به بهانه نمایشنامهخوانی”سگی در خرمنجا” اثر نصرت نویدی
نصرتالله نویدی، نمایشنامهنویس دو دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، یکی از چهرههای مهجور امروز است. برای آنکه دیگر یاد و اثری از او نیست. شاید بتوان مهاجرت و مرگ او در غربت و از همه مهمتر تفکرات سیاسیاش را دلایل عمده این مهجور ماندن دانست.
زهرا شایانفر:نصرتالله نویدی، نمایشنامهنویس دو دهه 40 و 50 شمسی، یکی از چهرههای مهجور امروز است. برای آنکه دیگر یاد و اثری از او نیست. شاید بتوان مهاجرت و مرگ او در غربت و از همه مهمتر تفکرات سیاسیاش را دلایل عمده این مهجور ماندن دانست.
بعد از ظهر شنبه سی و یکم اردیبهشت ماه 84، بهزاد فراهانی که در دهه 40 با نصرتالله نویدی دوست و همکار بوده است، نمایشنامه”سگی در خرمنجا” یکی از معتبرترین نمایشنامههای ایرانی را با گروهش میخوانند.
به همین بهانه گزارشی درباره این نویسنده مهجور نوشتهایم که در ادامه میخوانید:
یک معما
نصرتالله نویدی برای من یک معما بود. نمیشناختمش. در جستجوی یک آدم مبهم(نصرتالله نویدی) تنها به جمعآوری اطلاعات پرداختم و آنچه یافتم اندک بود اما همان اندک، نگاهی دوست دارانه به من بخشید. اینک احساس میکنم در گذشتهای که نمیدانم کجاست او را میشناختم.
نصرتالله نویدی، خالق نمایشنامههای”سگی در خرمنجا”،”مردی با دو طبق“،”رزق”،”سماور ندیدهها”،”شب”،”تراکتور”،”نوکر و ارباب”،”تامارزوها”،”غیرت نو” و مجموعه داستان”دو مادر” است.
”رعیتزاده”،”بازار”،”مرد و مهمان”و”گرسنگان معجزه” از دیگر آثار اوست. ناصح کامکاری در مقالهای که در شماره آخر ماهنامه هنرهای نمایشی چاپ شده است از”گرسنگان معجزه” او نام میبرد و آن را مفقود میداند.
بهزاد فراهانی درباره نویدی میگوید:«او از رفقای دهه 40 من بود. آن زمان که من وقتی به انجمن تئاتر ایران ملحق شدم. نویدی اهل قروه بود و بر زبان کردی مسلط. در تئاتر کرمانشاه فردی کاملاً شناخته شده بود. جزء روشنفکران خاکی روزگار بود. بسیار رحیم و فارغ از زمان متظاهر و فاضل منش و ادیب گونه بود.»
باید یادآور شد که نویدی پیش از آنکه نمایشنامهنویس باشد، داستاننویس بود. مجموعه داستان ”دو مار” که شامل ده داستان کوتاه از اوست در سال 1346 به چاپ رسیده است.
کامکاری درباره آثار نویدی مینویسد:«نویدی هر چه نوشت بیغرض و منظور نبود و پر بود از رگههای تند انتقاد اجتماعی، با نشر و لحنی ساده، سر راست و صریح و همین صراحت و صداقت، ضعفهای فنیاش را میپوشاند. او نه درصدد شکستن قالبهای متعارف نمایشی بود و نه اهل شکلک بازی و پشتک و وارو در تئاتر.»
عشقش به توده او را در شمار نویسندگان هم اثرش قرار داده است. از نظر عده بسیاری، نویدی، با”سگی در خرمنجا” که سال 1348 در جشن هنر شیراز نمایشنامه صاحب عنوان برتر شد، شروع میشود.
فراهانی درباره”سگی در خرمنجا” میگوید:«این نمایش را عباس جوانمرد کارگردانی کرد و رضا کرمرضایی، حسین کسبیان، ناصربخت، نصیریان و آذر فخر و... در آن بازی میکردند که در تالار سنگلج به صحنه رفت.»
