مونا فرجاد:
شریک بودن در حال خوب دیگران برایم لذتبخش است

مونا فرجاد این شبها در نمایش «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود. این بازیگر تاکید میکند تا نقشی آورده روانی برایش نداشته باشد آن را نمیپذیرد و مایل به اجرای نقشهای تکراری و مشابه نیست.
به گزارش ایرانتئاتر، مونا فرجاد بازیگر نمایش «کتابخانه نیمه شب» به کارگردانی محمد ملکشاهی که دور دوم اجرای خود را از بیستوهفتم فروردین ساعت 19:30 در تماشاخانه ملک آغاز کرده است، درباره حضور و نقشی که در این نمایش برعهده دارد؛ توضیح داد.
فرجاد با اشاره به متن نمایشنامه بیان کرد: «کتابخانه نیمه شب» اقتباسی آزاد از رمانی به همین عنوان است و مثل هزاران اقتباس ادبی دیگر که از روی متون ادبی و نمایشنامههای مطرح صورت میگیرد، قطعا فحوای کلام با متن اصلی مشترک است اما با توجه به زاویه دید نویسنده سعی شده اثری جدید خلق شود.
او ادامه داد: البته من رمان «کتابخانه نیمه شب» را مطالعه نکردهام و به همین دلیل نیز از میزان تطبیق شخصیتهای نمایش با رمان اطلاع کافی ندارم اما تا آنجا که مطلع هستم ضمن حفظ اصول متن، تفاوتهایی ایجاد شده که خوشبختانه اکثر مخاطبان با آن ارتباط برقرار کرده و از آنچه روی صحنه اتفاق میافتد؛ راضی هستند.
این هنرمند با اشاره به حضورش در دور دوم اجرا گفت: به شخصه بر این باورم، هر بازیگری که روی صحنه میآید با توجه به ویژگیهای شخصی و تصویری که از اثر برای خود خلق میکند؛ اتمسفری را با خود به گروه اضافه کرده و آوردهای برای نمایش دارد که با بازیگر دیگر متفاوت است.
او با بیان اینکه هر نمایشنامه ویژگی و دنیای منحصربفرد خود را داراست، بیان کرد: تمام تلاش من در ایفای هر نقش شخصیتپردازی متفاوت نسبت به دیگر نقشهایی است که تا کنون آنها را روی صحنه زندگی کردهام؛ چراکه نقش تکراری بیات شده و جذابیتی ندارد. شاید یکی از مهمترین دلایلی که طی چند سال اخیر خیلی از نقشها را با وجود لطف و پیشنهاد دوستان بازی نکردهام، همین پرهیز از تکرار باشد؛ زیرا نقش پیشنهادی برایم جذابیتی نداشته است و در رزومه کاریام مثل آن را زیاد بازی کردهام. زمانی در سنی بودم که بازی برایم اولویت بود ولی به مرور با توجه به تجربه و تغییر در نگاه فردی و مسیری که برای خودم انتخاب کردم؛ تصمیم گرفتم از نقشهایی که برای من به عنوان بازیگر آورده روانی ندارد، دور بمانم.
این هنرمند افزود: تلاشم این است، نقشهایی بازی کنم که به کارهای دیگرم شباهت عین به عین نداشته باشد. شاید بازی در نقشهای رئالیستی در تصور بسیاری از افرادی که خارج از این حرفه هستند، کار آسانی به نظر برسد اما از نظر من بازی در چنین نقشهایی سهل ممتنع است. اینکه آدم نقشی از دل جامعه امروزی و براساس تجربه زیستی ما در مواجهه با آدمهای دیگر است، بازی کند به این سادگی نیست و به تخصص و آموزش نیاز دارد.
فرجاد با اشاره به اینکه اولویت او برای حضور روی صحنه تئاتر، آورده روانی نقشی است که به ایفای آن میپردازد، گفت: ما در تئاتر موظف هستیم هر روز در ساعتی مشخص روی صحنه باشیم و یک داستان و بازی را تکرار کنیم؛ پس در نتیجه نقش باید خیلی تازه و جذاب باشد تا بازیگر با دل و جان روی صحنه برود. همه چیز در لحظه و دستخوش تغییرات است اما اگر بازیگر کاراکتری را دوست نداشته باشد واقعا این حضور هر روزه برایش کار عذابآوری خواهد بود و این بسیار سخت است که بازیگر تلاش کند؛ نقشی که دوست ندارد را تنها به واسطه تعهدی که اول به خود و بعد به گروه و حرفهاش دارد روی صحنه بازی کند.
او در پاسخ به اینکه آیا محتوای نمایش و چرایی که در ذهن مخاطبان نسبت به انتخاب روند زندگیشان ایجاد میکند، در زندگی شخصی او نیز موثر بوده است؛ گفت: من آدم مثبتاندیشی هستم و همیشه تلاش میکنم نیمه پر لیوان را نگاه کنم. در زندگی همه ما قسمتهای روشن و تیره و تار با هم وجود دارد. فارغ از مسائل شخصی، مشکلات اجتماعی نیز در روند زندگی بیتاثیر نیست. یکی از مهمترین و بارزترین مسائل اجتماعی این روزها مسئله اقتصاد است. امروزه این میزان تورم میتواند ناامیدی را در ذهن و فکر ما به حد اعلی برساند و مزید بر علت شود تا ناخوداگاه به ناامیدی و تاریکی زندگی توجه کنیم و از همه چیز دل ببریم، ولی من با وجود تمام این شرایط با امید و معجزه به بهتر شدن زندهام. اگر این دو را از من بگیرند اصلا دلیلی برای زندگی ندارم و فکر میکنم در مقابل مصائب روزگار کم میآورم و زندگی معنای خود را از دست میدهد. مهم است که در تاریکترین قسمت زندگی هم به نور امید و جایی برای نفس کشیدن فکر کنیم. ویژگی بارز این نمایشنامه برای من هم همین امید بود. درست در آن بخشی که آدم فکر میکند همه چیز تیره و تار و تلخ است و کاراکتر نورا دلیلی برای زنده بودن ندارد؛ در مونولوگ پایانیاش بارقهای از امید شکل میگیرد.
این هنرمند امید را وجه مشترک بین خود و داستان نمایش دانست و بیان کرد: فکر میکنم با تمام تلخیها باید به بهتر شدن و معجزه امید داشت البته معجزه نه به معنای خیال بافی و رویا پردازی. معجزه به این معنا که اگر کسی نیست تا برایمان نور بیاورد، خودمان باید نور را به خود هدیه کنیم، نوری در قلب تاریکی.
مونا فرجاد در پایان سخنانش گفت: دوست دارم در روزهای تلخ و سخت، آدمها ساعتی را به سالن تئاتر بیایند، بنشینند، بخندند و از آنچه میبینند؛ رضایت داشته باشند و به این برسند که هنوز میتوان نگاه مثبت داشت و با حال خوب از سالن بیرون بروند. شریک بودن در حال خوب دیگران برایم دلچسب و لذتبخش است.
گفتوگو: نگار امیری