در حال بارگذاری ...
نشستی با بازیگران، کارگردان و تهیه‌کننده نمایش «سه شب با مادوکس»

متن خوب راهنمای بازیگر است

بازیگران، کارگردان و تهیه‌کننده نمایش «سه شب با مادوکس» با بیان این‌که متن خوب راهنمای بازیگر است، از برتری تئاتر به نسبت سینما، به‌واسطه فرصتی که برای تمرین و کشف ریزه‌کاری‌های نقش به بازیگر می‌دهد، گفتند.

نگار امیری: نمایش «سه شب با مادوکس» نمایشی فلسفی با رگه‌هایی ابزورد و گروتسک از شناخته‌شده‌ترین نوشته‌های ماتئی ویسنی‌یک، نویسنده فرانسوی رومانیایی‌تبار است که بارها توسط هنرمندان متفاوتی روی صحنه اجرا شده است. این نمایش اکنون با بازی مسعود کرامتی، بهاره رهنما، جواد یحیوی، وحید نفر و میلاد رمضانی با کارگردانی شیوا دیناروند در تالار حافظ میزبان علاقه‌مندان به تئاتر است.

اجرای «سه شب با مادوکس» بهانه‌ای شد تا در نشستی، به بررسی و تحلیل این نمایش با حضور مسعود کرامتی و بهاره رهنما (بازیگران نمایش)، شیوا دیناروند (کارگردان) و مجید یارندی‌پور (تهیه‌کننده) بنشینیم.

«سه شب با مادوکس» ازجمله نمایشنامه‌هایی است که پرداختن به آن در زمینه کارگردانی، بازی و حتی طراحی صحنه کار دشواری به شمار می‌آید. با توجه به تجربه‌ای که در کارگردانی به آثار واقع‌گرا داشتید، چه شد که به سراغ اجرای این نمایش رفتید؟

شیوا دیناروند: من دوست ندارم تا تجربیات خود را در یک سبک و شیوه اجرایی محدود کنم. به‌علاوه این نمایشنامه جزو آثاری بود که از دوران دانشجویی علاقه فراوانی به آن داشتم. «سه شب با مادوکس» متنی به‌روز است که هیچ‌وقت قدیمی نمی‌شود. به همین دلیل این متن را برای کار انتخاب کردم.

شما در کارگردانی نمایش همچنان نگاه واقع‌گرایانه خود را حفظ کرده‌اید...

دیناروند: من در رویکرد کارگردانی‌ام سعی کردم تمامی مخاطبان حرفه‌ای و غیرحرفه‌ای یا بهتر است بگویم مخاطبان عام و خاص تئاتر را موردتوجه قرار دهم و تلاش شد مفهوم نمایش به‌درستی به مخاطب منتقل شود. این نمایش روایت انسانِ تنهای معاصر است که به دنبال ناجی، دوست و یا فردی می‌گردد که با او احساس خوبی را تجربه کند. درواقع مادوکس در لغت به معنای خوشبختی است و تمام آدم‌های این نمایش نیز درواقع به دنبال خوشبختی هستند. آن‌ها منتظرند تا کسی پیدا شود و خوشبختی را از بیرون برای‌شان به ارمغان بیاورد. آن‌ها برای فرار از تنهایی به رؤیاهای‌شان پناه می‌برند.

بهاره رهنما: مفهوم انتظار دغدغه نسل جوان و نوجوان ایران است. آن‌ها امیدی به آینده و دل‌بستگی به گذشته ندارند. برای همین متن خیلی به‌روز است.  انسان معاصر به دنبال ناجی است. من این‌قدر با نقش ارتباط برقرار کردم که همیشه احساس می‌کنم مادوکس همچنان منتظر کلارا نشسته تا با او همراه شود؛ یعنی امید به ناجی همچنان وجود دارد.

آقای کرامتی ما شاهد بازی متفاوتی از شما در این نمایش هستیم. بازی که مخاطب را به ابعاد ابزورد و گروتسک کار هدایت می‌کند. این وجه تا بخشی در بازی خانم رهنما نیز دیده می‌شود. از تحلیلی که منجر به رسیدن به این نوع بازی شد برای‌مان بگویید.

