در نشست نقد «راهنمای جامع هیولا شدن» مطرح شد
نمایشی که بعد از رورانس تمام نمیشود

نمایشی که بعد از رورانس تمام نمیشود 2

نمایشی که بعد از رورانس تمام نمیشود 3

نمایشی که بعد از رورانس تمام نمیشود 4
نشست نقد و بررسی نمایش «راهنمای جامع هیولا شدن» شب گذشته، ۱۴ آذر در پردیس تئاتر شهرزاد با حضور سحر ناسوتی منتقد و نویسنده و محمد لهاک برگزار شد.
به گزارش ایران تئاتر، در ابتدای این نشست، سهاب محبعلی، نویسنده و کارگردان این نمایش با اشاره به ایده ساخت این نمایش گفت: «زمانی که در حال آمادهسازی یک نمایش دیگر با حال و هوایی متفاوت بودم، با پرونده داستان زندگی کریستوفر واتس مواجه شدم و تصمیم گرفتم از ظرفیت دراماتیک آن برای تولید نمایش استفاده کنم.»
او ادامه داد: «این نمایش در مسیر فرم اجرایی اکسپرسیونیستی آثار قبلیام چون «موشمرگی»، «شب جنایتکاران» و «آئورا» قرار دارد و البته در این اثر پیوستی روانشناختی نیز به نمایش اضافه شده است.»
در ادامه سحر ناسوتی، منتقد این نشست گفت: «اجرایی قوی و کامل از گروه اجرایی شاهد بودیم و بازیگران در فرم اجرایی کارگردان با تمام توان نمایش را به شکلی درست و مطلوب به مخاطب ارائه میدهند.»
ناسوتی توضیح داد: «نمایش دارای رمزگان و کدگذاریهایی است که مخاطب در طول اجرا با آنها سروکار دارد. یکی از این کدها همان جمله «نفس بکش» است که مهمترین و اصلیترین آنها به شمار میآید زیرا در انتها که خفه کردن بهعنوان شیوه کشتن کریس معرفی میشود، پچپچههای «نفس بکش، نفس بکش» که در طول اجرا شنیده شده، رمزگشایی میشود؛ جملهای که در ابتدا توسط مادر برای کنترل خشم به کریس پیشنهاد شده بود. صحنه کشته شدن شارون و دو دخترش توسط کریس، با قرار گرفتن یک ملحفه سفید روی صورتشان و کشیده شدن توسط خود بازیگران شکل میگیرد، درحالیکه کریس در کنار آنها ایستاده است و با دستانش، صرفا پانتومیم خفه کردن را اجرا میکند. این از درخشانترین لحظات اجراست که تصویری زیبا و درعینحال خشونتبار را به تماشاگر ارائه میدهد.»
او ادامه داد: «نمایش دارای خردهداستانهایی است که هر یک قرار است انگیزههای کریس برای تبدیل شدن به هیولا را به مخاطب نشان دهند. به همین دلیل با تعدد بازیگرانی مواجه است که اکثراً پشت دو در و در دو سوی انتهایی صحنه ایستادهاند و برای فضاسازی و تولید آمبیانس نیز از آنها بهره گرفته میشود.»
ناسوتی افزود: «این خردهداستانها از رفتار مادر کریس گرفته و مسائلی نظیر عشق کریس به آنا و گرایش آنا به جیمی ثروتمند و سرانجام ازدواج با او، سرکوفتها و تحقیرهای شارون، همسرش و همچنین آشنایی با زن جدیدی که کریس عاشق او میشود، همگی قصد دارند که انگیزه قتل کریس را به شیوه روانشناسانه نشان دهند اما این خردهداستانها که تنها در سطح روایت میشوند، به لحاظ دراماتیک چندان راه به جایی نمیبرند و نویسنده به جای پرداخت روانشناسانه انگیزه جنایت، وظیفهاش را به خودِ کارگردانش محول کرده و بازیهای اکسپرسیونیستی سایر بازیگران در آن بزنگاههای خشم و خشونت را بهعنوان راهحلی برای ورود به درون و روان کریس برگزیده است اما فقدان انگیزههای درست و قانعکننده برای هیولا شدن، به اجرا ضربه میزند.»
این نویسنده و منتقد همچنین گفت: «این نقیصه دراماتیک خود را زمانی بیشتر نشان میدهد که بازیگر نقش کریس، مخاطبان را هدف قرار میدهد و از آنها میخواهد خود را به قضاوت بنشینند و اگر نتوانستند با او همذاتپنداری کنند، به او اعتراض کنند. این لحظات که میتوانست در سبک اکسپرسیونیستی نمایش جای خوبی داشته باشد، به دلیل نداشتن تعریف و قرارداد مشخص از ابتدای کار به ضعف آن تبدیل میشود.»
محمد لهاک، یکی دیگر از حاضران این نشست هم در سخنانی گفت: «نمایش راهنمای جامع هیولا شدن، نمایشی است که بعد از رورانس نیز ادامه مییابد و تماشاگر را نه در سطح که در لایههای عمیقتر با خود همراه میسازد که این خود در این روزهای تئاتر ایران، یک امتیاز بزرگ برای گروه اجرایی محسوب میشود.»
او ادامه داد: «قاببندی درست و محتوایی که کارگردان قصد انتقال آن را داشته بهخوبی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و لایههای روانشناختی و جامعهشناختی اثر در روایت مشهود است.»
در این نشست محمدرضا وفایی، مشاور رفتارشناختی نمایش راهنمای جامع هیولا شدن هم گفت: «ارتباط با مخاطب تصمیمی بود که با کارگردان بر اساس نظریه ترس و همدلی ارسطو شکل گرفت تا مخاطب بهنوعی خود را بخشی از روایت تصور کند و رفتار اینتراکتیو مخاطب در این نمایش در بخش پرتاب مکعبها بر اساس همین تصمیم است.»