در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «پینوکیو»

قصه آشنای نوستالژیک، اجرای متفاوت و جدید

احمدرضا حجارزاده: «پینوکیو» بی‌شک مشهورترین شخصیت ادبی جهان است که امروز برای تمام گروه‌های سنی آشناست و هواداران بسیاری دارد. از زمان خلق این داستان پندآموز تا امروز، چه بسیار فیلم‌ها و نمایش‌های متعددی که تولید و اجرا و همگی با استقبال خوب مخاطبان روبه‌رو شده‌اند.

با این وجود، داستان پینوکیو هنوز برای نسل‌های قدیم و جدید جذاب و هیجان‌انگیز است و انگار قرار نیست هرگز کهنه و فراموش بشود. تازه‌ترین نمایشی که بر مبنای داستان معروف کارلو کلودی ایتالیایی در تالار هنر روی صحنه رفته، اثر داوود زارع است؛ کارگردان نام‌آشنای تئاتر کودک‌ونوجوان که پیش‌تر با اجرای نمایش‌های موفقی ثابت کرده بود زبان و روان مخاطب خود را به خوبی می‌شناسد.

نسخه فعلی نمایش «پینوکیو» به لحاظ روایت تا حدود زیادی وفادار به متن اصلی نویسنده است، با این تفاوت که داستان از آینده پینوکیو آغاز می‌شود که با گذشت سال‌ها از انسان شدن، اکنون به یک کارآفرین موفق در رشته تولید عروسک و اسباب‌بازی تبدیل‌شده! زمانی که پینوکیو را به مراسم تقدیر از او دعوت می‌کنند تا دلیل ورودش به عرصه عروسک‌سازی را شرح بدهد، او می‌گوید چون پدرش نجار ماهری بوده، به این کار علاقه‌مند شده و بعد، در پاسخ به کودکی که می‌خواهد از بچگی او بداند، می‌گوید «کودکی من هم مثل تمام کودکان دیگر سپری شده اما در کودکی اتفاقاتی برایم افتاده، ازجمله این‌که در بچگی یک عروسک چوبی بوده‌ام».

حالا بچه‌های شرکت‌کننده در مراسم تقدیر از جناب پینوکیو، می‌خواهند بدانند چطور از عروسک چوبی به شکل و شمایل انسان واقعی درآمده؛ بنابراین پینوکیو شرط می‌کند بچه‌های بازیگر و تماشاگر ـ و البته خانواده‌ها ـ در بازگویی قصه عجیبش به او کمک کنند.

از این لحظه تا پایان نمایش، ماجرای سرنوشت درست طبق همان نسخه نوستالژیک قدیمی پیش می‌رود که البته برای تماشاگران کودک و نوجوان، کاملاً جدید و تازه است. برگ برنده نمایش، استفاده از کودکان تازه‌نفس برای بازی در نقش‌های فرعی و حتی پینوکیو است. داوود زارع که سال‌هاست به همراه همسرش ـ نرگس اصغری ـ به آموزش حرفه‌ای بازیگری برای کودکان و نوجوانان مشغول‌اند، این بار هم از هنرجوهای مستعد خود در اجرای نمایش به خوبی بهره برده‌اند.

نمایش «پینوکیو» از طراحی صحنه نمادینی برخوردار است. از این منظر باید گفت اجرای «پینوکیو» بیش از هر چیز متکی بر بازی بازیگران و پیشبرد قصه از طریق دیالوگ‌هاست، نه تصاویر. برای مثال وقتی در آغاز نمایش، فرشته مهربان ظاهر می‌شود تا پدر ژپتو را به آرزویش برساند، او به عروسک چوبی بی‌جان امر می‌کند که باید پاهایش را تکان بدهد و این اتفاق می‌افتد و بعد دست‌ها و سر و بدن. همچنین پس از زنده‌شدن پینوکیو، شروط تبدیل‌شدن عروسک چوبی را به پسر واقعی، خوب بودن، راست‌گویی، مهربانی و شجاعت قید می‌کند.

همه این اطلاعات درنهایت سادگی و از طریق دیالوگ‌ها به مخاطب ارائه می‌شود، ولی چون بازیگران خیلی شیرین و بانمک دیالوگ‌ها را به زبان می‌آورند، به‌راحتی توجه مخاطب را به داستان جلب می‌کنند، بی‌آن‌که نیاز به تماشای تصویر خاصی باشد.

