آیا در تئاتر احساس خوشبختی میکنیم؟
یدالله آقاعباسی*: زمانی آلبرکامو نوشت تئاتر تنها جایی است که در آن احساس خوشبختی میکنم. توصیف او از تئاتر صومعهای بود که گروهی مرکب از کارگرانی که کارشان معنوی است، خود را فدای یک اندیشه میکنند و مراسمی معنوی را تدارک میبینند که باید شبی برای نخستین بار برگزار شود.
ادوارد باند در کتاب «پیرنگ پنهان» در انتقاد به برشتگرایان پس از اشاره به تصویر خشونت برای حُقنه کردن ایدئولوژی و برانگیختن ترس و احساساتیگری برای جبرانِ غیابِ انسانیت نوشت: «این تئاتر ما را رها میکند تا طعمۀ هنر پرفورمانس و سایر شکلهای ارتجاعی تئاتر شویم که عقل را از تخیل دور میکنند تا آن را باسمهای و پر زرق و برق کنند و در پسامدرنیسم مایۀ دلداری ابتذال گردند»
شگفتا که امروز تئاتر ما نیز مرعوب شکلهای باسمهای و پر سر و صدا، اطوارهای بیریشه در شکلهای افراطی و غیر اصیل تئاترِ به اصطلاح فیزیکال و پرفورمانس و بازارهای مکارۀ دیجیتال است؛ واکنشی که بیش از پنجاه سال پیش در برابر موج منحط تئاتر ابزورد داشت.
امروز هم کسانی آگاه یا ناآگاه نسل جوان تئاتری ما را به تقلید از شکلهای به اصطلاح پیشروِ تئاتر جهان تشویق میکنند؛ تئاتری که در بهترین حالت صرفا سرگرم کننده و بریده از مردم و تجربههای عملی آنهاست و این جز مصائب دیگری چون سقوط تئاتر در مغاک اسنوب و اسنوبگرایی و سرمایه و سودگرایی و سلطۀ تهیهکننده و ستارهگرایی و تحمیل الگوهای خنثی از طریق جشنوارههای ریز و درشت رقابتی است.
ضمن تبریک روز جهانی به هنرمندان زحمتکش و دلسوز تئاتر پیشنهاد میکنم (و اول از همه به خودم) یک بار دیگر به تفکر در تئاتر برگردیم. به بنیانهای آن و اندیشۀ متفکران و هنرمندان پیشرو تاریخ تئاتر جهان و ایران توجه کنیم و صادقانه از خود بپرسیم چرا تئاتر کار میکنیم و آیا این تئاتری است که در آن احساس خوشبختی میکنیم؟
*نویسنده، مترجم و پژوهشگر