سهند خیرآبادی، کارگردان نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» مطرح کرد
تصور، ارزشش بیشتر از تصویر است
سهند خیرآبادی
امیرمهدی ژوله
سهند خیرآبادی نویسنده و کارگردان نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» که در تئاتر شهر روی صحنه است، میگوید تصور، ارزشش بیشتر از تصویر است -جملهای که در قالب دیالوگ مهران یکی از دو بازیگر این نمایش میشنویم- بنابراین در نمایش ما، مخاطبان سعی بر تصور وقایع و رخدادهایی میکنند که برای مهران ایجاد شده است.
علی کیهانی: این روزها اگر گذرتان به تالار چهارسو تئاتر شهر بیفتد، خواهید دید که نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» به نویسندگی و کارگردانی سهند خیرآبادی روی صحنه است؛ نمایشی که مخاطب را با خنده و بغض دو بازیگر اصلی اثر همراه میکند.
«این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» پیش از اجرا در تئاتر شهر، اواخر مهر در دوبی روی صحنه رفته بود.
در این اثر نمایشی شاهد حضور فردی به نام مهران، مردی میانسال هستیم که تصمیم گرفته است بحرانهای زندگی خود از کودکی تا بزرگسالی را با مخاطبان در میان بگذارد.
سهند خیرآبادی نویسندگی نمایشهای «مستخدم»، «دراماتورژ»، «آی راک»، «مختلفالاضلاع»، «پیانیستولوژی»، «غسالخونه»، «وندیک ماشین» و... علاوه بر کارگردانی در رزومه هنری خود دارد.
حال به بهانه اجرای نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» با بازی امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی با خیرآبادی گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
نمایش «این دنیا یه کنسرت... به من بدهکاره» ازجمله آثاری است که مخاطبان استقبال خوبی از آن داشتهاند، با توجه به پایان رسیدن بلیتهای این نمایش، برای تمدید اجرا برنامهای دارید؟
بله، خداروشکر بلیتهای این نمایش با حضور و استقبال مخاطبان و البته لطفشان به ما در همان روزهای آغاز نمایش به پایان رسید و ما هم در جواب این لطف مخاطب قصد تمدید نمایش را داریم که بهزودی اعلام میشود.
این روزها به نظر میآید تئاتر حال خوبی پیدا کرده و در شرایط خوبی از نظر حضور مخاطب در سالنهای نمایشی مواجه شده است. من از مخاطبان ممنونم که همواره با انرژیشان همراه اهالی تئاتر هستند.
شاید بعضیها که نمایش را ندیدهاند، بگویند «این کار یک استندآپ است و تئاتر نیست»؛ از وجه تمایز این اثر با استندآپ بگویید.
استندآپ گونه و شاخهای از کمدی است که یکسری قوانین خاص خود را دارد؛ مثلاً در استندآپ نور تماشاگر باز است و میشود تماشاگر را دید و عموماً خلق تصویر و صحنهآرایی نمیکنیم. ما در نمایش «این دنیا یک کنسرت... به من بدهکاره» نور مخاطب را نداریم و تکیه اصلی ما بر صحنهآرایی است. مونولوگگویی نیز از یونان باستان بوده و تا اوایل کلاسیسیسم بسیار پررونق بوده است؛ پس از آن هم بافت مدرن و بهشدت جذابی به خودش میگیرد. کاری که مونولوگ میکند این است که دیوار چهارم را برمیدارد و مخاطب را طرف قرار میدهد. صرفاً هر کاری که روی صحنه با مخاطب سخن داشته باشد، استندآپ نیست و در این قواره یک تئاتر مونولوگ است. «تصور، ارزشش بیشتر از تصویر است» این دیالوگ مهران بازیگر نمایش است؛ بنابراین در این نمایش مخاطبان سعی بر تصور وقایع و رخدادهایی میکنند که برای مهران ایجاد شده است.
