منوچهر اکبرلو از جای خالی مضامین بومی در آثار نمایشنامهنویسان گفت
عدم اعتماد بهنفس و توهمِ دانستن، باعث کمبود تئاتر بومی میشود

منوچهر اکبرلو، نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه براین باور است که عدم اعتماد به نفس و توهمِ دانستن از مهمترین عواملی است که باعث کاهش کیفیت آثار نمایشی در سراسر کشور و کمبود تئاتر بومی میشود.
نگار امیری: جای جای این سرزمین کهن پر است از آداب و رسوم، داستانها و افسانههای ماندگاری که غبار تاریخ هم نتوانسته است از شیرینی و حلاوت آنها بکاهد. روایتهایی به گوناگونی و دلفریبی ایران چهارفصل که نمایشگر فرهنگ و غنای تاریخی این خاکاند و میتوانند پشتوانه استواری برای نگارش متون نمایشی و دستاویزی بهمنظور پرداختن به ایدههای نو باشند.
مضامینی که تکرار اجراهای نمایشی گرتهبرداری شده از آنها در متون بزرگانی چون اکبر رادی، غلامحسین ساعدی، بهرام بیضایی و... نشان از اقبال مخاطبان به این مضامین بومی و ملی دارد.
بااین وجود، جای خالی ادبیات بومی و فولکلور همچنان در متون و اجراهای تولید شده توسط فعالان این عرصه در تهران و سایر استانهای کشور به چشم میخورد.
تغییر نسلها، تاثیر فضای مجازی و تفاوت زندگی در مراکز استانها شاید باعث شده است تا اکثر آثار هنری ما به سمت یکدستشدگی فرهنگی پیش بروند اما آنچه انتظار میرود، بهرهمندی هنرمندان از آداب و آیینهای اقلیم خود به منظور حفظ و گسترش آنها در سطح ملی و بینالمللی است.
قطعا این مهم با پرداخت مناسب نمایشنامهنویسان به ویژه هنرمندان ساکن استانهای مختلف با توجه به شناخت و دانشی که از فرهنگ بومی خود دارند، به نتیجه خواهد رسید.
با توجه به روزهای برگزاری جشنوارههای استانی در سراسر کشور و کمبود نمایشهایی با محوریتهای ذکر شده برآن شدیم تا گفتوگویی با منوچهر اکبرلو، پژوهشگر، نمایشنامهنویس و مدرس دانشگاه در باب چرایی نپرداختن به مضامین بومی و چگونگی توجه به این مهم بپردازیم.
با وجود لزوم توجه به هویت ملی و خردهفرهنگهای بومی در آثار نمایشی به ویژه نمایشهایی که در استانهای مختلف کشور روی صحنه میروند، همچنان شاهد فقدان آثاری نمایشی با موضوعات بومی و فولکلور هستیم. دلیل این موضوع را در چه میبینید؟
در تمامی جشنوارهها همواره نویسندگانی بوده و هستند که آثارشان را با محوریت آداب و رسوم بومی و محلی منطقه و زیستبوم خود خلق کردهاند اما متاسفانه این تعداد زیاد نیست و به نظر میرسد این خودتحقیری و نبود اعتماد به داشتههای خود یکی از آفتهای تئاتر استانهای مختلف است.
افراط در استفاده نکردن از پتانسیلهای بومی در مقابل تفریط در توهمِ دانستن به تئاتر ضربه میزند. برخی از هنرمندان گمان میکنند با تجربههای اندک نیازی به آموختن دانش، تجربه جدید و دانستن و بهروز کردن خود ندارند. این عدم اعتماد به نفس و آفتِ دانستن از مهمترین عواملی است که باعث کاهش کیفیت آثار و کمبود تئاتر بومی میشود. علاوه بر این دلایل، از آنجا که نمایشنامههای نوشته شده بر اساس آیین، سنت و فرهنگ بومی نویسندگان استانی در محیط زندگیشان استفاده نمیشود؛ آنها هیچ انگیزهای برای تولید نمایشنامه در این زمینه و امید به اجرا شدن آثارشان در دیگر استانها و خرده فرهنگها ندارند.
این کاستی را چطور میتوان جبران کرد؟
به نظر میرسد این کاستی با ایجاد اعتماد به نفس و توجه بیشتر به تولیدات نمایشی با محتوای بومی در جشنوارههای مختلف تاحدی جبران خواهد شد. همچنین میتوان در تمامی جشنوارهها جدای از دیگر بخشها به نویسندگانی که بر اساس آداب بومی خود به نگارش میپردازند، توجه ویژه داشت. البته نه به این معنا که در یک رقابت حرفهای به شکل جداگانه به این نوع آثار امتیاز مثبت اطلاق شود، چراکه در این صورت اصل تئاتر و کیفیت آن کنار گذاشته خواهد شد و این خیانت به هنرمندان و تئاتر به شمار میرود. همانطور که در برخی موارد شاهد چنین رویکردی بودهایم و متاسفانه بیشتر از حمایت و ارتقای تئاتر شاهد ضربه خوردن و تخریب آن شدیم.
