در حال بارگذاری ...
...

یاداشتی از گروه اجرای”دن کیشوت”

”شبیه درآوردن” و”فوتبال بازی کردن”؛ باور کنید شباهت‌هایی وجود دارد. اولی با”اعتقاد” همراه است و دومی با”هیجان”. شبیه، ,شرکت‌ کننده” دارد و فوتبال ”تماشاکننده”. ارتباط ”شبیه” و ”شرکت کننده” نزدیک است به ارتباط فوتبال و”تماشاکننده”. شرکت کنندگان شبیه همه یک دسته هستند و تماشا کنندگان فوتبال دو دسته. این همه برآمده از مطلق‌گرایی شبیه‌خوانی است و بس.

- یک چهار دیواری سیاه می‌خواهیم. یک لیتر رنگ سفید و نخی که بتوان با آن دایره‌ای رسم کرد. همین.
اگر می‌شد، شرکت‌ کنندگان گرداگرد دایره می‌نشستند، بهتر بود. دو یا سه طرف نشستن هم مانعی ندارد.
هیچ چیز نباید از شرکت کنندگان پنهان شود. اصلاً چیزی برای پنهان کردن وجود ندارد. شرکت کننده نباید احساس خفقان کند. بهتر است مثل زندگی نباشد، نباید فکر کند چیزی از او پنهان می‌شود.
همه چیز باید در ابعاد صحنه رخ دهد، بهتر است شرکت کنندگان از قبل با قهرمان نمایش آشنایی داشته باشند، این را لازم داریم.
2- هیچ نیازی نیست الزاماً یک نقش را یک بازیگر بازی کند، نقش‌ها می‌توانند به همه بازیگران تعلق داشته باشند، البته باید مهارت‌ها بالا برود.
هیچ کس حق ندارد فقط نقش خودش را دوست بدارد، بهتر است همه اجرا را دوست بدارند.
بد نیست این روزها زیاد فوتبال نگاه کنیم، چیزهایی به ما یاد می‌دهد، البته بهتر است بازی تیم‌های خوب را نگاه کنیم با مربیان خوب.
در تیم‌های خوب فرق بین آنها که روی نیمکت هستند و آنها که توی زمین، محسوس نیست. همه یک کار را انجام می‌دهند. کارگردان فقط کارگردان مرحله تمرین نیست، کارگردان مرحله اجرا هم هست. درست مثل یک مربی و داور. او می‌تواند در حین اجرا چیزهایی را عوض کند، حتی بازیگران را. صحنه به او این اجازه را می‌دهد، همانطور که زمین به مربی ـ اصلاً صحنه ما همان زمین است.
3- ”شبیه‌خوانی” هم زیاد ببینیم، حیف که شبیه مضحک این روزها برگزار نمی‌شود. شبیه‌خوانان با مهارت‌های متفاوت معمولاً توان اجرای اکثر نقش‌ها را دارند، البته بنا به تخصص‌شان که مخالف‌خوانی است یا موافق‌خوانی و استاد‌ترها توان انجام توأمان هر دو را دارند.
”شبیه درآوردن” و”فوتبال بازی کردن”؛ باور کنید شباهت‌هایی وجود دارد. اولی با”اعتقاد” همراه است و دومی با”هیجان”.
شبیه، ,شرکت‌ کننده” دارد و فوتبال ”تماشاکننده”. ارتباط ”شبیه” و ”شرکت کننده” نزدیک است به ارتباط فوتبال و”تماشاکننده”. شرکت کنندگان شبیه همه یک دسته هستند و تماشا کنندگان فوتبال دو دسته. این همه برآمده از مطلق‌گرایی شبیه‌خوانی است و بس.
تلاش جمعی برای برگزاری یک مجلس شبیه‌خوانی مثل تلاشی‌ست که برای یک بازی فوتبال انجام می‌شود.
4- شبیه‌خوان وقتی از سکو پایین می‌آید، هم شبیه‌خوان است و هم شرکت‌ کننده. حتی برای مجلس اشک هم می‌ریزد. بازیکن فوتبال هم وقتی تعویض می‌شود. هنوز هم بازیکن است و هم تماشاکن. تماشا کنندگان فوتبال هم دائم در حال قرار دادن خودشان به جای بازیکن‌ها هستند.
در شبیه خطا کردن، خرابی به بار نمی‌آورد، فوری قابل جبران است، خطای بازیکن فوتبال هم قابل جبران است. در شبیه هرگز اجرای بسته شده‌ای وجود ندارد، حتی گاهی تا پایان مجلس هم اجرا نمی‌شود. فوتبال هم که قابل پیش‌بینی نیست. فقط نباید زمان را از دست نداد. زمان در حال گذر در اجرای تئاتر، باید مثل زمان در یک بازی فوتبال پربها شود. این‌ها خود نکاتی‌ست برای تئاتر ما.
5- دائم در حال تمرین هستیم، حتی در حین اجرا. اگر چنین نباشد که ویدئوست و تکرار مکررات. شاید بگویید؛ طبیعی است، تئاتر در هر شب اجرا فرق می‌کند، ولی ما در هر لحظه از اجرا امکان جبران خطا و تغییر را به خود می‌دهیم. ما فقط تئاترمان را هر شب اجرا نمی‌کنیم، در تمام لحظات تمرین هم می‌کنیم. ما تئاترمان را با این الهامات تولید کرده‌ایم؛ ”شبیه”، ”فوتبال”، ”دن کیشوت” ولی نه ”شبیه” در می‌آوریم، نه ”فوتبال” بازی می‌کنیم، نه دقیقاً ”دن کیشوت” را اجرا. ما با همه این امکانات یک تئاتر تولید می‌کنیم. در جستجوی اثبات هم نیستیم. یک تولید با این پیشنهاد. همین.
6- شرکت کنندگان”تمرین” و ”اجرای” تولید ما را می‌بینند. آزاد هستند. الزامی به سکوت نیست، اگر تئاتر آنها را وادار به سکوت نمی‌کند.
اگر خواستند می‌توانند احساسات خود را به تمرین ما منتقل کنند، بلافاصله با آنها همراه می‌شویم. تماشاگران”زجر” و ”لذت” هر دو را به ما منتقل می‌کنند. بهتر است حتماً این کار را بکنند.
وقتی بازیکنان به زمین می‌آیند. با یک سوت همه چیز شروع می‌شود، با یک سوت تمام.