در حال بارگذاری ...
...

یادی از یک کودکی بزرگ‌سالانه

یادی از یک کودکی بزرگ‌سالانه

آریو راقب کیانی*: نام «شل سیلور استاین» ما را یاد خیلی چیزها می‌اندازد. از چهره‌ جدی و تا حدودی عبوس او و عکس میم‌شده‌اش با گیتار تا سبک تصویرگرایی مینی‌مال و منحصربه‌فردی که به‌نوعی امضای شخصی‌اش محسوب می‌شود و البته شعرهای بی‌نظیرش که رده سنی نمی‌شناسد و همچنین وجود موجی از مفاهیم پیچیده و عمیق که در آثار داستانی و داستانک‌هایش وجود دارد و به همین دلیل خیلی از مخاطبان خاص را سرسپرده و دل‌سپرده خویش کرده است.

عموشلبی در بسیاری از آثارش نشان داده است که در تعلیق و بازی با آموزه‌های ادبیات بین کودک و بزرگ‌سال چیره‌دست است و جهانی فانتزی را با قلم شگفت انگیزش خلق می‌کند که دیگر در آن تفاوتی بین کودکان و بزرگ‌سالان وجود ندارد. همان‌گونه که «تیم برتون» با سبک ویژه فیلمسازی‌اش در صنعت سینما شخصیت‌های عجیب‌وغریب و غیرمتعارف خلق می‌کند، شل سیلور استاین در هم دنیای ادبیات دست به این کار زده است؛ از «من و دوست غولم»، «آقای باکلاه و آقای بی‌کلاه» تا «یک زرافه و نصفی» و...؛ و وجه تشابه این دو نفر علاوه بر فانتزی‌گری، بصری‌سازی ماندگار در ذهن مخاطب است. یکی با استفاده از قدرت تصاویر و دیگری با استفاده از جادوی کلمات.

طنز نمایشنامه‌های ده‌دقیقه‌ای این کتاب بیشتر به کمدی موقعیت شبیه بود

فضاسازی متفاوت از نویسنده‌ای آشنا

چندی قبل، هنگام سرک کشیدن به کتاب‌های مختلف در بخش ادبیات نمایشی یک کتاب‌فروشی، کتابی با نام نویسنده‌اش به من چشمک زد. طرح جلد روی آن را که دیدم، لبخندی از سر رضایت بر لبانم نقش بست؛ کتاب «تمام نخ» اثر شل سیلور استاین و در ادامه این‌گونه روی جلد کتاب آمده بود: «شانزده قطعه‌ مفرح برای آدم‌بزرگ‌های وقیح». دیگر گل از گلم شکفته شده بود و در اولین فرصت تمامی آن شانزده نمایشنامه کوتاه عموشلبی را با ترجمه خواندنی و جذاب بهرنگ رجبی خواندم.

هنگام خوانش اثر، متوجه فضاسازی متفاوتی از نویسنده‌ای که پیشینه ذهنی از او داشتم، شدم. نمایشنامه‌ها غالباً در یک اتمسفر بزرگ‌سالانه نگاشته شده بود و درون‌مایه بیشتر آن‌ها به چگونگی رابطه بین انسان‌ها و فاصله‌هایی که بین آن‌ها ایجاد شده است، می‌پرداخت. طنز نمایشنامه‌های ده‌دقیقه‌ای این کتاب بیشتر به کمدی موقعیت شبیه بود و البته چیزی که بیشتر من را جذب خود کرده بود، کمدی سیاهی بود که در کلمه‌کلمه اثر این مؤلف تبلور داشت.

                                                                    

اشاره به مفهوم‌هایی چون عشق، نفرت، دوری و دوستی و مهم‌تر از آن، انتخاب از بین دوراهی‌های تصمیم‌گیری هر خواننده‌ای را قلقلک می‌دهد تا با آدم‌های دنیای دراماتیزه شده عموشلبی همذات‌پنداری کند. آدم‌های ترسیم‌شده توسط عموشلبی در دنیایی دراماتیک این بار مجبور بودند که تجربه‌های عجیبی را پشت سر بگذارند که گاهی از میدان‌ و بزنگاه‌های غافلگیرکننده آن پیروز و سربلند خارج می‌شدند و گاهی هم شکست‌خورده و سرافکنده؛ بنابراین امکان پیش‌بینی و شبیه‌سازی این نمایشنامه بر اساس پایان‌بندی با پایان شیرین و دل‌چسب و هماهنگ با تصورات قبلی امکان‌پذیر نبود.

قدردان شما هستم عموشلبی!

با خود عهد کردم که روزی و روزگاری اگر دل‌ودماغی بود، حتماً چند اپیزود از این شانزده قطعه را روی صحنه ببرم؛ و برای این منظور بالاخره قرعه به نام سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان ایران افتاد. البته که انتخاب و گزینش از میان این‌همه نمایشنامه‌ ممتاز و متمایز کاری سختی بود و هرچند دقیقه یک‌بار، مجبور می‌شدم از الک خودم یکی را عبور دهم و باقی را برای روز مبادا نگه دارم.

عموشلبی در بسیاری از آثارش نشان داده است که در تعلیق و بازی با آموزه‌های ادبیات بین کودک و بزرگ‌سال چیره‌دست است

درنهایت شش قطعه مفرح برای آدم‌بزرگ‌های وقیح را انتخاب و کار تمرین را با گروه شروع کردم. با این تفاوت که نه می‌خواستم کاملاً خط به خط اثر مؤلف را اجرا کنم و نه اینکه اقتباس من، آزادگونه باشد. کاری که شاید نامش در وادی دراماتورژی باشد و سهم خودم را از دنیای تئاتری «شل» این‌گونه گرفتم. بازی با زمان، مکان و شخصیت‌های این شش قطعه و اتصال این شش قطعه به یکدیگر مثل نخ تسبیح با تعریف یک کاراکتر ثابت در همه اپیزودها به نام «لئونارد». حال باید کاراکتر لئونارد قطعه «داری اون جا چی کار می‌کنی؟» را در اپیزودهای دیگری چون ژستن ممنوع، یک لنگه‌کفش تنیس، قایق نجات دارد غرق می‌شود، بهترین بابا و ریشه ناخن جای می‌دادم تا نقشه راه شکل‌یافته در ذهنم برای پیاده‌سازی یک نمایش اپیزودیک کامل شود. 

نمی‌دانم چه شد که این روزها نمایش «داری اون جا چی کار می‌کنی؟ و چند اپیزود دیگر...» برچسب سایکودرام با نگاه بیگانه‌هراس یا ژنوفوبیا به خود گرفت و درعین‌حال تا چه اندازه در خلق تضادهای بین دنیای مردانه و زنانه‌اش موفق عمل کرده است. هر چه باشد، باعث شد بعد از مدت‌ها یاد دوران کودکی بزرگسالانه‌ام بیفتم و ازاین‌جهت، قدردان شما هستم عموشلبی!

*کارگردان نمایش «داری اون جا چی کار می‌کنی؟ و چند اپیزود دیگر...»