در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «سیمبلین؛ یک نمایش فنسی»

خون به درون رگ‌های صحنه می‌ریزد

نگاهی به نمایش «سیمبلین؛ یک نمایش فنسی»

خون به درون رگ‌های صحنه می‌ریزد

علیرضا نراقی: نمایش «سیمبلین» به نویسندگی محمد زارعی و کارگردانی مازیار سیدی که مدتی است در تالار حافظ به صحنه رفته است یک اتفاق مهم در تئاتر این روزها است. یک تپش امید در قلبی کوچک و آسیب‌پذیر که تئاتر ایران است. تئاتری مشحون از جدیت، کیفیت، اصالت، اثرگذاری و ارتباطی معنادار و تأمل برانگیز با زمینه و زمانه خود که تماشاگر را به درون جهان خود فرو می‌برد و با بینشی عمیق‌تر به شهر و مسائل هر روزهاش باز می‌گرداند؛ بازگشتی همراه با اشتیاق و شور و فرحبخشیِ پالاینده‌کننده هنر تئاتر؛ آگاهی بخش با احساساتی بر آشوبنده برای خواست تحول. نمایشی که می‌خواهد به تئاترِ درست، تئاتریکالیته محض، ساخت انرژی پرقدرت و مهارنشده بازی، ترتیب یافتن حضور در میزانسن‌های پیچیده و رخداد عظیم یک نمایش بزرگ بر پهنه درامی خشن و پرالتهاب، وفادار بماند و ذره‌ای از تئاتربودگی به مثابه هنری سیاسی و یکه در اثربخشی بر ریشه‌های عواطف جمعی، عقب ننشیند. این نمایشی است که از لذت ‌خنجری می‌سازد که رو به ساختار قدرت دارد و در بطن متن و جوهر موقعیت انتقادی است، بدون آنکه این رویکرد انتقادیِ رادیکال، در زبان حبس بماند و یا در نشانه‌هایی مبهم و بیرون از ساختار نمایش، بر اثر الصاق شده باشد.  

نمایش پیش از آنکه آغاز شود، شروع می‌شود؛ در پچپچه زندانی‌ها و جدل‌های خردی که فضا را به سرعت معرفی می‌کند و دست تماشاگر را اغواگرانه می‌گیرد و به درون بازی می‌برد. هنوز استقرار تماشاگران بر صندلی‌های تماشاخانه کامل نشده که ژست و میزانسن و روابط آدم‌های نمایش در کلیت خود تماشاگر را در بر می‌گیرد. حال پس از تاریکی نور تماشاگران، یک موقعیت بغرنج، یک درام پرجاذبه و یک تراژدی پر کنش با زبانی مطنطن همچون سیلی از خون در رگهای اجرا می‌ریزد و شکوه زنده شدن یک نمایش به ظهور می‌رسد. زندانی‌ها برای یک روز بخصوص باید نمایشنامه سیمبلین نوشته ویلیام شکسپیر را اجرا کنند و کارگردان و صحنه‌سازان این نمایش  زندانبان‌ها هستند. بازی‌ساز کیست؟ زندانی یا زندانبان؟ و این سؤالی است که تنش اصلی نمایش را در ادامه برسازی می‌کند و گسترش می‌دهد و بستار اجرا را شکل می‌دهد. اجرای نمایش هدفی ظاهری است که در پس خود توطئه‌ای را نهفته دارد که طراح آن زندانبانان هستند، اما زندانیان نیز نقشه‌های خود را برای خلاصی از زور در سر پرورده‌اند. پس اجرای سیمبلین شکسپیر نمای بیرونی یک تنش درونی است و کلیت نمایش «سیمبلین» مازیار سیدی در پی پیشبرد هر دو روایت(نمایش شکسپیر و جنگ قدرت میان زندانیان و شکنجه‌گران آنها) است که البته بهم می‌آمیزند و اتصالی درونی میان داستان سیمبلین شکسپیر و شخصیت‌های آن با شخصیت‌های زندانیان و زندانبانان که موقعیت را معنا می‌کند و عظمت می‌بخشد برقرار می‌شود.

می‌شد تصور کرد که به این گمان که زندانیان بازیگر نیستند پس باید اجرای آنها از شخصیت‌های درام شکسپیر با لکنت و خام‌دستی همراه شود و سیدی و گروه اجرایی او بازی مطابقت با واقعیت را بخورند و از تئاتریکالیه دور شوند. اما آنها راه سختتر و البته هوشمندانه‌تری را برگزیدند و زندانیان همچون نقش‌پوشانی متبحر در لباس شخصیت‌های شکسپیر وجودی افزون و حضوری با شکوه یافتند. چرا که بازی و نمایش‌ در «سیمبلین» اصل است. کیفیت ایجاد نمایش اهمیت دارد و از قضا در پس همین جدیت و شکوه است که خود شخصیت زندانی از درون نقش‌پوشی متبلور می‌شود و تشخص او به عنوان یک فرد، فارغ از هژمونی قضاوتِ قدرت، که در ساختار امری به نام «زندان» نمادین شده است بیان می‌شود. همین تمهید فهم و همراهی مخاطب را با فردیت شخصیت ممکن می‌سازد. اگر بازی آنها در نقش این چنین قدرتمندانه نبود آنگاه با نمایشی بی‌مایه و منفعل روبرو بودیم که از خودبسندگی و نفسگیری فعلی‌اش بری بود و همه چیز از مضامین و ساختار اجرایی بر پیکرش می‌ماسید. اما حالا با قلبی تپنده روبرو هستیم که تماشاگران را از حواس‌پرتی و بی‌توجهی شرمگین می‌کند و آنها را به تماشا مقید می‌سازد. این نمایشی است که مخاطباش را در مواجهه با خود کم‌مایه و بی حوصله رها نمی‌کند و غرق شدن در خود را برای مخاطب ناگزیر می‌سازد.  

سیمبلین از جمله آثار شکسپیر است که استفاده همیشگی نویسنده از قصه‌های عامیانه کهن در آن به شکلی برجسته هم در ساختار درام‌پردازی و هم در مضامینی چون عشق و خیانت در بستر جدال قدرت‌ تبلور یافته است. همین مسئله هماهنگی مهمی را میان فرهنگ زندان و جهان یاغی زندانیان و متن پر خشونت و توطئه شکسپیر ایجاد کرده است. اما سیمبلین شکسپیر دستکم در تئاتر ایران نمایشنامه کمتر شناخته شده‌ای است. اینجا همین رفتن به سراغ متنی مهجورتر که البته مایه‌های نبوغ شکسپیری در آن سرشار است، گویی توانسته شکسپیر را نیز که متنش در ابتدا بهانه‌ای برای درام اصلی نوشته شده توسط محمد زارعی بوده است به تمامه زنده کند و در نمایی تازه او را معاصرسازی نماید. 

نمایش «سیمبلین؛ یک نمایش فنسی» یک رخداد است. پخته و کمالگرا، درست همان چیزی که تئاتر ایران تشنه آن است. نمایشی که صحنه‌ها را زنده می‌کند و تئاتر را دوباره به جامعه، به مسائل اصلی آن و از همه مهمتر به ریشه‌های اثرگذاری‌اش متصل سازد.