یادداشتی بر نمایش «هوندا آدیداس 2» نوشته مهدی غلامحیدری و کار اشکان درویشی
بار دیگر شهری که دوستش میدارم...
لیلا مهریار: «قضاوت» ازجمله محبوبترین تمهایی است که دستمایه فیلمها و نمایشنامههای بسیاری قرار گرفته است از جمله در نمایش «هوندا آدیداس 2» با متنی از مهدی غلامحیدری و با کارگردانی اشکان درویشی که این شبها در سالن شماره 2 پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه میرود. در دنیایی که «سوءتفاهم» بخش عمدهای از روزمرگیهای پیدا و پنهان ما را تشکیل میدهد، پرداختن به موضوعی مثل قضاوت از سوی هنرمندان عرصه سینما و نمایش ابداً چیز غریب و دور از ذهنی نیست.
خیلیها معتقدند که هنر باید آینهای برابر اتفاقات جامعه باشد و آن را پیش چشم و نظرگاه مخاطب بگذارد. اگر به این معتقد باشیم که هنر باید بازتاباننده آنچه در جامعهاش میگذرد باشد، نقش هنرمند به همان اندازه مهم و قابلتوجه میشود.
هر چه یک اثر هنری به زندگی و روحیات مخاطب نزدیک باشد، بالطبع به همان اندازه، جهان اثر میتواند بیشتر با مخاطب ارتباط برقرار کند. درواقع یک اثر هنری هر چه ارتباط ماهوی و ارگانیک با وقایع روز جامعه داشته باشد، به همان نسبت هم میتواند از مخاطب بازخورد بگیرد. نمایش «هوندا آدیداس 2» کموبیش چنین ویژگیهایی دارد؛ یعنی نمایشی است که میخواهد گوشهای از اتفاقاتی را که در دل جامعه اتفاق میافتد، به شکلی تازه و جذاب واگو کند. تم اصلی نمایش قضاوت و مسائل پیرامونی آن است.
وقایع داستان در جنوب شهر روی میدهد؛ بین آدمهایی که هرکدام فکر میکنند همه حقیقت را میدانند و در این کشمکش بیانتهاست که راز نهایی افشا میشود و همه را غافلگیر میکند. داستان بهخوبی روایت میشود و بهخوبی هم اجزای آن بسط مییابد. نمایش هیچ ادعای روشنفکری ندارد و همهچیز را به شکل سادهای برگزار میکند. کارگردان تلاش کرده بدون اینکه مغلقگو و پرگو باشد، برشهایی از زندگی قشر فرودست جامعه را نمایش دهد و بیشترین ابزاری که برای این مهم استفاده میکند، خلق موقعیت و میزانسن برای بیان افکارش است. اگرچه به نظر میرسد در پارهای از صحنهها، لحظههایی که از مخاطب بهشدت خنده میگیرد، کمی روایت نمایش را دچار لکنت کرده است؛ اما درنهایت به خاطر زمانبندی و ریتم مناسب میتواند تماشاگر را همپای خود تا انتها بکشاند.
حضور بهاره رهنما و مختار سائقی در نقشهای کاملاً متفاوت – که کمتر آنها را در این نقشها دیدهایم- جذابیت اثر را دوچندان کرده است. احمد جعفری، کاظم برزگر، حسین شاهرخنیا، مریم کاظمی، هانا ستوهی، اسرا جلیلیان و پوریا رفیعی هم نقشها را خوب «فهم» کردهاند و هم در «اجرا» به این شخصیتها افزودهاند. در مورد کارگردانی هم درمجموع میتوان این را گفت که اشکان درویشی در «هوندا آدیداس 2» هم در کارگردانی و هم در ارتباط با مخاطب، گامی به جلو برداشته است.
نمیشود از «هوندا آدیداس 2» گفت و از وحید موسوی و آرزو آرزومند یادی نکرد که در بخش موسیقی این نمایش سنگ تمام گذاشتهاند و نمایش را بهخوبی همراهی کردهاند.
«هوندا آدیداس 2» نمایش گرمی است که همچنان که در پارهای از لحظهها مخاطب را میگریاند، در اکثر لحظهها از مخاطب خنده جانانه میگیرد.
واقعیت این است که هیچ اثر هنری بهخودیخود کامل و یگانه و بینقص نیست؛ و این ذهنیت، برداشت و نگاه مخاطبان است که آن اثر را کامل میکند. هر اثر هنری که بتواند به جان و روح مخاطبانش ورود کند، به همان اندازه میتوان به بقا و ماناییاش امیدوار بود. به نظر میرسد «هوندا آدیداس 2» بهرغم نواقصی که دارد، موفق شده ارتباط مناسب و قوارهمندی با مخاطبانش برقرار کند و مسائلی را با آنها در میان بگذارد که احیاناً از فرط تکرار، یا در جامعه دیده نشدهاند یا هیچ توجهی به آنها نشده است. اگر همین هم، «میزانی» برای موفقیت یک اثر باشد، باید گفت «هوندا آدیداس 2» توانسته در صحنه نمایشی ما موفق باشد.