مسعود کرامتی: این نمایش، متن خیلی خاص و خوبی دارد. من همچنان فکر می‌کنم آن‌طور که باید به آن نپرداختیم. ‌ این عدم پرداخت به دلایل مختلفی چون کمبود زمان تمرین تا اجرا اتفاق افتاد. جنس نمایش تکلیف ما را برای بازی روشن می‌کرد. این کار یک نمایش ابزورد از جنس گروتسک است و این تناقض و تضادی که در بازی چنین آثاری وجود دارد، دغدغه اولیه من بود.

این‌که ما با موضوع حضور یک فرد در یک زمان واحد در چندین مکان روبه‌رو هستیم، ترسناک است. تمام کارها و رفتارهای این آدم در حال تکرار است و وجه گروتسک کار اینجاست. در ضمن نمایش به‌نوعی شوخی و طنزآمیز است. با تمام پیچیدگی‌های آثار ابزورد این نمایش کار ساده‌ای به نظر می‌رسد. من به سمت تیپ‌سازی و اغراق‌هایی در بازی رفتم. سعی کردم گاهی دیالوگ‌ها را کش‌دار و با تأکید زیادی بیان کنم و بر مبنای متن به نقش رسیدم.

بهاره رهنما: زن در آثار ماتئی ویسنی‌یک نقش پررنگی ندارد. شاید کلارا یکی از پررنگ‌ترین نقش‌هایی است که برای یک زن نوشته است. با توجه به تحلیل نمایشنامه به‌نظرم منظور نویسنده از نقش کلارا عطوفت و مهربانی است که هنوز امید دارد، زنده بماند و درواقع یک نگاه فراجنسیتی در آن وجود دارد. بازیگر باید متن را به‌خوبی تحلیل کند و چیزی به آن اضافه کند. برای بازی در این متن نیاز به آگاهی و دانش خاصی است. این دانش از سطح نگاه هنرمند، تحلیل متن و مطالعه کتاب به دست می‌آید؛ اما متأسفانه کتاب خواندن که در نسل ما ویژگی خوبی بود، اکنون مسخره به نظر می‌رسد.

با این تعریف متن بیش از شیوه کارگردانی در نوع نگاه و شخصیت‌سازی شما تأثیر داشته است...

کرامتی: قطعاً، متن خوب راهنمای بازیگر است و برتری تئاتر هم به نسبت سینما، فرصت تمرین زیاد و کشف ریزه‌کاری‌های متن است. باورپذیری نقش برای مخاطب، مهم‌ترین نکته برای بازیگر به‌عنوان اجراکننده نقش، به شمار می‌رود، حتی اگر کار رئال نباشد.

اگر این باورپذیری درست شکل نگیرد، مخاطب تعریفی برای بازی‌ها نخواهد داشت و تلاش بازیگر به‌صورت اداواطوارهایی به نظر می‌رسد که قابل‌درک نیست. من به‌عنوان بازیگر باید ریزه‌کاری‌های متن را بر اساس حرکات بدن، بیان و اکسان‌گذاری که برای باورپذیری نقش انتخاب کرده‌ام به‌خوبی اجرا کنم. در کار غیررئالیستی اغراق در بیان شکل می‌گیرد. اشتباه ما در بازیگری این است که گاهی به جملات ساده بدون این‌که لازم باشد، بها می‌دهیم. ما باید این تفاوت‌ها را برای بازی در آثار واقع‌گرا و غیرواقع‌گرا جست‌وجو کنیم. این‌که متن چه می‌گوید و در اجرا  قرار است چه بگوید.

این بازی علاوه بر متن تا چه میزان تحت تأثیر آورده‌های صحنه و در خدمت کارگردان بوده است؟

کرامتی: تلاشم این بود که همه این‌ها در کنار هم عجین باشد. من به‌عنوان بازیگر آورده‌های خودم و کارگردان را به نمایش می‌گذارم. اگر من قرار بود؛ کارگردان کار باشم، به شکل اجرای دیگری روی صحنه می‌رفت.

