نگاهی به دو نمایشنامه از انتشارات نمایش؛
داستانهایی تلفیقی و خلاقانه از سنت، آیین و روایت مدرن

حامد قریب: نمایشنامههای «این روبان سیاه که به قاب دنیاست» نوشته سیدمحمد مساوات و «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید» اثر سیروس همتی، از آثار منتشر شده در انتشارات نمایش است که با نگاهی نو به مضامین آیینی، در زمان خود توانست مخاطبان خاص و عام را با خود همراه کند. هر دو اثر، با تکیه بر عناصر مذهبی و ساختارهای نمایشی سنتی، تجربهای متفاوت از تئاتر دینی ارائه میدهند.
روایتی استعاری از تعزیه و انتقام: نگاهی به «این روبان سیاه که به قاب دنیاست»
نمایشنامه «این روبان سیاه که به قاب دنیاست» اثر سیدمحمد مساوات، تلفیقی کمنظیر از نمایش تعزیه، روحوضی و درام مدرن است. داستان در دل مراسم تعزیه، به شکلی نمادین و تکاندهنده، به مسئلهی مرگ، بخشش، انتقام و انتخاب انسان در مواجهه با سنت و آیین میپردازد.
در این نمایش، سیدمرتضی، شبیهخوان نقش شمر، بهصورت سهوی موجب مرگ دختربچهای به نام ترنج میشود. روح این کودک که در قالب «قالی» مجسم شده، به نمادی از وجدان، معصومیت و پرسش بدل میگردد. این واقعه، درونمایهای تأملبرانگیز برای کندوکاو در باورهای سنتی فراهم میکند. حضور زن مرموزی به نام کرشمه که در پی انتقام از سیدمرتضی است، روند درام را پیچیدهتر و عمیقتر میسازد.
مساوات با تلفیق دو قالب نمایشی سنتی—تعزیه و روحوضی—نهتنها تجربهای فرمی تازه خلق کرده، بلکه با استفاده از موسیقی زنده، فضاسازی بصری قوی و ساختار نمادین، مخاطب را به چالش انتخاب میان بخشش یا انتقام، و سنت یا آگاهی فردی دعوت میکند.
این اثر در اجراهای متعددی از جمله جشنوارههای تئاتر آیینی مورد استقبال منتقدان و مخاطبان قرار گرفته و به دلیل نگاه متفاوت به تعزیه، یکی از مهمترین آثار تئاتری با محوریت آیین مذهبی در سالهای اخیر محسوب میشود.
روایتی از ایمان و شفا: «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید» از سیروس همتی
در نمایشنامه «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید»، سیروس همتی نگاهی انسانی و لطیف به نقش ایمان و توسل در زندگی روزمره دارد. این اثر داستان دختری نوجوان را روایت میکند که در خانوادهای خادم حرم امام رضا (ع) بزرگ شده و به بیماری سختی دچار است. نذر او برای نواختن کرنا در حرم رضوی در روز میلاد امام، آغاز سفری درونی و روحانی است که با دیدار خیالی یا رؤیایی با «خاتون مغربی» به اوج میرسد.
خاتون مغربی—نجمه خاتون، مادر امام رضا (ع)—در نمایش نقشی فراتر از یک شخصیت تاریخی دارد و در مقام واسطهای بین زمین و آسمان، امید، آرامش و مسیر شفا را به دختر هدیه میدهد. همتی در این نمایش، با زبانی ساده اما تأثیرگذار، نذر، باور، پیوند نسل جوان با مقدسات و ارزش خانواده را در قالبی دراماتیک بازنمایی کرده است.
این نمایشنامه نهتنها در جشنوارههای مذهبی از جمله جشنواره تئاتر رضوی و فجر حضور درخشانی داشته، بلکه در اجراهای صحنهای خود نیز با استقبال روبهرو شده است. فضای احساسی، شخصیتپردازی روان و تأکید بر جنبههای الهی زندگی روزمره، این اثر را به یکی از آثار قابل تأمل حوزه تئاتر دینی بدل کرده است.
تلاقی آیین و انسان در قالب درام
هر دو نمایشنامه، در عین آنکه در بستر آیینی خلق شدهاند، دغدغههایی انسانی و امروزی دارند. سیدمحمد مساوات با زبان استعاری، تعزیه را دستمایهای برای بازاندیشی در مفهوم انتخاب و خطای انسانی قرار میدهد و سیروس همتی با نگاهی صمیمی و زمینی، به قدرت توسل و معناجویی در برابر رنج میپردازد.
از منظر فنی نیز این دو اثر، قابلیتهای نمایشی بالایی دارند: از فضاسازی نمادین و موسیقی زنده در «این روبان سیاه…» گرفته تا میزانسن صمیمی و روایی در «حکایت دختری…»، مخاطب را درگیر تجربهای معنوی، هنری و عاطفی میکنند.
«این روبان سیاه که به قاب دنیاست» و «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید»، هر دو نمونههایی هستند از آنچه میتوان «تئاتر آیینی مدرن» نامید. آثاری که از دل باور و سنت میجوشند، اما نگاهشان رو به آینده و انسان معاصر است. تلاقی آیین و معنا در قالب داستانهایی انسانی، سبب شده این دو نمایشنامه نهتنها واجد ارزش هنری، بلکه حامل پیامهای اخلاقی و فرهنگی عمیقی نیز باشند.
کتاب نمایشنامه «این روبان سیاه که به قاب دنیاست» نوشته محمد مساوات و «حکایت دختری که خاتون مغربی را دید» نوشته سیروس همتی در ۹۰ صفحه در انتشارات نمایش به انتشار رسیده است. علاقمندان به خواندن این آثار میتوانند با مراجعه به کتابفروشیهای سراسری نسبت به خرید آنها اقدام کنند.