یادداشتی بر نمایش «ظلمآباد» نوشته و کار کامران اقتداری
زیستن در خاطرات روزهای جنگ
محمد وفایی: «ظلمآباد»، نمایشی است که گوشهای از خاطرات روزهای جنگ را در حال و هوای آن دوره زنده میکند. در بدو ورود مخاطب به سالن نمایش، صدای هیاهویی روی صحنه توجه او را به خود جلب میکند و این فکر را به ذهنش متبادر میکند که قرار است با یک کار شاد و پر جنب و جوش مواجه شود. البته این اتفاق چندان دور از تصور مخاطب هم نیست و تماشای نمایش را با یک قصه نسبتاً جذاب و هیجانانگیز شروع میکند.
قصه بازگوکننده زندگیِ در روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است که برای هر مخاطبی با خاطرات یا تصورات خودش پیوند میخورد و شرایط آن دوران را تداعی میکند و ترجمان دیدهها و شنیدههای او از آن روزها میشود. فضای نمایش بسیار خودمانی و گرم است و با یک ارتباط سمپاتیک بلافاصله با تماشاگرش ارتباط برقرار میکند. آدمهای نمایش صمیمی و باوزپذیرند و خیلی زود قرارداد هویتی خود را در ذهن مخاطب ثبت میکنند. کمی که در قصه جلو میرویم این اثرها با حس و حال نمایش در ذهن نقش میبندد و مخاطب را با جریان و فضای نمایش همراه میکند. آدمهای نمایش هر کدام سمبل و نشانهای از قشری از مردم هستند که بازیگران به خوبی خود را به آنها نزدیک کرده و به آنها جان بخشیدهاند و همین مسئله ارتباط مخاطب را با اشخاص نمایش تسریع میکند و قوت میبخشد.
«ظلمآباد» به نویسندگی و کارگردانی کامران اقتداری یک اثر نمایشی داستانمحور است. داستان جالبی دارد و نویسنده موضوع منحصربهفرد و موقعیت بکری را برای ساختن داستانش انتخاب کرده است، اگرچه فقط خلق خود داستان با این موضوع و محتوا هم به تنهایی در نوع خود تحسینبرانگیز است. او در ساخت این داستان به سراغ بخشی از تاریخ نه چندان دور ما رفته که شاید کمتر کسی از این زوایه به آن نگاه کرده یا حتی پرداخته باشد و موضوعی را دستمایه خلق داستانش کرده که در نوع خود مبتکرانه و خلاقانه است.
هر چند مدتی است که نمایشها از ساختارهای اینچنینی در پیکربندی خود فاصله گرفتهاند اما کارگردان با پسزمینهای ذهنی از نوعی تئاتر نسبتا قدیمیشده، نوشته خود را زنده کرده و نمایش خود را بر اساس همان سبک و سیاق استوار میکند و داستانش را تعریف میکند. او در خیلی جاها از همین سیاق اجرایی که در حافظه پنهان بازیگر و مخاطبانش تهنشین شده، وام میگیرد تا بتواند فضای آن دوران را بازسازی کند و بیننده را به تداعی و همذاتپنداری وادارد؛ البته در دستیابی به این هدف موفق هم عمل کرده است.
«ظلمآباد» همزمان که عملگرا و پرتحرک است، در ذات خود نیز قصهگو است. قصهگو است اما جریان نمایش یک جاهایی از قصه خود جا میماند. نمایشنامه اسکلت و زیربنای خوبی دارد اما شاید این نقد فنی بر ساختمان آن وارد باشد که میشد در پرداخت بعضی جزئیات و درونمایه آن کمی ظریفتر عمل کرد و رویکردهای اجرایی با دقتنظر بیشتری ساخته و تکمیل میشد. هر چند اگر حتی معدود کاستیها و کممایهگذاریها را در ساخت و پرداخت موقعیتها و اشخاص این درام در نوشته و اجرا بهعنوان نقیصه به حساب آوریم اما باز هم تمام اینها، چیز زیادی از محاسن نوشته و اجرا از حیث خلاقیت موضوعی، قصهگویی خوب و فضاسازی مناسب کم نمیکند. طراحی صحنه و نور متناسب و در خدمت اثر است ولی ویژگی خاصی در آن به چشم نمیخورد که بر وزن نمایش بیفزاید.
همینطور طراحی لباس و گریم، هر چند میتوانست شاید کمی بهتر ظاهر شود اما کم و زیاد ندارد و آن هم در خدمت اثر بوده و با سادگی در بافت کار در جای درست خود قرار گرفته است. از دیگرسو، کارگردانی کامران اقتداری هم میتوانست منظمتر در چیدمان و خطوط و شاید کمی عمیقتر در پرورش اشخاص نمایش در قالب بازیگران باشد و چه بسا با یک رتوش جزئی و بازنگری در میزانسن و ریتم بتواند به نسخه مطلوبتری از نسخه کارگردانی «ظلمآباد» دست پیدا کند.
در مورد بازیگران اثر هم باید گفت چقدر خوب و درست در نقشهای خود جا افتادهاند. انگار همهشان این آدمها را در آن تاریخ زندگی کردهاند، گویی شخصیتهای نمایش، با همه ویژگیهایشان به ذخیره ذهنی بازیگران وارد شده و به تجربه زیسته آنان تبدیل شدهاند و چه خوب که در بیشتر لحضضات روایت، جریان غالب اثر بر همین منوال است و همین توان و نقشآفرینی بر باورپذیری ماجرا میافزاید. حتی میتوان گفت اگر ظرافت بیشتری به شخصیتپردازی آدمهای درام اضافه شود، به بهبود تیپ و زوایای شخصیتی آنها تکامل میبخشد، لیکن هر کدام از کارکترهای نمایش با ایفای نقش خوب بازیگران تا حد بسیار زیادی موفق عمل میکنند و با تکنیک و حضور موثرشان بر صحنه، بیشتر جاها از کارگردانی جلو میزنند! بازیگران توانستهاند کانال ارتباط منطقی و مشهودی را بین کاراکترها ایجاد کنند که این به خوبی در جریان نمایش به چشم میخورد و اگر پختگی بیشتری در پرداخت شخصیتها اتفاق بیفتد، میتوانند مخاطب را به همذاتپنداری وادارند ولی در کل خیلی از جاهای نمایش، بازیگران تسلط کامل بر حیطه صحنهای و نقش خود دارند و نبض صحنه را دست گرفته و جریان کار را پیش میبرند.
در این میان ایفای نقش کاریزماتیک حسین کشفیاصل و نقشآفرینی متفاوت فرید رحمتی و بازی مهیار اسلامی در این اشراف موثر بر صحنه سهم بهسزایی دارد. باید گفت که تسلط بازیگران در ایفای خوبِ نقش افراد نمایش با لهجه و تیپکال هموطنان جنوبی به ویژگیهای این اثر میافزاید که شایسته تقدیر است.
در یک جمعبندی، «ظلم آباد» یک اثر نمایشی شریف و قابل احترام است که برشی از گذشتهمان را با حال و هوای آن روزهای جنگ و آدمهایش در گوشهای از این سرزمین کهن به خوبی به نمایش میگذارد.