رهنما: زمانی که با کارگردان صحبت می‌کردیم اصلاً تأکیدی روی گذشته کلارا یا سبک‌سر بودن او نداشت. نقطه اشتراک‌ ما توجه به معصومیت این شخصیت نسبت به دیگر ویژگی‌های او بود. کلارا مثل یک ابر دمِ باریدن است، جملات برای او اهمیت ندارد؛ چراکه امیدوارانه منتظر است. من هر نقشی که در تئاتر ایفا کردم، اتفاقی از آن نقش در زندگی من تأثیرگذار بوده است. کلارا تنها کسی است که مادوکس را باور کرده است. این شخصیت عاشق مادوکس نیست. به او ایمان آورده است. عاشق بودن با ایمان آوردن کاملاً متفاوت است.

کرامتی: به نظر من کلارا بیشتر از دیگر شخصیت‌ها زندگی‌اش را باخته و معصومیتش را از دست داده است. طبیعی است هم امیدوار باشد و هم خیال‌پردازی داشته باشد. او از همه بی‌گناه‌تر است و به‌واسطه معصومیت و زن بودن خود آینه تمام‌نمای زنان ایرانی است که به‌شدت در طول سال‌ها سرکوب شده‌اند.

به‌عنوان چهره‌های شناخته‌شده‌ای که تجربه کارگردانی و بازیگری در تئاتر دارید، تجربه کار کردن با یک کارگردان جوان را چطور ارزیابی ‌می‌کنید...

رهنما: من نشست‌وبرخاست زیادی با جوانان دارم و کار کردن با کارگردان‌های جوان برای من ارجحیت دارد. به نظرم همراهی با آن‌ها با توجه به دانش جدید و اطلاعاتی که دارند، بازیگر را به‌روز نگه می‌دارد. قطعا دوست دارم به‌عنوان بازیگر با آقای محمد رحمانیان یا حسین کیانی همکاری داشته باشم اما اصولاً از متن خیلی قوی که دست کارگردان تازه‌کار باشد، استقبال می‌کنم.

بخشی از کارگردانی به دانش آن مرتبط است. در ایران که ما به‌طور مشخص رشته‌های تولید، تبلیغات و ... نداریم. کارگردان باید مدیریت زیادی بداند. کارگردان این نمایش دختر جوانی است در جست‌وجوی یادگیری و بسیار انتقادپذیر. ‌ باید در نظر داشت که کار کردن خانم‌ها در ایران دشوار است. آن‌ها با نه شنیدن و کم‌توجهی‌های بیشتری مواجه هستند.

رفتار و برخورد کارگردان‌های تازه‌کار با حرفه‌ای چقدر متفاوت است؟

رهنما: من امید دارم که ایران را این بچه‌ها و نسل جوان می‌سازند. زمانی که ما جوان بودیم، نسل بزرگ‌تر دست ما را گرفتند. منیژه محامدی با انتخاب من برای نقشی در تئاتر پای مرا به تئاتر باز کرد؛ درحالی‌که کار کردن با من در آن دوره ویژگی خاصی به شمار نمی‌رفت. همه می‌دانیم در تئاتر نزدیک به۴۰درصد کار به متن برمی‌گردد. به همین دلیل هم اگر متن خوب باشد، کار کردن با کارگردان‌های جوان برای من سخت نیست و کارگردان همیشه برای من محترم است.

تهیه و تولید نمایش به‌ویژه در شرایط اقتصادی که با آن مواجه هستیم، ریسک بزرگی است...

دیناروند: بله، شرایط روزبه‌روز سخت‌تر می‌شود. نه حمایت و نه حمایتگری وجود دارد، درحالی‌که جوانان برای ورود به تئاتر حرفه‌ای نیازمند پشتوانه هستند. الآن کمتر تهیه‌کننده‌ای وجود دارد که در یک پروژه از صفر تا صد همراه باشد. مگر این‌که اسپانسری باشد که پیدا کردن اسپانسر خودش با مشکلات زیادی همراه است.

