یادداشتی بر نمایش”قوری و گل پیاز” به کارگردانی رضا عبدالعلیزاده
هانس کریستین اندرسن نیز که در سالهای کودکیش افسانههای بیشماری را از زبان پدرش شنیده بود با الهام گرفتن و پشتوانه قرار دادن این افسانهها شروع به نوشتن داستانهایی برای کودکان و نوجوانان کرد.
افسانهها همیشه از جذابیتهای زیادی نزد تمامی اقوام برخوردار بودهاند. مردم گذشتههای دور همان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را به صورت شفاهی در قالب این افسانهها نسل به نسل برای آیندگان بازگو کردهاند و به علت ریشه مشترک مردمان دنیا، این افسانهها نیز دارای ریشههای مشترکی هستند و متعلق به تمام جهاناند با این تفاوت که در هر کشور و با هر فرهنگی، رنگ و بوی آن محیط را در خود منعکس میکنند.
یکی از کارکردهای مهم افسانهها بر روی کودکان و نوجوانان پرورش قوه تخیل و بالا بردن درک آنان از نشانههای محیط پیرامونشان است.
هانس کریستین اندرسن نیز که در سالهای کودکیش افسانههای بیشماری را از زبان پدرش شنیده بود با الهام گرفتن و پشتوانه قرار دادن این افسانهها شروع به نوشتن داستانهایی برای کودکان و نوجوانان کرد.
سال 2005 میلادی مقارن با 1384 شمسی، دویست سال از تولد این نویسنده مشهور جهانی میگذرد و در تمامی دنیا برای قدرشناسی از زحمات او این سال را به نامش نامگذاری کردهاند.قدردانی از هانس کریستین اندرسن
در ایران نیز که خود پیشینهای افسانهای دارد به همین مناسبت نمایشی با عنوان”قوری و گل پیاز” توسط رضا عبدالعلیزاده کارگردانی شده است و از ابتدای خرداد در تالار هنر به روی صحنه رفته است و تعداد زیادی از کارشناسان و عموم مردم تا به حال از آن دیدن کردهاند و این نمایش از جهات گوناگونی مورد توجه آنها قرار گرفته است.
داستانی که متن این نمایشنامه بر اساس آن تنظیم شده است، بسیار کم برای کودکان بازگو شده است. این امر با حضور کاراکتری با عنوان هانس کریستین اندرسن منجر به معرفی این نویسنده دانمارکی و یک اثر تازه از او شده است.
تماشاگران با توجه به این مطلب که موسیقی نمایش همسان با متن و متناسب با فضای کشور نویسنده بوده است آن را تاثیرگذار ارزیابی کردهاند. طراحی دکور که در عین سادگی به علت استفاده از نقاشیهای کودکانه و به کارگیری رنگهای شاد و زنده باعث بوجود آمدن تصویرهای بسیار زیبا و در عین حال تفکیک شده برای کودکان شده بود از نکات قوت نمایش شمرده میشود.
کارگردان نمایش با نهایت سادگی و پرهیز از پیچیده کردن شکل اجرایی با انتخاب خوب بازیگران که بازیهای یکدست ارائه دادهاند در کار خود موفق بوده است. تمامی اشیاء در این نمایش ما به ازاء انسانی داشته و بسیار درست پرداخت شدهاند.
روح فانتزی قویای که در اثر وجود دارد تخیل بسیار بالا، پرداختهای خوب صحنهها و تبدیل یک داستان به ساختار درست نمایشی، نمایش را جذاب کرده است.
رضا عبدالعلیزاده انگیزه خود را از انتخاب این اثر، بزرگ شدن و رشد و نمو با قصههای اندرسن بیان کرد.
او مطالعهای جامع درباره شخصیت این نویسنده و داستانهای او کرده و سپس این داستان را به علت قابلیتهای تصویریش انتخاب کرده است.
کارگردان نمایش اندرسن را نویسندهای میداند که مطالب و اتفاقات پیرامونش را بدرستی درک و ارزیابی کرده و توانایی بازگو کردن آنها را از زبان شخصیتهای مختلف دارد. (تمام قصههای اندرسن، واقعیتهای زندگی پیرامون او هستند.)
برای رضا عبدالعلیزاده تاثیر گذاری ماندگار در کودکان و نوجوانان اولین هدف است. او قصد دارد با فضاسازی مناسب و ساده، موسیقی خیالانگیز آنچه را که غیر واقعی مینماید برای کودکان واقعی و قابل دسترس کند تا تصویرهایی را که دیدهاند و نتیجهای را که گرفتهاند تا همیشه در خاطرشان باقی بماند.
رضا عبدالعلیزاده در پروندهی کاری خود نمایشهای موفقی چون آواز قناری، ستاره کوچک تو، شاپرک و رقص برگها را دارد که همگی نمایشهایی هنرمندانه و قوی ارزیابی شدهاند.