در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «ترور»

ایستادن بر شانه‌های تئاتر

نگاهی به نمایش «ترور»

ایستادن بر شانه‌های تئاتر

امید طاهری: نمایشنامه «ترور» نوشته فردیناند فون شیراخ، وکیل مدافع و نمایشنامه‌نویس آلمانی، در سال 2015 منتشر شد. این نمایشنامه اولین اثر فون شیراخ است که به فارسی ترجمه شده است. با این حال قبل از ترجمه به فارسی، نمایشنامه ترور را بیش از پنجاه تئاتر در سراسر دنیا روی صحنه برده‌اند.

درام دادگاهی فون شیراخ با استفاده یکی از وضعیت‌های پرتکرار و در عین حال جذاب نمایشی (دادگاه) و طرح مساله‌ای معاصر و جهان‌شمول، مخاطب خود را به تجربه‌ای نو در مواجهه با مضمون قرار می‌دهد.

این نمایشنامه با تغییر موضع مخاطب از جایگاه ناظر صرف و قرار دادنش در جایگاه هیات منصفه‌ای که سرنوشت یک فرد به رای او بستگی دارد، موفق می‌شود طیف وسیعی از مخاطبان تئاتر در اجراهای متعدد در کشورهای مختلف را جذب کند و با همین کنشگری حداقلی مخاطب در اجرا، به دلیل اهمیت موضوع، یکی از نمایش‌های پر استقبال سال‌های اخیر در آلمان، انگلستان و دیگر کشورها بوده است.

تسلط و اشراف فردیناند فون شیراخ به قوانین جزا و تجربه او در وکالت، در ساختار نمایشنامه و ادله ارائه شده از جانب کاراکترهایی چون نماینده دادستانی، وکیل مدافع و قاضی پرونده در سراسر متن منطقی استوار ایجاد کرده و همین منطق باعث می‌شود مخاطب شاهد یک دادگاه اگر چه نمایشی اما به شدت نزدیک به واقعیت باشد.

با این حال نویسنده نمی‌تواند به تمامی خودش را وقف پیشبرد متن بر اساس قوانین و رویکردهای جزایی کند و از طریق کاراکتر نماینده دادستانی ایده‌های اخلاقی را در چهارچوب خشک و رسمی قوانین جزا طرح می‌کند و همین امر موجب می‌شود کاراکتر دادستان در راستای محکومیت حضور مقتدرانه‌ای نداشته باشد. برای نمونه طرح موضوع خالی کردن ورزشگاه و پرسش از شاهد حاضر در دادگاه، هیچ ارتباطی به روند پرونده و وضعیت متهم ندارد و نه تنها در محکومیت او نقشمند نیست بلکه ناظر به فقدان ایده انسانی در مقامات بالادستی و شورای امنیت شهر است. در برخی لحظات دیگر نیز دادستان ناچار است به احساسات انسانی و برانگیختن حس انسان دوستی مخاطب گریز بزند. این موضوع را بیشتر باید ناشی از قلم شیراخ نمایشنامه‌نویس بدانیم تا شیراخ وکیل مدافع.

طبیعت مضمون نمایشنامه فون شیراخ ایجاب می‌کند که موضوع صرفا با نگاه حقوقی مورد بررسی قرار نگیرد. نگاه حقوقی تلاش می‌کند تا از بزنگاه‌های اخلاقی و از هر گونه تردید و ایستادن بر دو راهی تصمیم فرار کند. پیش از این نمایشنامه، فیلم درخشان دوازده مرد خشمگین به نوعی همین مضمون را این‌بار از درون اتاق بسته تصمیم‌گیری هیات منصفه به نمایش می‌گذارد. آنجا نیز چالش و مساله بر سر احکام جزا و اصول اخلاقی و تردیدهای شخصی است. گویا آدمیزاد در جنگ همیشگی میان زیست اجتماعی و قوانین تسهیل‌گر آن و از طرفی زیست فردی و تردیدهای اخلاقی و انسانی قرار دارد. اما در نمایشنامه ترور، فون شیراخ از رفتن زیر بار این چالش می‌گریزد و تلاش می‌کند از ابتدا تا انتهای متن با ارایه ادله محکم حقوقی در رابطه با موضوع، متن را از افتادن در دو راهی اخلاق و حقوق جزا دور کند و در عوض بار این مسئولیت را به دوش مخاطب می‌اندازد.

این نقطه‌ای است که باید برای مخاطب سوالی اساسی را در رابطه با این متن و اجرا ایجاد کند. جالب است بدانید در نسخه تلویزیونی اجرای این نمایشنامه، هفت میلیون نفر در آلمان مخاطب آن بودند و درصد بالایی از آنها در رای‌گیری پایان کار مشارکت کردند. اما هیچ کجا ندیدم این سوال طرح شود که به ما تماشاگران چه ربطی دارد که این‌بار قربانی تروریسم در سالن نمایش باشیم؟! چرا بار سنگین قضاوت را به دوش جامعه می‌اندازید؟! چرا باید یک اقدام تروریستی، هم جان صد و شصت و چهار مسافر را بگیرد، هم یک خلبان را قربانی کند، هم هفتاد هزار تماشاگر فوتبال را تهدید کند و هم تمام مخاطبان نمایشنامه فردیناند فون شیراخ در سراسر دنیا را در گرفتاری میان محکومیت و تبرئه، دچار عذاب وجدان کند و آنها را نیز به نوعی قربانی این جریان دومینو‌وار تروریستی کند؟!

