در حال بارگذاری ...
...

هنوز تکلیفم را نمی‌دانم

تئاتر همیشه مظلوم بوده . من بازیگر چرا نباید تکلیفم را بدانم اگر عشق نبود و همبستگی گروهی نبود خیلی وقت پیش رهایش می‌کردم. اکثر دوستانی که از تئاتر بریده‌اند به ما بگویند پوست کفت‌ها!

شراره پورخراسانی:
محمد شیری یکی از بازیگران قدیمی تئاتر است. او چیزی حدود 37 سال زندگیش را بر روی صحنه تئاتر گذاشته است. این بازیگر در نمایش”چشم‌اندازی از پل” به کارگردانی منیژه محامدی بازی دارد که هر شب در تالار اصلی تئاتر شهر به روی صحنه می‌رود، به همین بهانه با او گپ کوتاهی داشتیم.
چه شرایطی در یک متن باید موجود باشد تا ذهنتان را همراه کند؟
هر کدام یک نفر بودیم که در کنار هم قرار گرفتیم و گروهی را شکل دادیم با نام پیوند که 20 سال از عمرش می‌گذرد. کارگردان این گروه خانم محامدی هستند. او در هر زمینه‌‌ای با گروه مشورت می‌کند. از همان ابتدایی‌ترین مرحله که انتخاب متن است تا انتهایی‌ترین مرحله. هنگامی که این مشورت‌ها و هماهنگی‌ها وجود داشته باشند همه چیز به خوبی پیش می‌روند و شرایطی کاملاً مناسب و ایده‌آل حکم فرما می‌شود.
از چشم‌انداز نمایش بگویید؟
این نمایشنامه یکی از بهترین و زیباترین نوشته‌های شادروان آرتور میلر است. ابتدا به صورت میان پرده آن را می‌نویسد و بعد متوجه می‌شود که این نوشته در برادوی در حال اجراست پس قضیه را جدی می‌گیرد و نمایشنامه را کامل می‌کند.
مضمون متن درد مهاجران است. معتقد هستم که هموطنان ما نیز با این درد روبرو هستند مشکلات فراوان در سرزمین‌های غریب و کم لطفی‌های هموطنان در آن سرزمین‌ها.
در این متن عشقی ناشناخته که در نهاد ادی شخصیت اصلی وجود دارد خیانتی را شکل می‌دهد. و مارکو که من در این نقش بازی می‌کنم مردی است که به خاطر فقر و بیچارگی آمریکا را ترک می‌کند تا کار و حرفه‌ای در پیش گیرد و برای خانواده درمانده‌اش پولی جمع‌آوری کند.
برادر جوان مارکو، عاشق کاترین می‌شود که فرزند خواهر زن ادی است. همه در این عشق می‌سوزند از جمله مارکو! شاید ادی در پایان خودکشی می‌کند اما مارکو هم در این لحظه می‌میرد و تمامی آرزوها و خواسته‌هایش فرو می‌ریزند.
درباره نقش دقیق عمل می‌کنم، تحلیل می‌کنم، تحقیق می‌کنم تا تمام جوانب نقش را بشناسم و بعد سعی می‌کنم به حس کامل نقش نزدیک شوم و آن را در صحنه جاری کنم.
از مشکلات بگویید!
مشکل اصلی تبلیغات ضعیف بود. البته هر کاری که به صحنه می‌رود مبلغ خودش است و خوشبختانه کار ما هم تماشاچیان زیادی را جلب کرد. مشکل دیگر سالن بود. ابتدا قرار بر این بود که در سالن سایه اجرا داشته باشیم آن هم به خاطر ارتباط تنگاتنگ و صمیمی بازیگر و تماشاچی که این نمایشنامه آن را طلب می‌کند اما مسولان سالن اصلی را انتخاب کردند.
از حال و احوال تئاتر بگویید! چرا از ابتدا، تا امروز که به سن و سالی رسیده تا این حد ضعیف است؟
