در حال بارگذاری ...
...

یاداشت عمران صلاحی درباره نمایش”دن کیشوت” به کارگردانی علی اصغر دشتی

یک روز که آمدم خانه کارت دعوتی را دیدم که رویش دن کیشوت سوار بر اسب لاغر و نی قلیونی‌اش بود، کارت دعوت بامزه‌ای بود. به نظرم خود دن کیشوت بود که سوار بر اسبش آمده بود تا مرا برای دیدنش بخواند. فکر کردم دن کیشوت از تئاتر شهر تا اینجا برسد چه مناظره‌ای را دیده‌ است؛ پارک دانشجو، کتاب فروشی‌ها، مغازه‌ها، خیابان‌های شلوغ.

من اول تبریک می‌گویم به هنرمندانی که این نمایش را به روی صحنه بردند. به نظرم خیلی جالب بود. جالب‌تر این که منزل ما خیلی دور است، یک روز که آمدم خانه کارت دعوتی را دیدم که رویش دن کیشوت سوار بر اسب لاغر و نی قلیونی‌اش بود، کارت دعوت بامزه‌ای بود. به نظرم خود دن کیشوت بود که سوار بر اسبش آمده بود تا مرا برای دیدنش بخواند. فکر کردم دن کیشوت از تئاتر تا اینجا برسد چه مناظره‌ای را دیده‌ است؛ پارک دانشجو، کتاب فروشی‌ها، مغازه‌ها، خیابان‌های شلوغ.
برایم جالب بود که تصوراتم با چیزی که در صحنه می‌دیدم جور بود. آنها برداشت آزادی از دن کیشوت با توجه به روح امروزی به روی صحنه بردند و جالب این که از اِلِمان‌های شبیه‌سازی نمایش سنتی استفاده کرده بودند. همچنین خیلی خوشحال شدم که همان روز نویسنده و کارگردان نمایش را هم دیدم، کارشان در این سن و سال خیلی خوب است و جالب‌تر به نظرم می‌رسید محیط تمرین‌شان یک محیط صمیمی و دوستانه است.
ببینید، به نظرم تماشاگر بهترین منتقد کار است. بعضی از صحنه‌ها در کلام و موقعیت، طنز را به خوبی نشان دادند. اما بعضی از صحنه‌ها به نظرم تکراری می‌رسید و یا اگر کوتاه‌تر می‌شد تماشاگر را خسته نمی‌کرد و به هماهنگی کار بیشتر کمک می‌کرد. به نظرم کارگردان از جاهایی که تماشاگر می‌خندید می‌بایست نهایت استفاده را می‌برد. به هر جهت من خسته نباشیدی بزرگ به گروه می‌گویم. نمایش خیلی خوب بود من دن کیشوت دیگری در صحنه دیدم، یک دن کیشوت بامزة امروزی. از این که در اول مراسم یادی هم از محمد قاضی شد، بسیار خوشحال شدم. از پیام نجف‌ دریابندری و روخوانی گرم راستکار هم لذت بردم. به هر حال دستشان درد نکند. نظر لطفشان بوده که از من هم دعوت کردند و در آینده امیدوارم که کارهای بهتری از گروه ببینیم. لذت بردم از دن کیشوت.