از چهارسالگی بازیگر شدم
به نظر من طنز بازی کردن بسیار سختتر است تا جدی بازی کردن. ولی نمایش کمیک به نظرم درجامعه بحران زده بیشتر جواب میدهد الان وقت کمیک بازی کردن است.و من کمدی بازی کردن برایم ارجحیت بیشتری دارد.
نیلوفر رستمی:
اشاره: هدایت هاشمی بازیگر نقش کشیش در نمایش”دن کیشوت” به کارگردانی علیاصغر دشتی است که هر شب راس ساعت 30/19 در تالار قشقایی تئاترشهر روی صحنه میرود. هدایت هاشمی در رشته بازیگری تحصیل کرده و اکنون به غیر از بازیگری و تدریس این رشته در دانشگاه، نمایشنامه هم مینویسد. اولین نمایشنامه وی که توسط حمید پورآذری به روی صحنه رفت با عنوان”مهاجران” بود که پارسال در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفت. هاشمی در نمایش”دن کیشوت” توانست به خوبی از پس نقش کشیش برآید، البته با چاشنی طنزهای ویژه هاشمی.
چطور شد فکر کردی میتوانی در زندگیت بازیگر شوی؟
اولین بازیم در سن چهارسالگی بود. پدرم از تئاتریهای استان خراسان بود. در یکی از نمایشهایشان نوزاد میخواستند من آن موقع چهار سالم بود پدرم من را برد و هر شب قنداق پیچم میکردند و همان طور میبردند روی صحنه، ظاهراً خوب هم گریه میکردم. چند سال بعد هم در یکی از نمایشهای مدرسه شرکت کردم. مدرسه جشن گرفته بود و از خانوادههای همه بچهها دعوت کرده بود تا در جشن حضور داشته باشند، جشن یک نمایش هم داشت و من هم نقش بسیار کوچکی در این نمایش داشتم. پدرم رعیت بود و او را مقابل شاه برای اینکه پیشکشیاش را نداده بود کتک میزدند. من باید کمی از کتک خوردن پدرم ناراحت میشدم اما من آن قدر گریه کردم و داد و هوار راه انداختم که به کل نمایش به هم خورد.
من در واقع از کودکی به بازیگری دلبسته شدم و از پدرم چیزهای بسیاری را یاد گرفتم پدرم به ما شمشیر بازی، اسب سواری، ژیمناستیک و خیلی چیزهای دیگر را یاد داد که اکنون در تئاتر از آن استفاده نمیشود.
پدرتان بازیگر حرفهای بود بدین معنا که زندگیش را از بازیگری میگذراند؟
پدرم هم بازیگر بود و هم کارگردان، اما کار اصلیاش در اداره کشاورزی بود. او فوق لیسانس کشاورزی داشت. اما علاقهاش به تئاتر و نقاشی هم زیاد بود و به طور جدی بازیگری را تا انقلاب فرهنگی دنبال گرفت. پدرم با کسانی مانند محمد مطیع، رضا رضاپور و برادر بزرگ رضا صابری همکاری میکردند. اما بعد از انقلاب فرهنگی دیگر کار تئاتر نکرد مگر چندین برنامه در رادیو آن هم در خصوص کشاورزی اجرا کرد.
اولین نمایشی که به طور حرفهای بازی کردید نامش چه بود؟
اولین نمایش”رومئو و ژولیت” بود که دستمزدمان را هم طبق قرار داد به موقع پرداخت کردند.
شما چندی پیش در نمایش”آندارنیک” در نقش یک کشیش جدی بازی کردید و اکنون در نقش یک کشیش اضمحلال یافته در بستر طنزکدامیک از نقشها را بیشتر دوست دارید؟
هر کدام برای خودش تجربه مجزای است. بازی سرد در”آندرانیک” و بازی در”دن کیشوت” به شکل میدانی و شبیه مسخره هر کدام برای من جالب است ولی کشیش”دن کیشوت” را بیشتر دوست دارم چون علاقهام بیشتر به شیوههای ایرانی است.
خودتان بازی کردن در نقش طنز را بیشتر دوست دارید یا نقشهای جدی را.
همیشه به نظر من طنز بازی کردن بسیار سختتر است تا جدی بازی کردن. ولی نمایش کمیک به نظرم درجامعه بحران زده بیشتر جواب میدهد الان وقت کمیک بازی کردن است. البته در نمایشهای جدی هم مانند”تیغ کهنه”،”آندرانیک” و”خر از دست رفته” هم بازی داشتم اما به طور کل کمدی برایم ارجحیت بیشتری دارد.
