در حال بارگذاری ...
یادداشتی بر «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت و کار حمیدرضا نعیمی

بازآفرینی عشق بر بستر هنر

سوران حسینی*: نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت که این شب‌ها به کارگردانی حمیدرضا نعیمی در سالن اصلی تئاتر شهر میزبان مخاطبان است، اثری رمانتیک است که داستان آن از زندگی بازیگری به اسم «فردریک لومتر» الهام گرفته شده است. در این نمایشنامه، با دیدگاهی فلسفی به موضوع عشق پرداخته شده است

فردریک لومتر کسی است که از هیچ‌چیزی جز عشق پروا ندارد و زمانی که در عشق کسی گرفتار می‌شود، مجبور است بین تئاتر و معشوق، یکی را انتخاب کند. تئاتر بلوار جایی است که صحنه زندگی را به تصویر می‌کشاند و عشق، کینه و دسیسه انسان‌ها را به یکدیگر متصل می‌کند. اریک امانوئل اشمیت در کتاب فردریک یا تئاتر بولوار (Frédérick ou le boulevard du crime) داستانی پر از احساس را روی صحنه می‌برد.

اشمیت در این اثر عشق و نفرت، خودخواهی، نیرنگ و کینه‌ورزی را در قالب روابط انسانی به تصویر کشانده است. او در این نمایشنامه از شخصیت‌های حقیقی الهام گرفته و در آن ادبیات، تئاتر و فلسفه را با یکدیگر ترکیب کرده است.

اشمیت در این اثر عشق و نفرت، خودخواهی، نیرنگ و کینه‌ورزی را در قالب روابط انسانی به تصویر کشانده است

«فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی، نمایشی است که صحنه زندگی را در قالب اثری کلاسیک و ساختار‌شکنانه بازآفرینی کرده است. نعیمی در کارگردانی دیالوگ‌ها را قالبی رئالیستی بخشیده و تا حدی به نظر می‌رسد نگاهی اکسپرسیونیستی داشته است؛ اگرچه نمی‌توان این رویکرد را کاملاً اکسپرسیونیستی دانست.

 در این اجرا نعیمی با انتخاب مناسب بازیگران و همچنین طراحی صحنه و لباس قابل‌قبول طوری این نمایش را اجرا می‌کند که انگار فردریک زاده ایران بوده و درگیر مشکلات امروزی هر ایرانی است.

در یک رویکرد هوشمندانه، نعیمی با استفاده از تجربیاتش متن نوشته‌شده توسط نویسنده غیرایرانی را آمیخته با شرایط موجود می‌کند. در این اثر مفهوم تکرار مفاهیمی تحمیل‌شده بر هنر را به رخ همگان می‌کشاند و مفهوم جدیدی از هنرمند را ارائه می‌دهد.

مفهوم تعادل اجتماعی در این نمایش از دید کارگردان برای هنرمندان مؤلفه‌ای دست‌نیافتنی است؛ مثلاً آنجا که فردریک به دختر جوان مشتاق بازیگری می‌گوید ازدواج، خودکشی یا هنر (بازیگری) که مفهوم انتخاب جای خود را به تحمیل می‌دهد، طوری که انتخاب‌گر چاره‌ای جز انتخاب عشق به هنر ندارد. درواقع در این سه‌گانه، به‌نوعی هنر نیز امری تحمیلی به نظر می‌رسد.

در «فردریک»، جمهوری‌خواه بودن نماد مخالفت با حاکمیت است اما در پایان، جمهوری‌خواهی هم تکرار همان شرایط گذشته برای هنرمندان است؛ گویی عملاً هنر مستقل از شرایط تعریف می‌شود.

در این اثر به شرایط موجود در جامعه هم اشاره و به‌نوعی اعتراض می‌شود اما مخاطب انتظار نگاه ویژه اثر به عشق را دارد.

عشق در این اثر پا را از عاطفه فرا نهاده و از مفهوم عاطفی جای خود را به امری در فضای سیاست می‌دهد، یعنی در شرایط موجود همه مسائل می‌تواند سیاسی باشد چراکه فردریک عاشق دختر وزیر می‌شود و وزیر نیز با تحت‌فشار قرار دادن فردریک قصد منصرف کردن او را دارد، اما آنچه فردریک را متوقف می‌کند عشق به تئاتر است نه اجبار حاکمیتی.

اشاره به ناکامی‌های هنرمندان در شرایط سیاست‌زده و محدودشده یک جامعه مثالی، مهم‌ترین خصیصه این نمایش است.

مفهوم تعادل اجتماعی در این نمایش از دید کارگردان برای هنرمندان مؤلفه‌ای دست‌نیافتنی است

در این اثر طبقه حاکمیت وقت با زیر فشار قرار دادن هنرمند در تلاش‌ است که سیاست‌های موردنظرش را به اجرا بگذارد تا به اهداف خود دست پیدا کند اما هنرمندان با زیرکی‌های خود تن به شرایط نمی‌دهند، هرچند در نمایش شخصیت مدیر تئاتر سعی بر سازش با حاکمیت را دارد اما او هم درنهایت تسلیم هنر می‌شود و باز راهی دیگر برای گریز از محدودیت‌ها پیدا می‌کند.

در بخش اجرایی کار هم جا دارد به موسیقی و طراحی حرکات نمایش اشاره و مطرح کنم که موسیقی نمایش زیبا و تأثیرگذار است و همپای اجرا روی صحنه پیش می‌آید و طراحی حرکات نیز از نقاط خوب این فردریک محسوب می‌شود.

در کل اجرای این اثر را می‌توان ظریف و لذت‌بخش دانست و به‌شخصه دیدن آن را به همگان توصیه می‌کنم.

*بازیگر و کارگردان تئاتر




نظرات کاربران