در حال بارگذاری ...
گفت‌وگو با آهو امیرصمیمی، نویسنده و کارگردان نمایش «بدل»

انداختن نور روی کسانی که کم‌تر دیده می‌شوند

آهو امیرصمیمی، نویسنده و کارگردان نمایش «بدل»، می‌گوید همیشه در نمایشنامه‌هایش تلاش کرده نور چراغ‌قوه را روی شخصیت‌هایی بیندازد که در جامعه کم‌تر دیده می‌شوند.

احمدرضا حجارزاده: اگر یکی از همین شب‌ها به تماشاخانه انتظامی در خانه هنرمندان سر بزنید، می‌توانید تماشاگر نمایش متفاوتی باشید به نام «بدل»، به نویسندگی و کارگردانی آهو امیرصمیمی.

این کارگردان را پیش‌تر به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبی می‌شناختیم اما حالا امیرصمیمی با اراده و انگیزه‌ای قوی، نمایشی را روی صحنه آورده است. در این اثر نمایشی که نخستین تجربه کارگردانی تئاتر به شکل حرفه‌ای و مستقل توسط امیرصمیمی است، او به بهانه بررسی مسائل زندگی دوقلوها، کمی از سوژه اثرش فراتر رفته و به موضوع اهدای عضو در میان خانواده‌هایی پرداخته که هر کدام به نحوی درگیر این مسئله‌اند.

در نمایش «بدل»، مسعود ملکوتی‌نیا، وحید الهویی و مژگان معقولی بازی داشته‌‌اند.

آهو امیرصمیمی، دانش‌آموخته ادبیات نمایشی است و نوشتن را مهم‌ترین عشق و علاقه خود در زندگی می‌داند. با او درباره تجربه نویسندگی و کارگردانی نمایش «بدل»، به گفت‌وگو نشستیم.

شما را بیشتر به عنوان روزنامه‌نگار و منتقد ادبی می‌شناختیم. چه شد که به سمت تئاتر آمدید؟

نمایش «بدل» نخستین تجربه من در فضای تئاتر است. من ادبیات نمایشی خوانده‌ام و همیشه علاقه‌ام، نوشتن بوده است. اصلاً نمایشنامه‌نویسی عشق اولم بوده. نمایشنامه و فیلمنامه زیاد می‌نوشتم اما چون آن‌ها گوشه‌ای می‌ماندند و خاک می‌خوردند، دیدم این کار فایده‌ای ندارد ...

یعنی هیچ‌کدام از نوشته‌های قبلی شما به تولید نرسیدند؟

نه، چون معمولاً تولید آن‌ها هزینه‌بر هستند! مثلاً برای یکی از دوستانم فیلمنامه بلندی نوشتم که دنبال سرمایه‌گذار گشت و پیدا نکرد و سرخوردگی ایجاد شد. در فضای تئاتر نیز به همین صورت بود. بارها نمایشنامه‌هایی نوشتم و دنبال سرمایه‌گذار گشتم. حتی افرادی تا نیمه راه می‌آمدند، ولی باز اتفاق خاصی نمی‌افتاد و ماجرا از اول تکرار می‌شد. وقتی دیدم شرایط این‌گونه است، فکر کردم بهتر است خودم آستین بالا بزنم و حداقل اجرای این متن را خودم تجربه کنم و ببینم تجربه‌ام به چه صورت خواهد بود. البته دوره‌های کارگردانی هم گذرانده بودم؛ بنابراین دل به دریا زدم و تجربه‌اش کردم.