شما”دن کیشوت” را چه زمانی خواندید؟ قبل از شروع تمرینها یا همزمان با پیشنهاد کارگردان برای بازی در این نمایش خواندید؟
دو بار خواندم. اولین بار پنجم دبستان بود.
چطور توانستید پنجم دبستان رمان قطور و سخت هضم دن کیشوت را بخوانید؟
کانون پرورش فکری کودکان دوره ما از لحاظ کتابخانه بسیار غنی بود. کتابهای مثل”سه تفنگدار”، آثار”رومن رولان” و خیلی از کتابهای خوب دیگر را همانجا خواندم. البته چند وقت پیش که به سبزوار رفتم و به کتابخانه کانون سر زدم متاسفانه متوجه شدم دیگر کتابهایش به روز نیست.
ترجمه چه کسی را خواندید؟
ترجمه قاضی. من با قاضی هم آشنایی داشتم یکی از دختر عمههایم دانشجویش بود و من چند بار هم به دیدنش رفتم.
در آن سن که دن کیشوت را خواندید درکش هم کردید؟
فکر می کنم که فهمیدش چون آخرش خیلی گریه کردم.
آیا وقتی خواندیدش دوست داشتید یک روز آن را بازی کنید؟
بله. ولی فکرمیکردم یا در نقش سانچو بازی میکنم یا خود دن کیشوت اما خب تقدیر این طور پیش آمد که من در نقش کشیش بازی کنم.
شما تا به حال در سه نمایش دشتی حضور داشتید کار با این کارگردان چه ویژگیهایی برایتان دارد؟
من در دوره دانشگاه وارد گروه پاپتیها شدم. این گروه توجهاش به نمایشهای مبتنی بر تخت حوضی بود همراه با این گروه دشتی هم گروهی تشکیل داد و اصل توجهاش را بر تعزیه متمرکز کرد. به نظرم
چون تخت حوضی و تعزیه سرچشمههای ناب تئاتر ایران است دوست داشتم با دشتی هم کار کنم بخصوص که نمایشهای وی ویژگی تجربی دارد.
شنیدیم که در یکی از اجراها بدون قرار قبلی کارگردان از شما میخواهد که در نقش دن کیشوت بازی کنید. آن لحظه چه حسی داشتید؟ نترسیدید که نتوانید از عهدهاش برآید؟
نه اتفاقاً، خیلی نترسیدم. چون از اول قرار بود همه آمادگی بازی کردن به جای یکدیگر را داشته باشند و از آنجا که من سریع متن را حفظ میشوم مشکلی از بابت ادا کردن دیالوگهای دن کیشوت را نداشتم این اتفاق برایم از آن جهت جالب بود که تماشاگر هم متوجه شد در کل گروه چنین پتانسیل خوبی وجود دارد که همه میتوانند در گروه به جای یکدیگر بازی کنند.
شما نمایشنامه هم مینویسید. اولین کارتان نمایشنامه”مهاجران” بود، خودتان بازیگری را بیشتر دوست دارید یا نوشتن را؟
عادت به نوشتن به پنجم دبستان برمیگردد من از آن موقع تا به حال عادت دارم هر شب وقایع نگاری کنم. شبی حداقل 10 تا 15 سطر مینویسم. یک دنیا هم طرح نمایشنامه دارم که بالاخره بعضیهایش باید روزی کامل نوشته شود.
و ”مهاجران” تنها نمایش به اتمام رسیده شما به حساب میآید؟
نه.یک بازخوانی نیز از رمان”پرواز بر آشیانه فاخته” داشتم اما در بازبینی فجر نمایشم را رد کردم. یک نمایشنامه عروسکی هم با عنوان”معروف پینهدوز” نوشتم که در واقع وام گرفته از چهار قصه شهرزاد بود و باید با عروسکهای خیلی بزرگ کار میشد که به آن هم توجهی نشد. خلاصه ما همچنان مینویسیم و بازی میکنیم. اما من همیشه نوشتن را بیشتر از بازی کردن دوست دارم و حتی دلم میخواست که در رشته ادبیات نمایشی در دانشگاه تحصیل کنم که خب نشد و تقدیر این طور بود که من در بازیگری بیشتر پیشرفت کنم.