در واقع باید گفت بازی مجموعِ بازیگران  بخصوص کودکانی که برای اولین‌بار صحنه تئاتر را تجربه می‌کنند بی‌نقص و دل‌نشین است. یکدستیِ کیفیت بازی بچه‌ها ستودنی‌ست اما بهترین بازی را میان بازیگران کودک، باید از آنِ بازیگر نقش پینوکیو دانست که با صدایی معصوم و دوست‌داشتنی و به‌کارگیری تمام حس خود، نقش عروسک چوبی را عالی بازی کرده. انتخاب چنین بازیگر ریزنقش و لاغری را برای نقش یک عروسک چوبی، باید از هوشمندی کارگردان دانست.

علاوه بر این، علی‌رضا دُرّی و نرگس اصغری در نقش‌های متعدد و مختلفی که بر عهده‌دارند، خوش درخشیده‌‌اند. اصغری که خودش قبلاً با کودکان، نمایش به‌یادماندنی «درِگوشی» را در تالار هنر اجرا کرده بود، اینجا در اجرای نقش‌های میزبانِ برنامه تقدیر، فرشته مهربان و سامی‌روباهه عملکردی موفق و تحسین‌برانگیز داشته و علی‌رضا دری نیز با اجرای کمدی‌فانتزی و بانمکِ نقش‌های بزرگسالیِ پینوکیو، پدر ژپتو، رییس خیمه‌شب‌بازی، رییس شهربازی و تامی‌روباهه، موجب لذت‌بردنِ مخاطبان کودک و بزرگسال از تماشای نمایش می‌شود.

کارگردانی نمایش و انتخاب موسیقی‌ها از دیگر نقاط قوت این اثرند. زارع در حفظ ریتم نمایش کاملاً موفق بوده و البته در اجرای برخی لحظه‌ها بسیار خلاقانه عمل کرده است. برای نمونه، نگاه کنید به صحنه‌های غذاخوردن پینوکیو با روباه‌ها در رستوران یا صحنه چال‌کردن سکه‌ها در زمین یا صحنه زیبا و درخشان تبدیل‌شدن بچه‌ها به الاغ که در میان جشن و شادی آنها، خیلی نامحسوس و تدریجی اتفاق می‌افتد و بر جذابیت دیداری کار می‌افزاید.

در صحنه رستوران، استفاده از ماکت غذاها که به صورت پشت و رو طراحی شده‌اند تا غذا را قبل و بعد از مصرف نشان بدهند، خلاقانه و جالب است. انتخاب موسیقی‌هایی از آثار «داریو ماریانلی» و «برونو کوله» دقیق و درست انجام شده‌اند اما شاید بهتر بود زمان کم‌تری از این موسیقی‌ها در نمایش استفاده می‌شد.

هر کدام از موسیقی‌های نمایش، طولانی و کشدارند و به نظر می‌رسد تنها به قصدِ فرصت‌سازی برای تعویض صحنه و ایجاد هیجان و شادی در دل داستان گنجانده شده‌اند.

مثلاً آهنگ و پایکوبی بازیگران در آغاز نمایش، بیش از حد انتظار به طول می‌انجامد و صبر بیننده را به سر می‌آورد، یا مثلاً ترانه خوش‌ریتم «پینوکیوی چوبی» با آن‌که موجب شادمانی و همراهی تماشاگر می‌شود، دلیلی ندارد با این مدت‌زمان طولانی پخش بشود. بخصوص که این ترانه، دو بیت بیش‌تر ندارد و فقط همین دو بیت بارها و بارها و بارها تکرار می‌شوند:
«پینوکیوی چوبی/ اینو باید بدونی/ راستی و مهربونی/ هستند کلید خوبی».

همین اتفاق در مورد ترانه دیگر نمایش هم می‌افتد و شعر «پینوکیو/ نکن تو باور هر کیو»، با آن‌که از تنوع کلام بیش‌تری نسبت به ترانه قبل برخوردار است، برای زمانی طولانی پخش و تکرار می‌شود.

از دیگر نقدهای وارد بر نمایش، حضور کم‌رنگ «ملخ سبز» در طول نمایش است که فرشته مهربان تاکید می‌کند همیشه و همه‌جا همراه پینوکیو و مراقب او باشد اما در اجرای نمایش، استفاده مناسب و درستی از این شخصیت نشده است.

با این‌همه نمایش «پینوکیو» اثری جذاب، ماندگار و تماشایی‌ست که در روایتی آمیخته به فانتزی و طنز، پیام‌های اخلاقیِ پیروی از پدر و مادرها، مهربان‌بودن با آنها و شجاعت در مواجهه با رویدادهای ناگوار و دشوار زندگی را به مخاطبِ هدف خود منتقل می‌کند.