توجه به نمایشنامههای بومی باید به شکل منطقی و اصولی با پرهیز از ضربه به اصل و کیفیت تئاتر در انواع جشنوارههای استانی، ملی و سراسری در نظر گرفته شود. در اصل جای خالی جشنوارهای با محوریت تولیدات بومی در میان جشنوارههایی که برگزار میشود، به چشم میخورد. میتوان با حذف تعداد زیادی از رویدادهای موازی به این موضوع اندیشید یا در جشنوارههای فعلی با تاکید بر دوری از جشنوارهزدگی و آسیبهای آن، بخش جداگانهای هم به آثار با محتوای بومی و ملی اختصاص داد.
به نظرتان رقابتی بودن جشنوارهها تا چه میزان بر نزدیک شدن محتواهای مفهومی و شیوههای اجرایی آثار در سراسر کشور تاثیرگذار است؟
من همواره بر رقابتی نبودن جشنوارهها تاکید داشته و دارم. هنر تئاتر بهویژه رویدادهایی که برای کودکان و نوجوانان برگزار میشود باید از رقابت دور باشند. ذات رقابت در نهایت باعث ایجاد منفیبافی و تقابل بین هنرمندان خواهد شد، درحالیکه هنر باید به دوستی و و وصل کردن بپردازد. همچنین رقابتهای ناسالم شده است؛ برخی از هنرمندان به جای اجرای آثار برگرفته از دغدغهها و عقاید شخصی خود دست به تولید آثاری براساس سلیقههای اعمال شده بر جشنوارهها بزنند. این اتفاق البته در بین همه عمومیت ندارد، اما درهرحال رقابتی بودن این مشکلات را دارد و باید انگیزههای مفیدتری را جایگزین مسابقه و رقابت کرد.
با توجه به سالها فعالیت مستمر شما در زمینه تئاتر کودک، فکر میکنید هنرمندان ساکن در استانها در زمینه نمایشنامهنویسی این حوزه چقدر موفق عمل کردهاند؟
خوشبختانه نمایشنامهنویسان تئاتر کودک در شهرهای مختلفی چون اصفهان، اهواز و ... بسیار موفق عمل کردهاند. با حضور آنها، عرصه فعالیت در نمایش کودک تنها مختص به تهران نیست و این توان نمایشنامهنویسی در سطح کشور پراکنده شده است.
حلقه مفقوده پرورش نمایشنامهنویس در حوزه کودک و بزرگسال را چه میدانید؟
نوشتن مهارتی است که با آموختن، تجربه و استمرار به دست میآید و فقدان یا کمبود آموزش اولین حلقه مفقوده این بخش است. در وهله دوم، بخش قابل توجهی از هنرمندان فعال دچار توهمِ دانستن هستند، در نتیجه نسبت به آموزش احساس بینیازی میکنند و بر این گماناند که نوشتن، نیاز به دانش ندارد و همین که در تئاتر مشغول هستند، کافی است تا بتوانند برای کودکان یا بزرگسالان دست به قلم شوند.
اما کدام نهادها را در زمینه تاثیرگذاری در این عرصه موثر دانسته و گمان میکنید چه کاری برای بهبود شرایط از دستشان ساخته است؟
از آنجا که نهادهای غیردولتی مانند نهادهای دولتی بازدارنده نیستند،همه جای دنیا تاثیر فراوانی در عرصههای هنری داشته و میتوانند در این زمینه موثرتر عمل کنند. بهعنوان مثال انجمن صنفی سراسری تئاتر کودک و نوجوان یا تمامی صنوف خانه تئاتر باید در حد توان بهمنظور آموزش و پژوهش در زمینه نمایشنامهنویسی با محوریت مضامین بومی فعال باشند.
البته با توجه به اتحادیه نبودن انجمن یا صنوف و محدودیتشان در فعالیت، نمیتوان آنها انتظار کارهای تاثیرگذار و بنیادی داشت. در عرصه نمایش کودک، نهادهایی مثل بنیاد نمایش کودک وجود دارند که در بخش خصوصی بر کارهای آموزشی و پژوهشی تاکید داشته و با وجودی که در مواردی از حمایتهای دولتی هم بهرهمند میشوند اما دایره فعالیتشان را به این موضوع محدود نکرده و برای پژوهش و آموزش منتظر حمایتهای دولتی نمیشوند. باید در نظر داشت؛ پژوهش و آموزش تاثیر کوتاه مدت ندارد و باید در یک چشمانداز بلندمدت حداقل دهساله آثار آن را مشاهده کرد. در نهایت اعتقاد و دغدغه قلبی هنرمندان نیز در این باره تاثیر فراوانی دارد. ازآنجاکه اکثر امکانات فرهنگی ما در دست نهادهای دولتی است باید روحیه مطالبهگری در بین هنرمندان وجود داشته باشد تا نهادهای دولتی به جایگاه شایسته تئاتر پی ببرند و آنچه را که برای ارتقای تئاتر وظیفهشان است، انجام دهند.