نمایشنامه «بدل» را چه سالی نوشتید و اصلاً چه شد که سراغ موضوع دوقلوها و اهدای عضو رفتید؟ آیا نمایشنامه‌های قبلی شما هم درباره مسائل پزشکی بودند؟

این نمایشنامه را سال 90 یا 91 نوشتم که بارها بازنویسی شد اما اساس نمایشنامه همان زمان شکل گرفت. آن موقع کار عملی پایان‌نامه دوره ارشدم، نوشتن یک نمایشنامه بود که «بدل» را به عنوان کار پایان‌نامه نوشتم. نمایشنامه‌هایی که تا امروز نوشته‌ام، متنوع‌اند و همه آن‌ها درباره مسائل پزشکی نیستند، ولی در مورد شکل‌گیری نمایشنامه «بدل» می‌توانم بگویم این اتفاق همیشه در ذهنم بوده، یعنی دوقلوها همیشه برای من آدم‌های جالبی بوده‌اند. معمولاً وقتی جایی دوقلو می‌دیدم، سعی می‌کردم با آن‌ها حرف بزنم. احساس می‌کردم دنیای‌شان به نوعی از ما جداست. حتی خودم وقتی بچه بودم، دلم می‌خواست یک قُل دیگر داشته باشم تا با هم شیطنت کنیم! به همین خاطر دوقلوها برایم جذاب بودند اما به این فکر کردم که اگر یکی از دوقلوها با آن یکی فرق داشته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟ این ایده باعث شد نمایشنامه کم‌کم در ذهنم شکل بگیرد.

نمایشنامه «بدل» برپایه علاقه‌ام به دوقلوها شکل گرفت. به ویژه فکر می‌کردم اگر قل‌ها با هم فرق داشته باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟ این ایده اولیه نوشتن متن بود

همیشه در نمایشنامه‌هایم سعی می‌کنم نگاه انسانی داشته باشم، یعنی انسان را مدنظر قرار بدهم و آن‌ها را بکاوم و ببینم درون‌شان چه می‌گذرد. چالشی که بین شخصیت‌های آثارم هست، باعث می‌شود نمایی از انسان بدهد که ما گاهی فراموشش می‌کنیم. مثلاً در همین نمایش «بدل»، داستان درباره انسانی ا‌ست که فراموش شده و دیده نمی‌شود، و این دیده‌نشدن باعث خیلی چیزها می‌شود. درواقع سعی می‌کنم چراغ‌قوه بیندازم روی کسانی که کم‌تر دیده می‌شوند.

تمرین‌های نمایش را از چه زمانی آغاز و چه‌قدر تمرین کردید؟

تمرین‌های این نمایش یک پروسه طولانی داشت. سال 97 یا 98 من این متن را به جشنواره «مونولیو» فرستادم. با آنکه نمایش مونولوگ است اما چون سه مونولوگ موازی بود، فکر کردم هرگز این متن را قبول نمی‌کنند و می‌گویند این نمایش که مونولوگ نیست. من در آخرین لحظه متن را فرستادم به آن جشنواره و انتظار پذیرفته ‌شدن هم نداشتم. حتی نتایج جشنواره را نگاه نکردم، تا اینکه دوست دیگری با من تماس گرفت و خبر داد در جشنواره پذیرفته شده‌ام. آن‌جا باید کار را آماده می‌کردیم و چون من انتظر شرکت در جشنواره را نداشتم، اصلاً تمرین نکرده بودم. زمان کافی هم نداشتیم. سعی کردیم طی دو هفته کار را ببندیم و فیلم بگیریم و بفرستیم برای جشنواره،که ناگهان کرونا آمد و آن دوره از جشنواره برگزار نشد اما این متن در ذهن من ماند. کرونا که تمام شد، شروع کردم به تمرین‌کردن تا بالاخره آماده شد.

