین حد ممکن در اختیار اجراست و البته در همه موارد خلاقیت ویژه‌ای یافت نمی‌شود. موسیقی و صدا نیز درنگ اجرایی یافته‌اند و اظهار فضل نمی‌کنند.

در کل «آلزایمر» می‌تواند در متن و بازی‌ها کامیابی‌اش را رخ بنمایاند و همین دو نکته اساسی، برای کمدی شدن یک اجرا کافی است.




مطالب مرتبط

نویسنده‌، طراح و کارگردان نمایش نوجوان «دلغک»:

جای مخاطب نوجوان در سالن‌های خصوصی نیست
نویسنده‌، طراح و کارگردان نمایش نوجوان «دلغک»:

جای مخاطب نوجوان در سالن‌های خصوصی نیست

سعید ابک، نویسنده‌، طراح و کارگردان نمایش «دلغک» می‌گوید با علم به اینکه کار در گیشه شکست خواهد خورد برای به نمایش گذاشتن کاری برای نوجوانان تلاش کردم زیرا این مخاطب اکنون در سالن‌های خصوصی است؛ در حالی‌که اکثر آثار این سالن‌ها اصلا مناسب سن او نیستند.

|

پیش‌فروش بلیت نمایش «دلغَک» آغاز شد

پیش‌فروش بلیت نمایش «دلغَک» آغاز شد

پیش‌فروش بلیت نمایش «دلغَک» که از تولیدات مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مناسب برای کودکان و نوجوانان بالای هفت سال است، آغاز شد.

|

نظرات کاربران