در حال بارگذاری ...
...

علیرضا اخوان، کارگردان نمایش «سنتز»:

تئاتر ایران، ارتباط اجتماعی‌اش را از دست داده است

علیرضا اخوان، کارگردان نمایش «سنتز»:

تئاتر ایران، ارتباط اجتماعی‌اش را از دست داده است

علیرضا اخوان، نویسنده و کارگردان نمایش «سنتز» معتقد است بسیاری از مدیران و فعالان هنرهای نمایشی کشور، دنبال تئاتر بی‌مسئله هستند و برای همین، بیشتر آثاری که روی صحنه می‌روند، ارتباط اجتماعی‌‌شان را از دست داده‌اند.

به گزارش ایران تئاتر، نمایش «سنتز» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا اخوان که اسفند سال گذشته در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رفته بود، دور جدید اجراهای خود را از چهارشنبه 15 فروردین ساعت 18:30 در همین سالن از سرمی‌گیرد. 

در این اثر نمایشی، نادر فلاح و دو دخترش یسنا و حسنا فلاح به‌عنوان بازیگر حضور دارند.

علیرضا اخوان، کارگردان نمایش «سنتز» درباره نوشتن نمایشنامه و روی صحنه بردن آن گفت: «سنتز برای من در ابتدا تلاشی بود برای نوشتن یک نمایشنامه بدون داشتن حتی یک کلمه دیالوگ؛ تجربه‌‌ای در دراماتورژی سکوت و بعد تلاش برای رسیدن به اجرایی که در آن عمل‌های بازیگران، حضور صحنه‌ای آن‌ها، صدای اشیا، نگاه‌ها، صدای نفس‌ها و... باید نوشته می‌شد، چیزی شبیه نقاشی کشیدن. ریشه‌های «سنتز» از اندیشیدن به ماهیت مرگ و پژوهش‌های متعدد من درباه‌ مسئله‌ مرگ و امکان‌هایی که در سکوت وجود دارند شکل گرفت.»

او ادمه داد: «از طرف دیگر، پژوهش‌هایی درباره‌ مسئله‌ خشونت خانگی علیه زنان داشتم و همچنین مناسکی چون قربانی کردن که نمایشنامه را کامل کرد. حیرت‌آور است که در هر یک دقیقه در جهان، پنج زن توسط افراد درجه یک خانواده‌شان در حال کشته شدن هستند، همه‌ این پژوهش‌ها در بافتی فلسفی قرار گرفت که نشات گرفته از مطالعه‌ کتاب‌هایی مانند «ترس و لرز» و «تکرار» از سورن کیرکگارد و چند مقاله‌ درباره‌ حضرت ابراهیم از لاکان، دریدا، هگل و تعداد زیادی نقاشی بودند . در واقع تلاش کردیم به دور از هیاهو‌های مرسوم اثری قابل مطالعه تولید کنیم.»

اخوان در تکمیل صحبت‌های خود گفت: «پروژه «سنتز» که برای من از ۳ سال پیش آغاز شد، نام نمایشی سه‌گانه‌ است که هر سه آن‌ها «سنتز» نام دارند، گانه‌ اول آن در تیر ماه ۱۴۰۰ روی صحنه رفت، گانه‌ دوم اکنون روی صحنه می‌رود و گانه‌ سوم تدارکی است برای «مرگِ خود» که شاید هرگز روی صحنه نرود ولی نمایشنامه‌اش یا بهتر بگویم اجرا-نوشت آن کامل شده و در کشوی میزم میان ایده‌های دیگر موجود است.»

در تئاتر ایران نقد نداریم!

این کارگردان تئاتر در واکنش به مورد نقد قرار گرفتن اجرا در این روزها گفت: «برای من مواجهه‌ منتقدان و مخاطبان در دو ساحت مختلف قرار می‌گیرد؛ «سنتز» بسیار مورد تمجید و توجه قرار گرفت اما به تعداد انگشتان یک دست هم نقد ندیدم. بی‌تعارف شاید بتوان گفت ما در تئاتر ایران نقد نداریم. مسئله‌ نقد در تئاتر ایران از مدل خاص خودش پیروی می‌کند که بسیار قابل پژوهش است، ما با نقدی سر و کار داریم که برخاسته‌ از مناسبات استبدادی است. مثلا نقدهای فراوانی داریم که برای نطق‌کشی، فخر فروشی، و در بهترین حالت برای آموختن چیزی نوشته می‌شوند؛ در صورتی که کار نقد چیزای فراتر از این مسائل است.»