نمایشنامه «بدل» به لحاظ اطلاعات پزشکی و روند وقایع، حتی برای کسانی که آشنایی چندانی با مقوله پزشکی ندارند، قابل‌درک و باورپذیر است. حتی فضای  بیمارستان خیلی خوب و مستند شکل گرفته. در پروسه نگارش نمایشنامه، از چه منابعی برای پژوهش بهره بردید؟ تحقیقات شما، بیشتر میدانی بود یا مطالعاتی و کتابخانه‌ای؟

من از کودکی تحقیق میدانی داشته‌ام! (می‌خندد) منظورم این است که من از بچگی در فضای بیمارستان بزرگ شده‌ام، دلیلش این نبود که من بیمار بوده‌ام. مادر من ماما بود. آن زمان مثل الان نبود که مهدکودک زیاد باشد و زنان شاغل، بچه‌های‌شان را به مهد بسپارند. خب کار در بیمارستان هم به صورت شیفتی بود. پدر و مادرم هر دو سر کار بودند و دوره جنگ بود. به این دلایل، مادرم مجبور می‌شد من را با خودش به سر کار ببرد. در واقع من از کودکی این فضا را لمس کرده‌ام و برایم فضای آشنایی است.

سال‌ها برای اجرای نمایشنامه‌هایم نتوانستم سرمایه‌گذار پیدا کنم، برای همین تصمیم گرفتم آستین بالا بزنم و این متن را خودم روی صحنه بیاورم

البته وقتی نمایشنامه نوشته شد، برای اینکه در آن ایراد و اشتباهی نداشته باشیم، متن را بردیم به انجمن «نفس» که انجمن اهدای عضو است و آقای دکتر قبادی ـ نایب‌رییس انجمن ـ لطف کردند و نمایشنامه را خواندند. اتفاقاً جالب بود که ایشان هم پرسیدند «شما در بیمارستان کار می‌کنید؟!» گفتم «نه. من در بیمارستان بزرگ شدم!» با این‌حال، متن نمایش اشکالاتی داشت که ایشان اشکالات را اصلاح کردند و مشاوره دقیق و درستی به من دادند که متن نهایی، حاصل همکاری با آقای دکتر قبادی است.

پس شخصیت پرستار در نمایش «بدل»، تحت تاثیر همراهی با مادرتان در بیمارستان است، چون با وجود طنز ظریفی که در بازی و دیالوگ‌های پرستار وجود دارد، خیلی واقعی از کار درآمده است.

خیلی خوشحالم که پرستار این‌قدر خوب از کار درآمده. همه تماشاگران شخصیت پرستار را دوست دارند. بله، آن فضا و همکاران مادرم، برای من خیلی ملموس بود، چون با آن‌ها زیست کردم. مدام دیدم‌شان و شاید چون این‌قدر برایم آشنا هستند، باعث شده شخصیت پرستار ملموس از کار دربیاید.

وقتی نمایشنامه‌ای آماده اجرا می‌شود، اغلب کارگردان‌ها ترجیح می‌دهند برای صرفه‌جویی اقتصادی، از فرم و فضای ساده و دکور مینی‌مال استفاده کنند اما شما تجهیزات پزشکی اتاق عمل را کاملاً روی صحنه آماده کرده‌اید. این فضاسازی در اجرا به چه منظوری انتخاب شد و چرا از دکور محدودتر و فرم نمایشی‌تر استفاده نکردید؟

ببینید، این نمایش از زمانی که ما با گروه بازیگران شروع به اتود زدن کردیم، خیلی تغییر کرد، یعنی چیزی که الان روی صحنه به آن رسیده‌ایم، 70 درصد تغییر کرده و ما فقط 30 درصد از ایده‌های اولیه‌مان را نگه داشتیم. این موارد در تمرین قطعاً پیش می‌آید.

در مورد طراحی صحنه نمایش، با توجه به اینکه هزینه‌بر بود، وقتی با طراح صحنه صحبت کردم، با هم به این نتیجه رسیدیم که وجود برخی اِلِمان‌ها در صحنه به فضاسازی صحنه کمک می‌کند، یعنی ابتدا به امیر پناهی‌فر (طراح صحنه و لباس) گفتم این چیزها لازم نیست و بیا چخوفی فکر کنیم. ایشان گفت «قبول، چخوفی فکر کنیم اما یکسری چیزها فضا می‌سازد. بهتر است که آن‌ را داشته باشیم.» دیدم که حق با اوست و سعی کردیم آن فضا را ایجاد کنیم.

