در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با احمد مهران‌فر بازیگر نمایش شما خانمی با مانتوای آبی ندیدید؟

از کار کردن با رحیم نوروزی لذت می‌برم چون بسیار متفاوت است و بسیار از او آموخته ام. او از ابتدا می‌داند که چه می‌خواهد و برای خواسته خود ارزش زیادی قائل است . او با گروهش زندگی می‌کند و این صمیمیت در کارش هدیه است.

شراره پورخراسانی:
احمد مهرانفر یکی از بازیگران نمایش”شما خانمی با مانتوی آبی ندیدید؟” بود که تا چندی پیش در تالار سایه تئاترشهر به روی صحنه می‌رفت. با او گپی کوتاه در این باره داشتیم که می‌خوانید؛
نسبت به متون، چه وسواسی دارید و تا چه حد؟ و این کار چه داشت که جوابگوی دقت و وسواس شما بود؟
همه در کار و تخصصشان وسواس دارند، البته اگر تخصصشان برایشان مهم باشد و آنچه برای من بازیگر از اهمیت بالایی برخوردار است ایفای نقش‌های متفاوت و اثر گذار است. این جاست که بازیگر خود را ثابت می‌کند و کارگردان به او اعتماد. غیر از متفاوت بودن نقش، گروه و اهالی گروه امروز عامل مهمی بودند در این انتخاب. گروه امروز، گروه من است، گروه ماست و من از بودن در کنار اهالی آن لذت می‌برم.
ما با هم شروع کردیم، گام برداشتیم، تجربه کردیم و به این جا رسیدیم. از کار کردن با رحیم نوروزی لذت می‌برم چون بسیار متفاوت است و بسیار از او آموختم. او از ابتدا می‌داند که چه می‌خواهد و برای خواسته خود ارزش زیادی قائل است و برای رسیدن به آن خواسته سعی فراوان می‌کند. او با گروهش زندگی می‌کند و این صمیمیت در کارش هدیه است.
دغدغه اصلی شما چیست؟
به نظر من بازیگری جزء مشکل‌ترین تخصص‌هاست زیرا تماشاگرت هر بار توقع کاری نو و تازه را دارد، آنچه که در نهاد توست و شکوفا نشده است و تو همواره باید سعی کنی برای تماشاگرت برگ جدیدی را رو کنی. حال ببینید در محیطی که شرایط از هر جهت برای کار خلاقه هنرمند مهیا نیست رسیدن به این چیزها تا چه حد مشکل است. شرایط برای هیچ کداممان(نویسنده، کارگردان، بازیگر) ایده‌آل نیست ولی تماشاگر به این مسائل و کمبودها کاری ندارد. او تنها و تنها متوقع است تا کاری خوب ببیند. در این شرایط رسیدن به یک ایده‌آل ممکن است پیش آید ولی ماندن در این ایده‌آل بسیار سخت است و من می‌خواهم ماندگار شوم.
از نقش بگویید و چگونگی رسیدن به آن؟
نقش من روایت می‌کند آدم‌هایی که گوناگونند. من در ابتدا به سوی تیپ سازی رفتم ولی با راهنمایی کارگردان این تیپ‌ها عمیق‌تر شدند و به شخصیت نزدیکتر . گریمی در کار نیست و ما به سمتی رفتیم که تفاوت‌ها را با لهجه‌، لباس و بازی ایجاد کنیم. در این‌جا نقش من است، خود واقعی من. مهرانفری که ترکی حرف می‌زند، جک می‌گوید، جدی می‌شود و همه این‌ها برای خلق یک موقعیت و یک دلهره است. من در این فضا ماموریت دارم که این گونه عمل کنم.
لطفاً برداشتتان را از نمایش بگویید؟
با متنی خوب و متنی پیشرو روبرو هستیم، کاری مدرن. متن حرف‌های زیادی در دل دارد که نمایش به تصویرشان می‌کشد. متن در ظاهر ساده اما بسیار عمیق و پیچیده است. معضل بشر امروز یک سرگشتگی بزرگ و دور ماندنش از هویت واقعی‌اش است! آدم‌های قرن 21 ! آدم‌هایی هستند که از کنار هم می‌گذرند بدون این که یکدیگر را ببینند. آدم‌هایی که بدون این که بخواهند حضورشان جای دیگری را تنگ می‌کند بدن این که بدانند به دیگری آسیب می‌رسانند. قرن ما‌شینیزم وقت، احساس و عاطفه‌ای برای آدمی نمی‌گذارد و عصر جدید یعنی همان عصر کامپیوتر حتی ما را از هم دور و دورتر می‌کند. ما با متنی کاملاً سمبلیک مواجه هستیم. همه چیز به صورت نماد و سمبل به تماشاگر عرضه می‌شوند البته درک شدن آنها توسط تماشاگر بسیار مهم است. به همین دلیل این متن متنی جهانی است.
از اثرات رحیم نوروزی کارگردان بر ایفای نقشتان بگویید؟
ابتدا باید نکته‌ای را بگویم اگر به بازی بازیگرانی چون هافمن، دنیرو و... دقت کنیم، می‌بینیم که در عین متفاوت بودن خودشان هستند، بسیار باور پذیرند. اما تیپ‌سازی‌های ما این گونه نیستند عمقی وجود ندارد. می‌شوند اغراق در ظاهر، در عمل و بدون درون‌پردازی درست! البته لازم به ذکر است که در آن سو متن‌ها کارگردان‌ها بسیار قوی هستند و این قوت به بازیگر هم منتقل می‌شود. در این جا این گونه نیست. همه در جایگاهشان، به مرض خود سانسوری مبتلا هستند. اگر این معجزه رخ دهد و انسان امروز ما، امروز جامعه ما خودش را به راحتی و آزادانه بر ورق کاغذ جاری کند ما هم صاحب متون عمیق و پرمحتوا و اثر گذار خواهیم شد. تمام سعی من در ایجاد دلهره بود. در فضای تئاتر ترساندن تماشاچی سخت است. گاهی اوقات تماشاچی ما می‌خندد و این نشان می‌دهد که ما هنوز هم جای کار داریم.
به نظرم شاید تماشاچی می‌خندد ولی نمایش بر او به مرور تاثیر می‌گذارد، زمانی که سالن را ترک می‌کند تازه می‌ترسد و فکر می‌کند.
این بسیار خوشایند است و نشان می‌دهد ما به هدفمان نزدیک شده‌ایم.