اکثر تهیه‌کنندگان سرمایه خود را برای افراد شناخته‌شده که اسم‌ورسمی دارند، می‌گذارند چراکه در این شرایط اگر سود نکنند حداقل ضرر نخواهند کرد. اکنون هزینه‌های تولید بسیار بالاست و حتی بنیاد رودکی به بهانه حامی مالی و اسپانسر تا جایی که می‌توانست از ما هزینه دریافت کرد. کاش واقعا مدیران فرهنگی فکری به حال این شرایط کنند.

مجید یارندی‌پور: اگر مسئولان تئاتر برای فعالان این عرصه فکری نکنند، همین تعداد انگشت‌شمار تهیه‌کننده تئاتر هم ترجیح می‌دهند به جای ریسک تهیه تئاتر، پول خود را در بانک بگذارند. قطعاً باید امتیازاتی برای تشویق تهیه‌کنندگان در نظر گرفت. ما حتی صنفی برای تهیه‌کنندگان تئاتر نداریم. تا چند سال قبل کارگردانان خیلی راحت با هزینه شخصی کار می‌کردند ولی با توجه به شرایط فعلی تئاتر، چنین امکانی به‌سختی میسر است.

با این شرایط بحرانی که گریبانگیر تئاتر است، چرا تهیه‌کنندگی این نمایش را قبول کردید؟

یارندی‌پور: من بیش از آن‌که تهیه‌کننده باشم یک تئاتربین حرفه‌ای هستم. متأسفانه در کشور ما به تئاتر ابزورد کم پرداخته شده است. علاوه بر این به‌شخصه هیچ‌وقت در رزومه کاری‌ام به‌عنوان تهیه‌کننده نمایش ابزورد و گروتسک فعالیت نداشتم و با توجه به نمایشنامه و مفهوم متن این کار را انتخاب کردم. درحالی‌که همه ما می‌دانیم اکنون بازگشت هزینه بیشتر در تئاتر آزاد یا نمایش‌های ایرانی است که خوب پرداخت شده باشند.

به‌عنوان تهیه‌کننده چقدر در انتخاب بازیگران مشارکت داشتید و مبنای این انتخاب چقدر بر مبنای فروش و بازخورد مالی بوده است؟

یارندی‌پور: ما در تئاتر مخاطبان خاص‌مان بیشتر از مخاطبان عام هستند. با این نمایش خود را در معرض دید تماشاگران حرفه‌ای تئاتر و مورد انتقاد و نظر صاحب‌نظران و منتقدان قرار دادیم. این نمایشنامه متنی ساده نبود بنابراین برای انتخاب بازیگر باید به سراغ افرادی می‌رفتیم که بتوانند این نقش‌ها را به‌خوبی ایفا کنند. این موضوع بیشتر از بحث بازگشت سرمایه اهمیت داشت.

به‌عنوان تهیه‌کننده اثر و کسی که نگاه اقتصادی در تولید دارد، با کارگردان کار برای کم شدن هزینه‌ها دچار چالش نشدید؟

یارندی‌پور: خیر. در یک همکاری حرفه‌ای، احترام به بازیگر و عوامل شرط اول است و نمی‌توان به سراغ صرفه اقتصادی رفت؛ چراکه این موضوع به‌ویژه در آثار ابزورد ضربه‌زننده است. ما برای تهیه این کار باید به بازیگر حرفه‌ای، تماشاگران و دکور درخور توجه می‌کردیم و در این گزینه‌ها قطعاً صرفه اقتصادی لحاظ نمی‌شد.

آقای کرامتی شما مدت‌هاست که به نظر می‌رسد بیشتر از قبل گزیده‌کار شده‌اید، این موضوع دلیل خاصی دارد؟