در شیوه اجرا، همان‌طور که مونولوگ‌ها ادا می‌شوند، انگار شخصیت‌ها هم احضار می‌شوند و روی صحنه می‌آیند

در مورد شیوه اجرایی هم سعی کردم همان‌طور که مونولوگ‌ها ادا می‌شوند، انگار شخصیت‌ها احضار می‌شوند و آن‌ها هم روی صحنه می‌آیند. این چیزی بود که از اول در ذهنم بود، یعنی بازسازی اتفاق‌ها. حتی اگر دقت کنید، یک جاهایی بین بازسازی اتفاق‌ها با روایتی که آدم‌ها از ماجرا دارند، تفاوت وجود دارد، یعنی انگار فرم خاطره‌گویی و احضارکردن خاطره را سعی کرده‌ام اجرا کنم. نمی‌دانم چه‌قدر موفق بوده‌ام، ولی سعی‌ام را کرده‌ام.

در مورد بازیگران نمایش، چطور به انتخاب این گروه رسیدید؟

خیلی جالب بود، اولین‌بار که داشتیم این نمایش را آماده می‌کردیم، آقای ملکوتی که خودشان استاد دانشگاه هستند و بازیگری تدریس می‌کنند، متن را خواندند و به من گفتند «این متن را خیلی دوست دارم. دلم می‌خواهد در این نمایش بازی کنم.» آن موقع شرایط همکاری پیش نیامد، ولی وقتی دوباره تولید نمایش آغاز شد، به ایشان گفتم «اگر این متن را دوست دارید، بفرمایید ما در خدمت‌تان باشیم!» لطف کردند و تشریف آوردند و از همکاری با ایشان لذت بردیم.

آقای وحید الهویی هم از ابتدا که برای جشنواره مونولیو آماده می‌شدیم، همراه من بوده‌اند و خیلی معرفت به خرج دادند و سعی کردند دو هفته‌ای نقش را برسانند به اجرا. خانم مژگان معقولی هم از دوستانم بودند که در تماشاخانه هیلاج دیده بودم‌شان. به نظرم خیلی به نقش می‌خوردند. با هم صحبت کردیم و لطف کردند و برای بازی در نقش پرستار آمدند و چه‌قدر هم تماشاگران، مژگان را دوست دارند!




مطالب مرتبط

پرسش محمد مسگری، کارگردان نمایش «خواب مرد مُرده»

چرا حضور در کافه را به تماشای تئاتر ترجیح می‌دهیم؟
پرسش محمد مسگری، کارگردان نمایش «خواب مرد مُرده»

چرا حضور در کافه را به تماشای تئاتر ترجیح می‌دهیم؟

محمد مسگری، کارگردان «خواب مرد مرده» با بیان اینکه هنرمندان نیز در عدم حمایت از تئاتر سهیم هستند، می‌گوید ما بین تئاتر و کافه، کافه را انتخاب می‌کنیم و با همان پول بلیت قهوه می‌خوریم و برای تئاتر وقت نمی‌گذاریم.

|

در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» مطرح شد

یلدا می‌گوید امید در پس ناامیدی متولد می‌شود
در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» مطرح شد

یلدا می‌گوید امید در پس ناامیدی متولد می‌شود

احمد محیط طباطبایی، رییس ایکوم در ویژه‌برنامه «یلدای خُرَمروز» که به مناسبت شب یلدا و آغاز فصل زمستان در خانه هنرمندان برگزار شد، گفت یلدا مطابق همه آن چیزی بوده که در فرهنگ ایران بوده است و آن این‌که تاریکی به‌روشنی رسیده؛ شب به‌روز ختم شده و امید در پس ناامیدی متولد ...

|

نظرات کاربران