در حال بارگذاری ...
...

یاداشتی بر موسیقی نمایش؛داستان باور نکردنی یک زن؛

در قواعد ساختاری موسیقی این نمایش ایده موسیقیایی جدیدی به چشم نمی‌خورد و تنها ساخت موسیقی بر طبق قانون‌های موسیقی مشرق زمین پیش رفته است

مهدی وجدانی: نمایش داستان باور نکردنی یک زن اثری روانشناسانه و حقیقت‌جو در قالب زمان نو است که اگر مواد خام نمایش بیشتر مورد پردازش قرار می‌گرفت و از بداهه گویی صرف نظر می‌شد، نمایش داستان باور نکردنی یک زن فرم و حالت کنونی خارج وگام در عرصه دیگری می‌گذاشت. از مواد خام این نمایش می‌توان به موسیقی کار است که قصه داریم آن را بررسی کنیم.
با توجه به موقعیت مکانی و زمانی نمایش موسیقی ساخته شده که استفاده تا اندازه‌ای درست از ساز‌های پوستی و ادوات آن”پرکاشن” به خوبی قابل درک و دریافت برای بیننده است ولی پایه اصلی و آکادمیک موسیقی در تئاتر بر این موضوع تکیه می‌کند که موسیقی باید در خدمت تم اصلی داستان باشد نه اتفاقات لحظه‌ای نمایش.
محمد فرشته‌نژاد اصول طراحی موسیقی دراماتیک را در خلق این اثر رعایت کرده است ولی پایه اصلی کار را به فراموشی سپرده است و موسیقی کار تداعی کننده یک موسیقی محیطی متناسب با محیط اجرا می‌باشد. علی رغم اینکه داستان طنزی بیش نیست .البته این احتمال می‌رود که بیننده این کار تا انتها بیشتر به جنبه طنز آن دقت کند و شاید ساعتی پس از ترک سالن به موارد فوق پی ببرد و این نکته‌ای است که می‌بایست آهنگساز در این اثر رعایت می‌کرد تا بیننده در حین اجرا به علائم غیر قابل لمس آن نیز پی ببرد.
در قواعد ساختاری موسیقی این نمایش ایده موسیقیایی جدیدی به چشم نمی‌خورد و تنها ساخت موسیقی بر طبق قانون‌های موسیقی مشرق زمین پیش رفته است یا در بخش استفاده از سازهای پوستی و ادوات آن پرکاشنی برای اتفاقات لحظه‌ای نمایش داستان باور نکردنی یک زن بدون اغراق باید نمره‌ای قابل قبول داد چرا که به درستی با بطن اثر هماهنگ است ولی در برخی از صحنه‌ها، صدای برخی از ادوات به علت بداهه نوازی نوازنده برای بیننده ناهماهنگ و بی‌ربط جلوه می‌کند چرا که از قبل برای آن طراحی خاصی اندیشیده نشده است.
نکته دیگری که فرشته‌نژاد باید در زمان اجرا و حتی قبل از آن یعنی در مرحله تنظیم رعایت می‌کرد آن است که اگر قرار است موسیقی کار زنده و سر صحنه اجرا شود باید از سازی دیگر نیز کمک می‌گرفت تا ذهنیت تماشاگر را که لحظه‌ ورود به سالن با ساز کیبورد ارگ مواجه می‌شود را از حالت تکسازی و یکنواختی اثر منوفونیک خارج کند و اجازه پیش‌بینی به بیننده را مورد ساخت موسیقی قبل از اجرا ندهد.
استفاده از قطعه کوتاه و معنی دار موسیقایی که بنا به دلایل تحلیلی در جای جای اثر دراماتیک تکرار می‌شود و تداعی شخصیت یا معانی خاصی در اثر را می‌کند از مواردی است که آهنگساز در ساخت موسیقی اصلاً بدان فکر نکرده چرا که اگر چنین بود قطعاً می‌توانست آن را خلق کند به عباتری دیگر فرم در موسیقی فرشته‌نژاد قابل درک نیست. ضمناً هیچ لزومی ندارد که موسیقی دراماتیک همسو با عواطف جاری در اثر باشد بلکه می‌توان با استناد به یک دلیل تحلیلی در بعضی مواقع موسیقی خلق کرد که در تضاد کامل با اتفاق صحنه‌ای باشد و در عین حال به برجسته شدن تاثیر اثر دراماتیک کمک کند. استفاده از یک ساز خاص برای شخصیت یا یک مفهوم خاص یا استفاده از یک ملودی خاص برای یک شخصیت یکی دیگر از کاربردهای موسیقی در تشدید عواطف می‌باشد که می‌بایستی در طراحی ملودی به آن توجه بیشتری شود چرا که موسیقی دراماتیک یک موسیقی دیداری و شنیداری است و تاثیر روانی خود را در کنار عناصر بعدی کامل می‌کند.