در حال بارگذاری ...
...

در گفت‌وگو با پژوهشگر، مترجم و مدرس تئاتر مطرح شد

منصور براهیمی: پژوهش نیاز اجتناب‌ناپذیر هر فعالیت هنری است

منصور براهیمی، پژوهشگر، مترجم و مدرس تئاتر با بیان این‌که پژوهش نیاز اجتناب‌ناپذیر هر فعالیت هنری است، گفت برای امر پژوهش و فعالیت تئاتر نیازمند سازمان‌های مردم‌نهاد هستیم.  

به گزارش ایران تئاتر، سمینارهای پژوهشی یکی از مهم‌ترین بخش‌های بیست‌ویکمین جشنواره بین‌المللی نمایش‌های آیینی و سنتی بود که در روزهای هشتم و نهم مهر در باشگاه فرهنگیان تبریز برگزار شد.
 
به‌منظور ارزیابی اهمیت برگزاری سمینارهای پژوهشی و ارتقای کیفی این بخش در سال‌های آتی و دوره‌های دیگر جشنواره، گفت‌وگویی با منصور براهیمی، پژوهشگر، مترجم و مدرس تئاتر داشتیم.

براهیمی با اشاره به اهمیت پژوهش در روند برگزاری هر رویداد هنری گفت: «در این‌که پژوهش نیاز اجتناب‌ناپذیر هر فعالیت هنری به‌ویژه جشنواره‌هاست، شک و شبهه‌ای وجود ندارد.»

او با اشاره به مشکلاتی که کشور ما در حوزه پژوهش با آن مواجه است، ادامه داد: «مشکل موجود در کشور ما این است که برخی فعالیت‌های شبه‌پژوهشی را به جای پژوهش می‌نشانیم و گمان می‌کنیم پژوهش کرده‌ایم. مثلاً در همین عبارت مغشوش «نمایش‌های آیینی-سنتی» یک بار از خود نپرسیده‌ایم که «آیین» چیست و «سنت» کدام است و چه فعالیت‌هایی را می‌توان «نمایش» نامید.»

ما ایرانیان همیشه از «کنفرانس پرندگان» پیتر بروک تجلیل کرده‌ایم بی‌آن‌که «کنشِ تأویل» را در «منطق‌الطیر» با کنش اجرایی بروک مقایسه کنیم و به فاصله‌‌ شگرف این کارگردان مشهور با جهان متن عطار توجه کنیم

این پژوهشگر با بیان این‌که هر نوع پژوهشی با پرسش آغاز می‌شود، ادامه داد: «ما انبوهی کتاب و مقاله‌ تکراری فراهم کرده‌ایم که یا جمع‌آوری متونی است که مدعی هستیم میراث «سنتی» ماست، یا گزارش‌هایی است پراکنده و ناهم‌خوان از این رسم، یا آن مناسک و آیین که ادعا می‌کنیم از دماغ فیل افتاده‌اند و در هیچ جای دنیا نظیر ندارند.»

او افزود: «این آشفتگی در «روش»، بنیاد نظری دارد و از «نظریه‌ مردم‌شناسی کمبریج» به‌ویژه از کتاب «شاخه‌ زرین» جیمز فریزر ناشی می‌شود. جالب است که ما تمام این دعاوی را که اساساً بنیاد غربی دارد و بیش از نیم‌قرن پیش، بنیاد مطالعات ما در مورد نمایش در ایران قرار گرفته است، تحت عنوان «سنتی»، «اصیل» و «میراث هویت‌‌ساز» ایرانی به خورد خلق‌الله داده‌ایم. در این فاصله‌ طولانی، یک بار از خود نپرسیده‌ایم که ما واژه‌ «سنتی» را براساس کدام نظریه به کار می‌بریم و آبشخور فکری ما کجاست؟ بدتر آن‌که طی سال‌های اخیر به آن چنان تقدسی بخشیده‌ایم که هر کس در مورد آن چون و چرا کند، انگار به مقدسات توهین کرده است.»