تماشاگر می‌تواند تا ساعت‌ها بعد از قرار گرفتن در این موقعیت، با این سوال بزرگ درگیر شود که پیامدهای حکم ما چیست؟! این موضوع اگرچه الزامی اساسی برای جامعه دموکراتیک محسوب می‌شود اما این میان چیزی در نمایشنامه فون شیراخ پنهان مانده است. نمایشنامه ترور با قربانیان سر و کار دارد و سراغ مسببان اصلی گسترش تروریسم در جهان امروز نمی‌رود. مخاطب امروز تئاتر از دل همان جامعه درگیر تروریسم می‌آید. انسان‌های بی‌گناهی که نشسته‌اند بر سر زندگی خود اما به ناگهان هست و نیستشان را در یک اقدام تروریستی از دست می‌دهند. اینها (مخاطبان، جامعه) همان قربانیان تروریسم هستند که حالا آقای فون شیراخ آنها را به دادگاه می‌آورد و در پایان از آنها می‌خواهد که در معذوریت اخلاقی رای به محکومیت یا تبرئه یک قربانی دیگر تروریسم مشارکت کنند و باری دیگر بر سنگینی بار هستی‌شان افزوده شود!

درخواست مشارکت از مخاطب و قرار دادن او در موقعیت هیات منصفه، دو لبه تیز و بران دارد که یک طرف آن رو به صورت مخاطب است و بر صورت او خط می‌اندازد. هیات منصفه رای خود را پس از شنیدن تمام ادله و سپس با مشورت صادر می‌کند. اینجا اما در سالن اجرای نمایش ترور، امکان مشورتی وجود ندارد. اغلب مخاطبان به تنهایی رای می‌دهند و صرفا با ذهن خودشان و برداشت‌ها و داشته‌های شخصی خودشان با مساله مواجه می‌شوند. رای قاضی نیز دو پشتوانه اساسی دارد که او را از گرفتاری در تردیدهای اخلاقی نجات می‌دهد. یکی آرای هیات منصفه و دیگری قوانین حقوقی. تماشاگر نمایش ترور اما تنهاست. هر رایی که صادر کند پشتوانه‌ای برای تحمل تردیدهای اخلاقی‌اش ندارد. اینجاست که یکبار دیگر قربانی می‌شود و از اساس فراموش می‌کند که او باید مطالبه‌گر جامعه‌ای بدون ترور باشد نه جامعه‌ای درگیر رای دادن به یک اقدام پیش زمینه‌ای منشعب شده از ترور.

اجرای درام دادگاهی ترور در ایران به کارگردانی ابراهیم امینی حامل تمام ویژگی‌های متن فردیناند فون شیراخ است. این اجرای وفادارانه نسبت به متن و حتی وفادارانه نسبت به برخی اجراهای خارجی از این نمایشنامه، با بازی‌هایی خوب، درست و به اندازه و طراحی صحنه‌ای کاربردی و ایجاد‌کننده فضا و ملزومات متن، توانسته ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند و اجرایی بدون اضافه‌کاری و منطبق بر خواسته‌های متن را روی صحنه بیاورد.

ترور از ظرفیت درام دادگاهی، و از ظرفیت ماهیت نمایشی دادگاه به خوبی استفاده می‌کند و بدون ادعایی خاص در حوزه رویکردهای نوین اجرایی، کارگردانی و ... موفق شده در همین اجراهای نخست، با استقبال خوبی مواجه شود.

این نمایش با وجود اینکه برخوردی ساده با اجرا دارد و به دور از پیچیدگی‌ها، تجربه‌ها، خلاقیت‌ها و دغدغه‌های مطالعات معاصر در حوزه اجراست، اما تماشاگر خود را ناراضی نمی‌کند و حتی ممکن است برخی از تماشاگرانی که کمتر با صحنه‌های تئاتر و اجرا ارتباط دارند را مشعوف و شگفت‌زده کند. این خاصیت موقعیت نمایشی است که ترور، بنای خود را بر آن قرار داده.

از زمانی که تئاتر در یونان شکل گرفت، مسائل حقوقی و حل دعاوی مختلف میان شهروندان در دادگاه‌ها نیز ایجاد شد. دادگاه ذاتا ساحتی نمایشی دارد، اگر چه بی‌رحمانه و خشک و رسمی است. درک این ماهیت نمایشی کار سختی نیست اما اینکه در نمایشنامه و اجرا، چقدر این موقعیت را به اصول دراماتیک نزدیک کنیم، اهمیت پیدا می‌کند. تلاش این گروه اجرایی در انتخاب درست بازیگران و جنس بازی آنها نمود بیشتری پیدا کرده. چه اینکه اگر کار بازیگران در این اجرا نا‌مطلوب و ضعیف بود، اجرا بخش عمده‌ای از هویت خود را از دست می‌داد.

اکنون با نمایشی روبرو هستیم که محاسن و مشکلات متن را یکجا در خود جمع کرده. نمایشی که نوشته نشده تا مخاطب از بازی‌های درخشان لذت ببرد، یا محو جذابیت‌های تماشای سلبریتی مورد علاقه خود شود. بلکه نوشته شده تا مخاطب را در خصوص ترور به چالش بکشد. نوشته شده تا ما را در برابر خودمان قرار دهد و یک‌بار دیگر در معذوریت قرار گرفتن در موقعیتی دشوار، اخلاقیات و انسانیت را به یادمان بیاورد.