فراهانی ادامه میدهد:«پس از آن نمایش”تراکتور” را کار کردیم. داستان این نمایش به مشکلات و مسائل فنی در مقابل کشاورزی سنتی و مدرن میپردازد.”تراکتور” خیلی زود توقیف شد. پس از آن نمایش”مرد و میهمان” را خواندیم و مدت کوتاهی روی آن کار کردیم ولی...»
در اردیبهشت 53 ، نویدی به ساواک فراخوانده میشود. البته به سخره گرفتن و دروغین خواندن پیشرفت و توسعهی جامعهی روستایی در دوره اصلاحات ارضی و انقلاب سفید چنین پی آمدی نیز باید میداشت.
میراث فرهنگی
محمد یعقوبی درباره”سگی در خرمنجا” مینویسد:«به نظر من در حیطهی ادبیات دراماتیک ایران”سگی در خرمنجا” یکی از آثار میراث فرهنگی ماست. اثری که هنوز هم تازه است. ریتم عصبی این نوشته هنوز هم اثر گذار است. هنوز هم مخاطب را درگیر میکند. تقابل ملموس موجود در نمایشنامه عامل موثر در همراهی مخاطب تا پایان اثر است. فضای اعتراض آمیز حاکم بر اثر، سبب نزدیکی مخاطب با شخصیت اصلی میشود. آشکار است که نویسنده شخصیتهای خود و شرایط آنان را به خوبی میشناسد. در پی موفقیت”سگی در خرمنجا” عباس جوانمرد نمایشنامه ”تامارزوها” را که به معنی”حسرت به دلها” است، با بازیگران گروه هنر ملی در تالار سنگلج به روی صحنه میبرد.
پس از آن جعفر والی نمایشنامه رزق را کارگردانی میکند. ”مردی با دو طبق” پس از تعویض پی در پی کارگردان، به اجرا رسید. مهدی میرمحمدی درباره نمایشنامه”شب” مینویسد:«در این نمایشنامه نیز با یک طرح داستان ساده رو به رو هستیم. اما با آنچه این نمایشنامه را از سایر آثار نویدی متمایز میکند، پرداختن به جزئیات است. در این نمایشنامه، نویدی به واسطهی پرداختن به کنشهای فضاساز، تصاویری برای ساختمان اصلی ماجرای خود خلق میکند که بسیار تکان دهنده است.»
نویدی، در سال 56 از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استعفا میدهد. بهزاد فراهانی درباره سالهای پس از آن میگوید:«بعد از انقلاب، به دلیل بعضی برخوردها، مهجور شد. او موضعگیریهای مردمی خاصی داشت عدالت اجتماعی و دموکراسی را دوست میداشت.»
یک مانیفست سیاسی
مهدی میرمحمدی درباره نمایشنامه ”ارباب و نوکر”، متعلق به سالهای پس از انقلاب که در سال 60 در یک ماهنامه ادبی چاپ شد، مینویسد:«در این اثر نویدی بیش از آن که نمایشنامه نوشته باشد، یک مانیفست سیاسی نوشته است. دو شخصیت نمایش وارد صحنه میشوند و در غیر نمایشیترین شکل ممکن به توضیح این نکته میپردازند که چگونه انسانهای فرودست جامعه توسط اربابان چپاول میشوند و این که فرو دستان چگونه باید در مقابل اربابان مقاومت کنند. حتی این که بگوییم این نمایشنامه یک نمایشنامه آموزشی است، مشکلات غیر دراماتیک بودن این نمایشنامه را حل نمیکند. در این جا دیگر حتی نشانی از زبان همیشگی آثارش نیست.»
میتوان گفت:«شرایط انقلاب زبان اشاره را از قلم نویدی گرفت و او را شتابان به سوی سیاست کشاند، آن گاه که بسیاری دیگر از نویسندگان معاصر او زبان اشاره را حفظ میکردند و به آن نیک سخن میگفتند، گردباد سیاست نویدی را از عرصه درام محو میکرد.»
و چون تئاتر، رخ در خاکستر پنهان میکرد، تا سر برآورد، روزگاری دیگر، چون بسیاری از اهل هنر جسم و روح دردمندش تب نیاورد هجران را.
سال 67، آلمان. مرگ بر اثر سرطان ریه. و با مرگی چنین مهجور نویدی هم آهسته به قافلهی شوربخت نمایشنامهنویسی ما پیوست.