او در این ارتباط ادامه داد: «نقد تئاتر در ایران دارای دو ویژگی کلی است؛ یا اخلاق‌گراست یا تهدید کننده، نتیجه‌ این که نقد تئاتر در ایران نقدی ایدئولوژیک است. اما در ساحت دوم یعنی تماشاگر و اهمیت مواجهه‌ آن‌ها باید بگویم اگر این نمایش را به یک سه ضلعی تشبیه کنیم، آرتیست و گروه اجرایی دو ضلع آن را خواهند ساخت و ضلع سوم قطعا مواجه‌‌ تماشاگر با آن‌چه می‌بیند، خواهد بود. بنابراین معمولا من بعد از اجراها، تماشاگرِ تماشاگرانم‌ می‌شوم تا آن‌ها برایم از آنچه در اجرا دیده‌اند و تجربه کرده‌اند بگویند؛ بدون آنکه از کاری که می‌خواستم انجام بدهم چیزی بگویم. به قول نیچه: «اگر دیرزمانی در مغاکی چشم بدوزی، آن مغاک نیز در تو چشم خواهد دوخت.» تقریبا هر شب برای من چنین امکانی با تماشاگران ایجاد می‌شود.»

این نویسنده افزود: «تماشاگران بعد از هر اجرای «سنتز»، حرف‌های بسیار جالبی از تجربه‌ زندگی شخصی‌شان می‌زنند، از رابطه‌‌های‌شان با پدر یا قدرت برتر می‌گویند، به سکوت حاکم بر صحنه که معذب‌شان کرده می‌گویند، از جزئیات و نشانه‌ها در صحنه رمزگشایی می‌کنند و ... همه این‌ها برای من اتفاق خرسندی است. اساساً دو نکته مهم درباره‌ تماشاگرهای «سنتز» متوجه شدم، اول آنکه مخاطب ایرانی به واسطه‌ کاهش ذوق و سلیقه‌ عامه در همه‌ این سال‌ها دچار یک عدم اعتماد به نفسی در تجزیه و تحلیل شده‌ است و دوم اینکه اساسا زنان درک عمیق‌تری نسبت به اجرای «سنتز» دارند. از منظر من در این نمایش مواجهه‌ تماشاگران مهم است، چرا که در واقع این نمایش ناقص است تا زمانی که تماشاگر آن را با تجربه‌ زیسته‌ خود کامل کند.»

زیبایی در آغوش کشیدن پدر و دختران روی صحنه تئاتر

اخوان ضمن بیان این‌که حضور نادر فلاح و دخترانش روی صحنه او برایش افتخاری است، گفت: «یکی از ایده‌هایی که من را همچنان در مورد «سنتز» به وجد می‌آورد، حضور واقعی پدر (نادر فلاح) و دخترانش روی صحنه است. به‌نظرم خیلی زیباست که هرشب پدر و دخترانش، روی صحنه هم دیگر را نگاه میکنند، در آغوش میگیرند، ۵۰ دقیقه کنار هم زیست می‌کنند، حواس‌شان به هم دیگر است، باهم یک تئاتر می‌سازند، نگران همدیگر هستند و قلب‌شان بیشتر از قبل برای هم می‌تپد؛ آن‌ها در حال انجام کار بسیار بزرگی هستند. کار بسیار سختی است هر شب چاقو زیر گلوی بچه‌هایت بگذاری و هر شب خنجر به پشت پدر بزنی؛ برای چه این کارها را می‌کنند؟ برای اینکه آن‌ها آرتیست هستند. این موضوع خبر از زندگی آرتیستیک این خانواده می‌‌دهد.»

او افزود: «نادر فلاح روحیه‌ تجربه‌گرایی منحصر به‌فردی دارد، رد این موضوع را می‌توان از کارهای آلترناتیوی که انجام داده، دنبال کرد، از نمایش «سیاه‌ها» اثر حامد محمد طاهری تا کارهایی که با رضا ثروتی انجام داده‌ است. او یک هنرمند تمام وقت است. اگر حمایت‌های او و افسانه کاشفی نبود، قطعا شور ساختن «سنتز» در من ایجاد نمی‌شد. آن‌ها بوی صداقت، زندگی و خانواده می‌دهند.»

این کارگردان ادامه داد: «حسنا و یسنا فلاح، پیش از این، یک تجربه‌ بازیگری در کودکی داشته‌اند؛ در نمایش «قصه ظهر جمعه» به کارگردانی محمد مساوات، اما الان ماجرا برای هر دو آن‌ها جدی تر و متفاوت است. تمرینات سختی داشتیم، آن‌ها روزانه ۸ ساعت پا به پای من تمرین می‌کردند. فراموش نکنیم در نمایشی که دیالوگی ندارد و لازمه و شاکله اصلی آن، حضور صحنه‌ای چند برابر قوی‌تر از نمایش‌های مرسوم است، جسارت زیستن در مقابل چشم تماشاگران، امری پیچیده و سخت است که آن‌ها به خوبی از پس آن بر آمده‌اند.»