براهیمی گفت: «ما در شرایط فعلی از قافله‌ اندیشه و نظریه‌پردازی در سطح جهانی هم عقب افتاده‌ایم و در جایی که مردم‌شناسی کمبریج در مقابله با حملات نظریه‌های رقیب، یا به حاشیه رانده شده و یا در اصول اساسی خود تجدیدنظر کرده است، همچنان، به دلیل فقدان فرهنگ پژوهش، در حال تکرار و بازتکرار همان حرف‌ها و همان روش‌ها هستیم. شاید کشور هند مثال مناسبی باشد از فرهنگی که نه فقط در برابر نظریه‌های غربی مقاومت نشان داد، بلکه توانست در میدانِ «نظریه‌ اجرا» با تکیه بر اندیشه و فرهنگ‌پژوهشی، نه صرفاً با روش، آن هم در سطح جهانی، حضوری چشمگیر داشته باشد.»

او ادامه داد: «در این میان از کشورهایی چون ژاپن، چین، اندونزی، نیجریه و مانند این‌ها که شاید در حوزه‌ نظری آن‌قدرها برجسته نیستند، یادی نکردم؛ اما اجراهای بومی آن‌ها ارزش‌های جهانی خود را نشان داده و این ارزش‌ها قطعاً با پژوهش به بار نشسته است.»

این پژوهشگر توضیح داد: «در مورد پیوند میان پژوهش و فرآیند خلاق هنری می‌توان گفت؛ گونه‌هایی که آن‌ها را «بومی» یا «سنتی» می‌نامند، معمولاً رمزگان‌های مدون و بی‌چون‌وچرایی دارند و فردیت هنری، به معنای مدرن، ویژگی شاخص آن‌ها نیست (مانند تعزیه، کیوگن، باله، اپرا، کاتاکالی، بالی و...)؛ بنابراین اجرای این نوع آثار در جامعه‌ امروز، خواه‌ناخواه درگیر مجموعه‌ای پرسش بنیادی است، که فقط با پژوهش می‌توان بر آن‌ها فائق آمد، اما نه از آن نوع پژوهش‌ها که جامعه‌ دانشگاهی با پروپوزال و هزار و یک معیارِ «خلاقیت‌کُش» بر پایان‌نامه‌ها و پژوهش‌های دانشگاهی تحمیل می‌کند، و نه از آن نوع شبه‌پژوهش‌ها که در بالا از آن‌ها یاد کردیم، بلکه با کمک روش‌های متنوع در «پژوهش اجرایی» (Performance research) یا آنچه پژوهش‌های «کارورزانه» یا «عمل‌بنیاد» (Practice-led Research) یا ( Research-led Practice)می‌نامند. نمونه‌های افراطی آن برخی آثار آرین منوشکین و یا مهابهاراتا از پیتر بروک است. ایرادهای عمده‌ای که به این نوع آثار گرفته‌اند، به نحوه‌ تصاحب یا تملک میراث سنتی بازمی‌گردد، اما بنیاد پژوهشی آن‌ها جدی و محکم است.»

او افزود: «در این میان، استانیه‌وسکی لهستانی نمونه‌ای است که به جای تصاحب، می‌کوشد گروهش و در نتیجه تماشاگران را در جهان خاص آثار گذشتگان ساکن کند و در اجراهای او نمی‌توان مرزی میان پژوهش، سلوک اجراگر، میراث سنتی و خلاقیت ترسیم کرد.»