حضور و قرارگیری امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی در کنار هم چقدر توانسته مخاطب را همراه این نمایش کند؟ و شاید شنیده باشید که میگویند «بازی خانم عبدالرزاقی بهتر است.»
امیرمهدی ژوله و الیکا عبدالرزاقی از نظر من که نویسنده و کارگردان نمایش هستم، بینظیرند و عاشقانه هر شب نمایش را میبینم و چیزی که در چشم مخاطب وجود دارد، رضایت و باورپذیری از نمایش است.
ژوله در اصل یک کاراکتر را بازی میکند و یک سیر روایت از آن کاراکتر را میبینیم که در جایگاه خود بینظیر است. الیکا عبدالرزاقی نیز چندین کاراکتر را بازی میکند؛ هرکدام به نحوی در غافلگیر شدن مخاطب مؤثر هستند؛ امیرمهدی ژوله چندین و چند پاساژ حسی و تغییر لحن فوقالعاده دارد که باعث میشود روایت نمایش به صورتهای مختلف برای مخاطب اجرا و القا شود.
در صحنه اجرا، مخاطب جز یک کاناپه بزرگ بهعنوان دکور چیز دیگری نمیبیند. دلیلتان از جانمایی این کاناپه چه بود؟
نمایشنامه اصولاً تکلیف چیدمان صحنه هر نمایشی را مشخص میکند؛ اما ما در این نمایشنامه حس کردیم بازیگران این نمایش جز یک کاناپه بزرگ دیگر به چیزی نیاز ندارند. همیشه اوج پیچیدگی در سادگی است و ما بعد از طراحیهای متعدد به این کاناپه بزرگ رسیدیم که به نظرم انتخاب بسیار درستی است و جواب داده است.
پشت بازیگران و در انتهای صحنه انیمیشنهای خاصی پخش میشود که خود یک روایت مستقل است، درباره شکلگیری این ایده و عملی شدنش بگویید.
ایده پخش تصاویر در ویدئوپروژکتور را مدتها پیش وقتی که مشغول نوشتن نمایشنامه بودم، یکی از دوستانم به من داد و من نیز سعی کردم این ایده را پرورش بدهم. اولویت من در کارگردانی زیبایی است و به این توجه میکنم که روی صحنه باید زیبا باشد. در ادامه این ایده پخش انیمیشن در پشت بازیگران با مهدی قاضی آشنا شدم و مدلهای مختلفی برای این اثر زده شد تا به این خروجی رسیدیم. بر اساس نکتهای که شما هم به آن اشاره کردید، ما روایت دیگری در این انیمیشن داریم که همزمان با اجرای بازیگران روی صحنه پخش میشود و هرکدام مسیر خود را طی میکنند اما درنهایت به هم میرسند؛ اینجاست که مخاطب این دو را مانند یک پازل کنار هم میگذارد و برای خود نتیجهگیری میکند.
و آهنگسازی و موسیقی پرانرژی اجرا...
آهنگسازی، ساخت افکتها و البته نوازندگی ساکسیفون بر عهده یاسال یسلیانی است که با وسواس و دقت بینظیرش تولید و اجرا کرده است که به نظرم حضورش از قسمتهای جذاب و پرانرژی نمایش است که بسیار بهجا روی صحنه میآید. اجرای یاسال با ساکسیفون ارتباط عمیقی با تصاویر انیمیشنی و بازی بازیگران نیز دارد.
سخن پایانی...
میخواهم از محمد قدس بگویم. محمد قدس از نظر من یکی از وزنههای مهم تئاتر در ایران است؛ و برای هرکسی که با او کار میکند یک پشتوانه است تا کارش را به سرانجام برساند. قدس برای من یک دوست و حامی است که در این پروژه نیز همراه هم هستیم. از گروه بینظیری که الآن با آنها این نمایش را روی صحنه میبریم، خیلی ممنونم و خوشحالم که آدمهای درستی همراهم هستند.