گفتمان در تئاتر ایران رنگ باخته است

علیرضا اخوان، در توضیح شرایط این روزهای تئاتر در ایران توضیح داد: «یکی از اساتیدم برای توصیف تئاتر ایران، از استعاره «قدم زدن در تاریکی» یاد می‌کند. صورت ساده‌ترش این است که امروز نه تنها هیچ ارزیابی از وضعیت تئاتر ایران وجود ندارد، بلکه از ضرورت هر گونه ارزیابی هم سر باز زده می‌شود. مراکز تحقیقاتی، نقد نویسان، مدیران و حتی خود هنرمندان از ارزیابی فرار می‌کنند. این یک مسئله‌ تاریخی در تئاتر ایران است. پژوهش‌های حاصل از تاریخ تئاتر ایران که قابل استناد هم باشند به اندازه‌ انگشتان یک دست هم نمی‌شوند. ما همه در این تاریکی سهیم هستیم.»

این هنرمند افزود: «گروه‌های تئاتری حتی از مطالعه‌ اجرای خود و چرایی اجرای اثر ابا دارند. از طرفی دیگر، بسیاری تلاش می‌کنند تا جایی که ممکن است تئاتر مسئله‌ای نداشته باشد. بسیاری دنبال تئاتر بی‌مسئله هستند، تئاتر ایران ارتباط اجتماعی‌اش را از دست داده است، این تاجایی است که بسیاری از اجراهای روی صحنه با ده قدم بیرون از سالن و خیابان هیچ نسبتی ندارند، حتی با تاریخ امروز ایران نسبتی ندارند. همان اجرا را می‌توان در ده سال بعد یا ده سال قبل اجرا کرد و هیچ تفاوتی نداشته باشد.»

او تاکید کرد: «تئاتر‌ها کم هوش شده‌اند، نوعی ابتذال در رقابت بر سر جذب مخاطب در میان تئاتری‌ها وجود دارد. گفتمان در تئاتر ایران رنگ باخته است و هرکس در جزیره‌ کوچک خودش امپراتوری می‌کند. نسل تازه‌ای از مخاطب در حال شکل گیری است که آنچه از تئاتر روی صحنه تماشا کرده‌اند، در بهترین حالت، تئاترهای کوتوله‌ زیر حد متوسط بوده است.»

تماشاگران تئاتر فرق کرده‌اند

کارگردان نمایش «سنتز» گفت: «از طرفی مسئله تماشاگر مطرح است، من از هجده سالگی روی صحنه بوده‌ام، به جرات می‌توانم بگویم حتی تماشاگر تئاتر متفاوت شده ‌است. کسانی که در سال‌های قبل به تماشای تئاتر می‌رفتند، رفتار و مواجهه بسیار متفاوتی داشتند، چراکه غالبا از طبقه‌ متوسط جامعه بودند که طبقه بسیار مهم و تاثیرگذاری بود، اما امروز جریان خیلی متفاوت شده است. سابق بر این حضور کارگردانان خوش فکر با ایده‌های تازه که غالبا از جریان تئاتر دانشگاهی بودند به پرورش ذوق عامه بسیار کمک می‌کرد، امروز حتی تماشاگر در مواجهه با آثار تجربه‌گرا نحوه‌ مواجهه را از دست داده است، تمام این موضوعات تلخ قابل مطالعه‌اند و باید آسیب‌شناسی شوند.»

او ادامه داد: «تجربه شخصی من که امیدوارم اشتباه باشد، این است که کسی نمی‌خواهد وضع تئاتر ایران بهتر بشود، کسی ایده‌ای برای بهبود ندارد. کسی نمی‌داند اصلا چرا این وضع باید بهتر بشود. در این شرایط، تنها راه برای بهبود وضعیت، آشکار گفتن همین «نخواستن بهبودی» است. باید بپذیریم که تئاتر ایران تئاتر دچار سرگشتگی و بلاتکلیفی است. هر چند این پذیرش سخت یا ناگوار باشد.»

این هنرمند جوان، در پایان صحبت‌هایش از همراهی گروه نمایشی خود تشکر و قدردانی کرد و گفت: «امروز بیش از هرچیزی به لازمه‌ گروه در تئاتر فکر می‌کنم. به قول استاد بهرام بیضایی، «گروه حاصل یک تشنگی دسته‌جمعی است» و فکر می‌کنم تا زمانی که مفهوم گروه در تئاتر ایران درک نکنیم، امکان رقم زدن هیچ اتفاقی وجود ندارد. البته گروه پیش‌نیازهایی لازم دارد، مثل مکانی ثابت برای تمرین و کار که در دنیا غالبا دولت‌ چنین امکان‌هایی را ایجاد می‌کند، در ایران‌ اما ماجرا متفاوت است. البته در دهه پنجاه تقریبا این‌چنین‌ بوده است، نگاه کنید به نحوه شکل‌گیری اداره تئاتر، کارگاه نمایش، تئاتر بیست و پنج شهریور (سنگلج) و... امروز به اهمیت گروه و مناسبات تولید بیش از هر زمان دیگری فکر می‌کنم، چرا که جای خالی بسیاری از کارگردان‌های‌ درخشان تئاتر را بیش از هر زمان دیگری احساس می‌کنم؛ امید که آن‌ها به هر نحو و طریق و شیوه‌ای که صلاح می‌دانند، کار کنند.»