نگاهی به نمایش اژدهاک نوشته: بهرام بیضایی کارگردان :میکائیل شهرستانی ، صنم صالحی
فقط کسانی می توانند یک ایده آل را بازی کنند که خود دارای آن ایده با شند
نوشین غریب دوست : ضحاک به روایت شاهنامه برای ما نامی آشناست و تداعی کننده ظلم و ستم جابرانه پادشاهی که با بوسه ابلیس بر دو کتف دو مار گرسنه از آن ها سر می زند و برای سیر کردنشان ناچار است مغز جوانان شهرش را به آن ها پیشکش کند تا آرام بگیرند و ... اما اژدهاک به روایت بهرام بیضایی حکایت دیگری است ، رنج نامه ای از پادشاهی سرنگون گشته به دست یامان خداوند ، اژدهاکشی که مجبور است دو مار کینه و درد رابر دوش ها تحمل کندو به هر جا می گریزد و از هر که یاری می طلبد راهی برای رهایی از مارهای درونش نمی یابد و آنچه از درد و رنج بهره می برد بخشیده شده از یامان است که نه یارای جنگیدن با او را دارد ونه حتی توان مردن به اراده خویش . اژدهاک بندی, تنها در دماوند ، بسته تقدیریست که از آن گریزی ندارد .
با گذر از بحث درباره درونمایه وتعبیر محتوی متن که نظرگاه شخصی و محترم نویسنده اثر است آنچه موجب جذابیت و برجستگی کار می شود همان گونه که میکائیل شهرستانی در بروشور نمایش به آن اشاره می کند دعوت ماست به نگاهی دیگرگون و متفاوت به آن چه از یک متن آشنا می شناسیم . دعوت به گوش سپردن به نجواها و گاه فریاد های بی صدای درون شخصیتی منفور که فرصت پیدا می کند تا بغض و رنج درونش را روایت کند .
روی صحنه بردن چنین متنی به درک خاص و همسو با ایده و نوع نگاه نویسنده نیازمند است . با استناد به آن چه از پیتر بروک نقل شده که " فقط کسانی می توانند یک ایده آل را بازی کنند که خود دارای آن ایده با شند " به گمانم چنین توانی برای کارگردانی یک ایده و اثر ایده آل هم صادق است . با توجه به آن چه گفته شد این متن به فضاسازی های برجسته برای نمایش احوال درونی اژدهاک متکی است که با استفاده به جا و مناسب کارگردانان از جلوه های بصری در محیط نمایش محقق شده است . طراحی صحنه و نور پردازی ها در خدمت القای حس درونی اژدهاک و پر رنگی موقعیت ها هستند . سکویی در وسط صحنه تنها ابزار ٍثابت صحنه محسوب می شود و این خالی بودن ،خلاء دنیای درونی اژدهاک را بهتر القاء می کند ، فضاسازی موقعیت ها ، مکان ها و زمان ها با استفاده خلاقانه از نور با طیف های مختلف (مثلا نور سرخ برای القای حس خشم درونی فرو خورده اژدهاک ) و استفاده به جا و موثر از ابزار نمایشی مثل ماسک ها و نوع پوشش و لباس بازیگران ساخته می شوند . عوامل صوتی کار مثل صداها و نجواها و ضرب های همراه با دیالوگ هاو همین طور موسیقی که گاه با ریتم کوبشی و پر طنین و گاه با صدای حزین فلوت همراه می شود به زیبایی با موقعیت ها و حس های درونی ومتضاد اژدهاک هماهنگ است و اثر گذاری آن را بیشتر می کند . در موردجنس بازی ها جدای از توان کارگردان از بازی گرفتن و القای حس مطلوب و مناسب شخصیت ها به بازیگران ، استعداد و توانمندی هر دو بازیگر جوان نمایش راضی کننده است و نوید دهنده پختگی روز افزون در آینده .هدی عصمتی و سمانه زندی نژاد به خوبی در ادای دیالوگ ها و تغییر تن صدا وبرای ایجاد طنین مطلوب صدا در فراز و فرود های مقتضی موقعیت و همین طور در بروز احساسات خاص با تغییرات مناسب در میمیک چهره موفق و راضی کننده عمل می کنند . بدیهی است هدایت هوشمندانه کارگردانی که توانمندی هایش در فن بدن و بیان محرز و مثال زدنی است و تلاش و ذوق همه بازیگران جوان خصوصا دو بر خوان اصلی کار به بار نشسته است تا تماشاگر را راضی نگه دارد .در پایان حیف است به نوع کار و تصویر سازی با مارها و گور و دیواردژ در بند چهار وشش و هفت برای برجسته کردن و القای حس و حال متن و شخصیت ها بوسیله جلوه های بصری که در عین سادگی از کارکرد های معنایی و زیبایی شناختی هم برخوردار است و همین طور تصویر درهم تنیده و یکی شده اژدهاک و یامان در ابتدای نمایش که علاوه بر کمک به القای مضمون نمایش ، تأویل های زیادی را در ذهن ایجاد می کند اشاره نکنم .
این نمایش که اجرای آن تا یک هفته دیگر در خانه نمایش تمدید شده ، فرصت مغتنمی را برای دیدن نمایشی قابل قبول فراهم نموده است .