کرامتی: من تا چند سال قبل بیشتر به کارگردانی در تئاتر مشغول بودم اما چند سال اخیر به دلیل شرایط اقتصادی عطای آن را به لقایش بخشیدم و ترجیح دادم تنها به‌عنوان بازیگر روی صحنه حضور داشته باشم. تئاتر برای من جایگاه خاصی دارد. سال‌ها به دلیل فعالیت در سینما و تلویزیون و دور شدن از صحنه تئاتر، به این نتیجه رسیده بودم که تئاتر یک هنر باستانی است ولی بعد از این‌که دوباره به صحنه برگشتم، متوجه شدم که جهان تئاتر به‌شدت انسانی است. این انسانی بودن به معنای بکربودن است. درواقع طبیعت این هنر با دیگر مدیوم‌ها قابل‌مقایسه نیست. سینما آلوده به تکنولوژی است. هیچ‌کس منکر پیشرفت بشر به‌واسطه این تکنولوژی نیست؛ اما این موضوع نتایج وحشتناکی ازجمله نابودی محیط‌زیست تا اخلاقیات را نیز برای بشریت به همراه داشته است. درجهان پیشرفته آدم‌ها به ربات تبدیل می‌شوند. حسین پرورش، استاد ما در دوران دانشجویی می‌گفت هنگام بازی باید فکر کنی که روی زمین خاکی بازی می‌کنی و باید تمام تلاشت این باشد که کمتر خاکی شوی. من اکنون به این نتیجه رسیده‌ام که در لجن دست‌وپا می‌زنیم و باید مراقب باشیم به زمین نخوریم. این تنها بخشی از دلایلی است که گزیده و محتاطانه انتخاب می‌کنم. البته در این مسیر مانند سایر همکارانم گاهی انتخاب‌های نادرستی هم داشته‌ام.

رهنما: در تأیید سخنان استاد کرامتی باید گفت که واقعیت این است که ما در تئاتر  انتخاب‌گر هستیم و دیدگاه‌مان در این انتخاب دخیل است؛ اما در سینما چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. بعضی از دوستان معتقدند از من کار بد در تئاتر ندیده‌اند اما در سینما چرا. این موضوع را قبول دارم؛ اما افتخار می‌کنم در آثاری که با ایدئولوژی‌ام فاصله داشته بازی نکرده‌ام. تمام بازیگران مطرح جهان که در سینمای بدنه حضور داشته‌اند، برای تأمین هزینه‌هایی بوده که در فضای هنری و بیان ایدئولوژی‌شان به آن نیاز داشتند.

یادی از زنده‌یاد آتیلا پسیانی

کرامتی: آتیلا را از دانشکده هنرهای زیبا می‌شناختم. او جزو صادق‌ترین آدم‌ها و عاشق تئاتر بود. تمام کارهایش در تئاتر را با اعتقاد کامل انجام می‌داد. شاید بسیاری از مخاطبان برخی از آثار او را نمی‌پسندیدند، اما مهم این بود که به کارش ایمان داشت. بی‌شک آتیلا یکی از تأثیرگذارترین آدم‌های فعال در این عرصه بود که نمی‌توان تأثیرش را روی نسل‌های بعد نادیده گرفت. او واقعاً تئاتر را بلد بود و این‌ها همه از امتیازات ارزشمندش به شمار می‌رفت. جایی که همه خانه‌نشین شدند یا به کوچ اجباری تن دادند؛ او برای تئاتر ایستاد. حیف...حیف...حیف.

رهنما: آتیلا پسیانی بسیار باهوش بود. من با ایشان در یک کار تئاتر و یک سریال بازی داشتم. از او تئاتر و منش تئاتری یاد گرفتم. نظم و انضباط در خونش بود. زمانی که با او کاری می‌کردم با ترس سر صحنه می‌رفتم؛ چراکه کار کردن با او خودِ خود تئاتر بود و حس می‌کردم نباید از این مجموعه منظم بیرون بزنم. او غیر از خودش را زندگی نکرد. نظر خود را صراحتاً می‌گفت. به دلیل همین شفافیت هم هیچ‌وقت هم‌رنگ جماعت نشد و همیشه امضای خودش را داشت. رفتن او و امین تارخ برای من رفتن بخش بزرگی از سینما و تئاتر بود. خداوند دوستان دیگری را که متعلق به این مکتب فکری هستند، حفظ کند.




مطالب مرتبط

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت فروشی «مجنون آن لیلی» آغاز شد

بلیت‌فروشی موسیقی-نمایش «مجنون آن لیلی» به کارگردانی و آهنگسازی پیمان خازنی که در تالار حافظ روی صحنه می‌رود، آغاز شد. 

|

نظرات کاربران