در حال بارگذاری ...

نگاهی به نمایش”زندگی بسیار کوتاه است” نوشته و کارگردانی مهدی مهدی‌آبادی

افسانه نوری: در آثار هنری که برای ارائه به کودکان ساخته می‌شوند اعم از نقاشی، تئاتر، موسیقی و... دارا بودن دیدگاهی فانتزی عهده دار بخش مهمی است که به پرورش تخیل کودکان مربوط می‌شود. وجود نگاهی فانتزی در این آثار نه تنها به تخیل کودکان پر و بال می‌دهد بلکه باعث ایجاد حظی بصری یا شنیداری می‌شود که در اثر برقراری ارتباط کودک با کار هنری به وجود می‌آید. علاوه بر این، وجود این گونه آثار هنری در نگاه کودک به جهان و ایجاد زمینه برای شکل گیری طرز فکر او در زندگی آینده بی‌تأثیر نخواهد بود.

در نمایش"زندگی بسیار کوتاه است" با چنین رویکردی مواجه می‌شویم. فضایی که در آن تک تک عناصر در خدمت تصویر کردن نمایشی فانتزی به کار گرفته می‌شود. این موضوع را می‌توان از صحنه ‌نخست که تماشاگر نمایش با دکور صحنه روبرو می‌شود پی گرفت. زمان نمایش زمستان است و مکان آن باغی که مترسکی تنها از آن مراقبت می‌کند. در دکور نمایش زمستانی پربرف و سپید را می‌بینیم که با انبوه برفی که صحنه و نیمکت و تک درخت کاج را پوشانده است تصویر می‌شود. در تمام طول نمایش دانه‌های برف از آسمان فرو می‌ریزند. این فضا علاوه بر زیبایی که به صحنه می‌بخشد، باعث ایجاد تنوع بصری می‌شود که با وجود تحرک در بخشی از دکور صحنه‌(‌دانه‌های برف و ستاره‌ها که در صحنه‌هایی که در شب می‌گذرند ظاهر می‌شوند) از کسالت و یکنواختی که ممکن بود به آن دچار شود می‌گریزد و علاوه بر آن برای مخاطب کودک به عنوان پدیده‌ای جذاب محسوب می‌شود و اجازه می‌دهد تا تخیل او با تصویری که در برابر دیدگان دارد همراه شود.
تنها دکور نمایش"زندگی بسیار کوتاه است" نیست که می‌تواند با استفاده از عنصر فانتزی چنین تأثیری بر مخاطب خود بگذارد، این موضوع را می‌توان در طراحی لباس نیز پی گرفت. در لباس خرگوش و سنجاب فقط از نشانه‌هایی استفاده شده است که آن‌ها را قابل شناخت کند. در لباس خرگوش تنها یک گوش سفید و دم سفید دیده می‌شود که یکی بر سرش و دیگری بر دامنش متصل شده‌اند و همین نشانه‌های اندک برای شناخت او به کار می‌روند. در لباس سنجاب نیز تنها دُم اوست که باعث شناخته شدنش می‌شود. از دیگر عناصر همچون گریم و جزییات در لباس استفاده ‌چندانی نشده است اما این موضوع نه تنها به کلیت نمایش صدمه نمی‌زند بلکه با وجود آن که در ابتدا پرسش کودکان را بر‌می‌انگیزد در عین حال باعث کنکاش بیشتر آن‌ها در موضوع تا کشف و شناخت کاراکترها می‌شود. به عکس در طراحی لباس مترسک و آدم برفی از جزئیات بیشتری استفاده شده است. در لباس آدم برفی اجزای لباس و گریم او هر کدام کارکردی ویژه می‌یابند و در پیش برد مضمون داستان نیز نقش دارند. برای مثال دکمه‌های لباسش را که از فندق هستند به سنجابی می‌بخشد که به دنبال یافتن غذا برای فرزندانش از خانه بیرون آمده است.
داستان این نمایش درباره ‌آدم برفی است که می‌داند با طلوع آفتاب عمرش تمام می‌شود با این وجود تمام دارایی‌های خود را به کسانی می‌بخشد که به آن‌ها احتیاج دارند و با این کار خود راه و رسم دوستی را به مترسک که هرگز دوستی نداشته است، می‌آموزد. او در این کار تا آنجا پیش می‌رود که آخرین دارایی خود را که چتری است که او را از آفتاب محافظت می‌کند، به مترسک می‌بخشد تا به جست‌وجوی دوست برود. نمایش دارای مضمونی اخلاقی ـ آموزشی است که از طریق آن پیامی به کودکان داده می‌شود که می‌تواند به عنوان راهی برای زیستن در ذهن آن‌ها نقش بسته و در آینده ‌آنان مؤثر باشد. این پیام تنها مختص کودکان نیست و مخاطب بزرگسال نیز می‌تواند آن را به عنوان نکته‌ای ارزشمند در زندگی خویش به کار بندد.
نمایشنامه بر اساس حضور دائم دو کاراکتر بر روی صحنه و برخورد، مجادله و اختلاف نظر آن دو با یکدیگر و آمد و رفت کارکترهای دیگر بر صحنه و مواجهه آن‌ها با این دو است. مترسک و آدم برفی دو کارکتری هستند که حضور دائمی بر صحنه دارند. مترسک با شیوه ‌زندگی آدم برفی و بخشش‌های دائمی او مخالف است، اما آدم برفی اعتقاد دارد باید آن کاری را انجام بدهد که باعث شادی او می‌شود و بخشش همان کار است. آدم برفی در طول نمایش با کاراکترهای خرگوش، سنجاب، پسربچه و پیرزن روبه‌رو شده و به آن‌ها کمک می‌کند. هر بار که او با یکی از این کاراکترها روبه‌رو می‌شود از این که کسی مانند او از این هوای برفی لذت می‌برد و برای این موضوع از خانه خارج شده است تعجب می‌کند اما هر بار بعد از پرسش از هر کدام کاراکترها ناامید شده ولی با وجود این از کمک به آن کاراکتر دست نمی‌کشد. او در این راه تا جایی پیش می‌رود که حتی به مترسک هم که تمام مدت حضورش در صحنه با روشی که او برای زندگی‌اش پیش گرفته مخالف است، یاری می‌رساند تا قدمی برداشته و برای یافتن دوست از آن جا برود.
موسیقی نمایش"زندگی بسیار کوتاه است" در میان صحنه‌ها و زمان تعویض صحنه‌ها استفاده می‌شود. با وجود این در برخی صحنه‌ها کمبود موسیقی احساس می‌شود. در عین حال موسیقی این نمایش از شور و حالی که موسیقی نمایش کودکان به آن نیازمند است، برخوردار نیست و بیشتر به سمت و سوی موسیقی مناسب برای کار بزرگسالان تمایل دارد.
کارگردانی این اثر هماهنگ با سایر اجزای آن و در جهت القای اندیشه‌ای آموزشی است. میزانسن‌ها ساده و کاربردی هستند و به ویژه در هنگام حضور سایر کاراکترها در صحنه سعی شده‌ از تمام فضای صحنه استفاده شود.