انبوهی کتاب و مقاله‌ تکراری فراهم کرده‌ایم که یا جمع‌آوری متونی است که مدعی هستیم میراث «سنتی» ماست، یا گزارش‌هایی است پراکنده و ناهم‌خوان از این رسم، یا آن مناسک و آیین که ادعا می‌کنیم از دماغ فیل افتاده‌اند و در هیچ جای دنیا نظیر ندارند

براهیمی توضیح داد: «جالب است که ما ایرانیان همیشه از «کنفرانس پرندگان» پیتر بروک تجلیل کرده‌ایم بی‌آن‌که «کنشِ تأویل» را در «منطق‌الطیر» با کنش اجرایی بروک مقایسه کنیم و به فاصله‌‌ شگرف این کارگردان مشهور با جهان متن عطار توجه کنیم. در واقع سلوک اجراگران در این اثر بسیار اندک است و اجرا همواره در بیرون جهان عطار باقی می‌ماند.»

این مدرس و مترجم عرصه هنرهای نمایشی با بیان این‌که بهبود و ارتقای بخش پژوهش کار جشنواره نیست، گفت: «ارتقای کیفی پژوهش را نمی‌توان با یک برنامه‌ جشنواره‌ای حل و فصل کرد. قصدم آن نیست که جشنواره‌ها را تحقیر کنم اما جشنواره کارکردهای محدودی دارد. در بهترین شرایط، آن هم در صورتی که دیوان‌سالاری، آن را به ویترین تبدیل نکند، جشنواره‌ می‌تواند به فعالیت‌های زیرساختی که مقدم بر برپایی خودش شکل گرفته توجه کند، به تجلیل از آن‌ها بپردازد و به آن‌ها جهت دهد، اما نمی‌تواند زیرساخت‌ها را ایجاد کند. این انتظارِ خارج از حد از جشنواره، مطالبه‌ بار سنگینی است که هیچ جشنواره‌ای از عهده‌ آن برنمی‌آید.»

او با بیان این‌که هیچ یک از نهادها و سازمان‌ها در حوزه‌ نمایش‌های آیینی-سنتی نقش حمایتگر ندارند، توضیح داد: «اگر آسیب‌هایی که مدت‌هاست بر بدنه‌ شکل‌های گوناگون بومی و اجرایی وارد آمده با پژوهش مناسبی بررسی شود، احتمالاً بیشترین آسیب‌ها را نهادها به آن وارد کرده‌اند. نهادهای مسئول اسیر دیوانسالاری هستند و دیوان‌سالاری به آن غلام بدهیبت می‌ماند که کودکِ آیینی-سنتیِ هراسان و گریان را در آغوشش تکان می‌دهد و می‌گوید نترس، من کنارت هستم!»

او افزود: «اگر سازمان‌های مردم‌نهادی از اهل تئاتر شکل بگیرد و این نهادها تابع یک سیاست مرکزی که از تهران (یا مرکز استان) دیکته می‌شود، نباشند و به کمک شهرداری‌ها یا نهادهای مشابه از امکاناتی بهره‌مند شوند که فقط راه‌اندازی آن‌ها را تسهیل کند و ارشاد با توجه به فرهنگ‌های متنوع قومی و از طریق مردم بومی (نه شورای نظارت و چیزهایی از این قبیل) بر آن‌ها نظارت کند، آن وقت می‌توان گفت که نخستین گام‌ها برای سپردن فرهنگ مردم به خود مردم برداشته شده است.»

این هنرمند با اشاره به این‌که مردم‌نهاد شدن باید در سطح تئاتر رسمی کشور هم اتفاق بیفتد، گفت: «تئاترهای کامیونیتی (یا تئاترهای مردم‌نهاد یا جامعه‌بنیان) ضرورتی اساسی است که باید ورای نهادها برنامه‌ریزی شود. اگر به این نحو پیش برویم، نمایش‌ها و اجراهایی بومی به ظهور خواهد رسید که اصلاً در نظریه‌های تنگ و منسوخ ما پیش‌بینی نشده و امکانی فراهم می‌شود که نظریه‌پردازی در مورد سنت و آیین، پویایی ملی، منطقه‌ای و حتی جهانی شکل و جریان بگیرد.»

گفت‌وگو: نگار امیری