گفتوگو با امیر کمالی، کارگردان نمایش «مردگان بی کفن و دفن»
حسرت هنرمندان جوان از ندیدن تئاتر حمید سمندریان و پری صابری
امیر کمالی، کارگردان نمایش «مردگان بی کفن و دفن» میگوید تئاتر نوین ایران، همیشه مدیون آثار و فداکاریهای امثال خانم پری صابری و دیگر همنسلان نجیب شان خواهد بود. اولین اجرای نمایشنامه «مردگان بی کفنودفن» در ایران در سال ۴۲ به کارگردانی استاد حمید سمندریان با بازی بانو پری صابری در نقش لوسی روی صحنه رفته است که ای کاش فیلمی از آن اجرا در دست ما بود.
علی کیهانی: نمایش «مردگان بی کفن و دفن» به نویسندگی ژان پل سارتر با ترجمهای از پری صابری به کارگردانی امیر کمالی از 22 فروردین در عمارت نوفللوشاتو روی صحنه خواهد رفت.
نویسنده این نمایش، ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست، رماننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس، فعال سیاسی و منتقد ادبی فرانسوی است که بهعنوان یکی از بزرگترین و معروفترین فیلسوفان و نویسندگان قرن بیستم نیز از او یاد میشود. همچنین پری صابری مترجم این نمایشنامه، نویسنده و کارگردان پیشکسوت تئاتر ایران است که مدتی است به علت کسالت خانه نشین شده است. این نمایش را امیر کمالی روی صحنه میبرد.
به بهانه اجرای این نمایش با این کارگردان به گفتوگو نشستیم که در ادامه آن را میخوانید:
چه شد که خواستید متنی از ژان پل سارتر و ترجمهای از پری صابری کار کنید؟
قطعاً علاقه شخصی من به آثار اگزیستانسیالیستی در ادبیات فرانسه، نقش مهمی در این انتخاب ایفا کرده ولی محرک اصلی من برای شروع این پروژه و هر پروژه هنری دیگر، طبعاً به شرایط روز جامعه ایرانی هم مربوط است. به عقیده من یکی از مهم ترین ضعفهای انسان مدرن، نامشخص بودن خط قرمزهای اخلاقی است؛ بنابراین انتخاب یک نمایشنامه با درونمایه فلسفی، بیش و پیش از هر چیز، جبر دلمشغولیها و نگرانیهای ذهنی من برای ساختن بهتر روز آینده است، به این امید که هر مخاطب این کار، در آن روز پاسخ مناسبی برای پرسشهای سخت اخلاقی خود داشته باشد.
نمایش «مردگان بی کفنودفن»، تصویری از لحظه برهنگی انسان برابر تمام نقابها، رودربایستیها و قوانین نانوشته است؛ اما از منظر تئاتریکال، نکتهای که آثار سارتر، کامو و نویسندگانی از این دست را از دیگران متمایز میکند، تلاقی فلسفه و ادبیات است. در این سالها نه فقط در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان، ارتباط فیلسوفان با ادبیات مخصوصا ادبیات نمایشی به حداقل رسیده و طبعا تنها منبع ما، رجوع به آثار ارزشمند گذشته است. ترکیب سهگانه فلسفه، ادبیات و هنر همیشه تماشاگر را به تفکر، انتخاب و موضعگیری مجبور میکند و این غایت آمال هر هنرمندی در خلق اثر است. ناگفته نماند که ترجمه چنین آثاری به اندازه تالیف آن اهمیت دارد. بانوی فرهیخته خانم پری صابری که از دور برای وجود ارزشمندشان سلامتی و شادی آرزو میکنم، به ظرافت این مهم را به انجام رسانیدهاند.
نام پری صابری برده شد، خوب است از او و تاثیرات آثارش در تئاتر بگویید.
خوشحالم که به نام و چایگاه ایشان هم اشاره کردید. البته بعید است کسانی که در حوزه هنرهای نمایشی فعالیت میکنند، ایشان را نشناسند و با آثار بانو پری صابری آشنا نباشند.
بهنظرم؛ تئاتر نوین ایران، همیشه مدیون آثار و فداکاریهای امثال خانم پری صابری و دیگر همنسلان نجیب شان خواهد بود. فراموش نکنیم که بخشی از عظمت این بزرگان مرهون ارادت و تعلق خاطر عمیق آنها به فرهنگ و ادب ایران و شگفتیهای تاریخ این سرزمین است و صرف دهها سال برای تالیف، ترجمه، تعالی فرهنگ و هنر و تعلیم و تربیت نسل جدید، تنها و تنها با انگیزه حفظ و نکوداشت هویت غنی ایرانی میسر شده است.
شاید جالب باشد بدانید که اولین اجرای نمایشنامه «مردگان بی کفنودفن» در ایران در سال ۴۲ به کارگردانی استاد حمید سمندریان با بازی بانو پری صابری در نقش لوسی روی صحنه رفته است که ای کاش فیلمی از آن اجرا در دست ما بود.
آرش دادگر نیز به عنوان مشاور کارگردان در اجرا حضور دارد، چقدر از حضور و کمکهایش استفاده کردید؟
نشست و برخاست در کنار اسطورههای حرفه ای خودمان و بی واسطه آموختن را در کنار آرش دادگر تجربه کردم. برای من و گروهم حضور آرش دادگر به مثابه یک سفر بی مقصد بود، یک ماجراجویی جمعی؛ که آموختیم و حظ بردیم. فارغ از علم و تجربه، حضور او پیوسته برای همه ما در این مدت کوتاه، کلاس صبر بود و تحمل که از هر تکنیک و روشی در این عرصه موثرتر است.
بازیگران در بازی شان چقدر توانستند شما را راضی کنند؟
به عقیده من بخ اساسی و مهمتر کار کارگردان در هر نمایش، انتخاب بازیگر است. تحلیل نقش و تشخیص تواناییهای یک بازیگر به جرئت همیشه سخت ترین مراحل کار برای من بوده است. برای این پروژه از حدود یکماه قبل از پیش تولید از حدود ۸۰ نفر بازیگر نام جوی تئاتر تست گرفته شد و نهایتا ۸ نفر به شایستگی انتخاب شدند. استعداد، همدلی و پویایی مشخصات اصلی تیم ما بود و هست.
بهعنوان یک جوان تئاتری چالش و مسئله اصلی این روزهای تئاتر را چه میبینید؟
چالش اصلی همه کارگردانان نمایشهای فلسفی از ویار تا سمندریان، وسواس فکری است. وسواس در کار هنری خوب است تا جایی که به محافظه کاری و ترس تبدیل نشود. تلاش برای اجرای هرچه بهتر نمایش گاهی راه خطر پذیری و آزاد کردن قریحه را میبندد.
درباره تئاتر این روزها اگر نظر ندهیم بهتر است. رابطه بدنه قدیمی تئاتر با مراکز صدور مجوز هنوز نیاز به ترمیم دارد. سلیقه قاطبه مخاطبان همچنان به تئاتر سطح پایین گرایش دارد و حضور جماعتی نه چندان مرتبط با تئاتر، ناخن به اعصاب اهل فن می کشد. امروز بر خلاف گذشته که تئاتر میعادگاه مغزهای بدون استراحت بود، در برخی آثار، تبدیل به شهربازی کم هزینه شده است.