چون همیشه مظلوم بوده و متاسفانه هیچ وقت ثباتی پیدا نکرده است. من بازیگر چرا نباید تکلیفم را بدانم اگر عشق نبود و همبستگی گروهی نبود خیلی وقت پیش رهایش می‌کردم. اکثر دوستانی که از تئاتر بریده‌اند به ما بگویند پوست کفت‌ها! من همیشه در تئاتر می‌آموزم و در تلویزیون ذره ذره خرج می‌کنم. امیدوارم مسئولان روزی به خود بیایند و وضعیت تئاتر را سامان بخشند. اگر تئاتر باید باشد این گونه نمی‌شود. باید جواب زحمت کشان تئاتری داده شود.
هر زمان صحبت‌هایی می‌شود. حرف‌هایی که با نسیمی می‌آیند و با نسیمی می‌روند. سال 83 تعرفه پیش آمد که حس کردیم تئاتر قانونمند شده اما بعد از فجر تعرفه‌ها عوض شدند. من که روبروی شما نشسته‌ام برای این نمایش قراردادی نبسته‌ام و اصلاً‌ نمی‌دانم در ازاء چندم ماه زحمات شبانه روز چه مبلغی دریافت خواهم کرد و چه زمانی به همین مبالغ ناچیز خواهیم رسید.
به غیر از بازی در زمینه‌های دیگر نیز فعالیت می‌کنید؟
گاهی مجبور می‌شوم به کارهای دیگر رو بیاورم. کارهایی که شاید با روح و روان ما تئاتری‌ها جور نباشد. البته در این انتخاب‌ها باید دقت کرد تا چشم‌اندازی خوب از خودمان به جای بگذاریم. در یک سریال برای اولین و آخرین بار مدیر تولید شدم. لوکیشنی را معرفی کردم؛ خانه‌ای متعلق به یک پیرمرد و پیرزن. به عوامل گوشزد کردم مراعات آنها را بکنند و روی فرشها با کفش راه نروند و سیگار نکشند. دوستان بسیار کم لطفی کردند و باعث شدند که قلب پیرزن شکست و فوت کرد چون فرش‌هایش سوخته بودند و چراغ زیبایی که از زمان عروسی‌اش با جهیزیه‌اش به این خانه آورده بود شکسته شده بود. دستم را داغ زدم تا یادم بماند جز بازیگری کاری نکنم هر کس در جایگاه خودش! اصل درد کشیدن و فرار نکردن است! نه؟
کاملاً! البته ما جوان‌ها فقط به در بسته می‌خوریم و عاشق صحنه‌‌ایم.
اما این‌ها دلیل نمی‌شود صحنه‌ها را خالی کنید. باید ایستاد و مبارزه کرد. مظلومیت تئاتر زیباست و شما باید حامیان این موجود مظلوم باشید تا نفس بکشد. البته مسئولان نیز سعی خود را می‌کنند ولی زمانی که یک مسئول به هر دلیلی کنار می‌رود نفر بعد که می‌آید سیاست‌های قبلی را کنار می‌زند و همه چیز را از صفر شروع می‌کند. یک دور باطل! ما تئاتری‌ها قانع هستیم. اگر تئاتر زندگی ما را در حد معمول تامین کند به سراغ هیچ کاری نمی‌رویم. انشاءالله وضعیت این هنر برای نسل‌های آینده روشن شود. پیشرفت هر کشور با درست شدن فرهنگ و هنرش ارتباطی مستقیم دارد.
در زمینه تصویر فعالیت کمی دارید. چرا؟
اکثر فلاش‌ بک‌ها در مورد من بر می‌گردند به دهه 60 تا 70 که برنامه‌ای داشتیم که هر سه شنبه شب به مدت 10 سال پخش می‌شد. بعد از آن برنامه فعالیت‌های تصویری داشتم ولی من کسی نیستم که در بزنم و طلب کار کنم. باید سلیقه بازی‌ها و پارتی‌ بازی‌ها از بین بروند. کسانی که اهلش نباشند ماندگار نمی‌شوند و زود زمین می‌خورند.
برای صدمین بار می‌گویم باید عاشق هنر بود، هنر که معشوق بی‌رحمی است. چه بسیار چیزهایی که باید از آنها گذشت تا ماندگار شد. من دست تمام عزیزانی که چراغ تئاتر را روشن نگاه داشته‌اند و سالن‌ها را خالی رها نکرده‌اند می‌بوسم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. آرزو می‌کنم شما و همه جوان‌های مشتاق و کوشا را بر صحنه‌ها ببینم.