در حال بارگذاری ...
...

کارگردان «بحر نهنگ» از «تنهایی بزرگ انسان معاصر»می‌گوید:

بن‌بست تقلای یک زن برای گفت‌وگو

نمایش«بحر نهنگ» به نویسندگی مانا محمود‌بدیه و کارگردانی مهدی انصاری که در نیمه دوم تیر در پلاتوی ایرج صغیری تئاترشهر بوشهر روی صحنه رفت. این اثر بازتابی از وضعیت جامعه امروز و به عبارتی، تعریضی به تضادها و برخی از کنش‌های اجتماعی و ترسیم یک تنهایی بزرگ بود که مدرنیته یا زندگی تجملاتی برای انسان امروز به ارمغان آورده است.

«بحر نهنگ» به نویسندگی مانا محمود بدیه و کارگردانی مهدی انصاری در نیمه دوم تیر در پلاتوی ایرج صغیری تئاترشهر بوشهر روی صحنه رفت. این اثر بازتابی از وضعیت جامعه امروز و به عبارتی، تعریضی به تضادها و برخی از کنش‌های اجتماعی و ترسیم یک تنهایی بزرگ بود که مدرنیته یا زندگی تجملاتی برای انسان امروز به ارمغان آورده است.

نمایش، سرگذشت مردی چاقوساز است که زخم چاقو خورده و روزه سکوت گرفته است. او در پی زخمی که بر تنش نشسته، آن هم با چاقویی که خودش ساخته، به‌ یکباره در سکوتی بهت‌انگیز و زجرآور فرورفته است و امان از پرستاری که می‌خواهد او را به حرف وادارد! این خلاصه‌ای از نمایش «بحر نهنگ» است که با چنگ زدن به نمادها و استعاره‌ها، کارگردان کوشیده قصه محمود بدیه را برای مخاطب تئاتری روایت کند؛ روایتی از جامعه مردسالار که اینک به سکوت دعوت شده و میدان به زنان سپرده شده تا زبان باز کنند و بگویند از زخم‌ها، دردها، مصائب، رویاها، مشکلات، نگاه‌های مزاحم، قضاوت‌ها، آرزوها، زیبایی‌ها و زندگی‌ها و راه‌های نرفته یا حتی رفته.

در این داستان ما با زنی همراه می‌شویم که نه تنها نماینده یک قشر، بلکه روای حسرت‌ها و ناگفته‌های زنان بسیاری در جامعه ایرانی است. این زن نسبت به «خشونت‌ها»، «نگاه‎‌های نابرابر»، «نادیده‌انگاری‌ها»، «کارکردن‌های طولانی‌مدت»، «حرف‌نزدن‌ها»، «شنیده‌نشدن‌ها»، «شی‌وارگی»، «زیبایی‌های اکتسبایی و مصنوعی»، «شادی‌های کاذب» و... معترض است اما او به این اعتراض اکتفا نمیکند و هدفمند بحث را به سمت نیازهای روانی و احساسی زنان نیز هدایت می‌کند. او با زبان بی‌زبان می‌گوید که زیبایی، شادی، دوست داشتن شدن و گفت‌وگو کردن حق طبیعی زنان است؛ اما به‌دور از هر افراط و تفریطی.

«بحر نهنگ» که از 18 تا 27 تیر در بوشهر روی صحنه رفت، در واقع شکست در گفت‌وگو و تقلا برای ترویج دیالوگ در جامعه و روابط امروزی را بازیادآوری می‌کند.

آرزو اسدی و محمود بدیه بازیگران این نمایش و دیگر عبارتند از: نویسنده: مانا محمود بدیه، طراح و کارگردان: مهدی انصاری، دستیار‌کارگردان و منشی: صحنه شیوا محمدی، طراح صحنه: مهدی انصاری، اجرای دکور و صحنه: ایرج بدیه، امیر عزیززاده، طراح لباس: سیمین انصاری و آرزو اسدی (با سپاس از مرضیه ورامینی)، اجرا و دوخت لباس: سیمین انصاری، مدیر روابط عمومی و تبلیغات فاطمه شیر؛ طراح صدا و موسیقی: آریو انصاری؛ طراح گریم: شهربانو نیسنی، طراح نور: علی احمدی، عکاس: شیوا محمدی، ساخت تیزر: فاطمه شیر، طراح پوستر و بروشور: آریو انصاری، محمد رحیمی‌زاده و تهیه کننده: مانا محمود‌ بدیه.

شامگاه پنجشنبه، 26 تیر، فرصتی دست داد به تماشای این نمایش مونولوگ بنشینیم. نمایشی که با بازی روان آرزو اسدی روایتی گویا از یک «تنهایی بزرگ و مونولوگ‌وار» را پیش روی ما گذاشت. به بهانه تولید این اثر اجتماعی با مهدی انصاری، کارگردان آن به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید:

این متن چه چیزی در خود داشت که آن را برای کار جدیدتان انتخاب کردید؟

این متن در اصل ادای دینی بود به مانا بدیه، دختر محمود بدیه (نویسنده بوشهری) که به علت سرطان از این جهان رفت. دختری در نقش پرستار خانواده و انسانیت. ایده اصلی تبدیل شد به پرستاری که در نهایت موفق نمی‌شود جان مرد زخمی را نجات دهد و پنجره گفت‌وگو را باز و در نهایت این پنجره بسته می‌ماند. من از این ایده که مردی در تمام طول نمایش سکوت کرده و حرف نمی‌زند خوشم آمد. در سال‌های گذشته نمایشی را به کارگردانی یکی از دوستان آماده کردیم که من هم نقش اندکی داشتم. در آن نمایش دیالوگ‌های من کم بود و از کارگردان خواستم کل دیالوگ‌ها را حذف کند و  آنجا بازی بدون دیالوگ برایم جذاب شد.

آیا با تولید بحر نهنگ دنبال انتقال پیامی هم به مخاطب بودید؟

حرف از پیام زدن برای کارگردان اشتباه است. من بیشتر تلاش کردم ایجاد سوال کنم. می‌خواستم تماشاچی بعد از دیدن نمایش با خودش سوال یا سوالاتی به خانه ببرد. راستش نمی‌خواستم نمایش به سمت سرگرمی برود و کارگردان همه چیز را حاضر و آماده جویده و در دهان مخاطب بگذارد. تماشاچی فعال می‌خواستم نه منفعل. در عین حال نمایش در پایان‌بندی پیشنهادات خود را به مخاطب اعلام می‌کند که دعوت به گفت‌وگو است.

این نمایش بیش از هر چیز تنهایی انسان عصر کنونی (چه زن و چه مرد) را به تصویر کشید، به عقیده شما چقدر این تنهایی در مونولوگ شدن جامعه امروزی نقش دارد؟

ببینید مضمون‎‌های آشکار و نهانی در بحر نهنگ گنجانده شده بود که مهم‌ترین آن‌ها شامل چرخه خشونت، تنهایی و برقرار نشدن دیالوگ می‌شد. خشونت و تنهایی محصول نبود دیالوگ و مسلما مونولوگ هم برآمده و پدید آمده از تنهایی است.

در این اثر مرد چاقوسازی حضور دارد که زخم خورده چاقوست و خاموش و رنگ‌پریده بدون حتی یک دیالوگ مانده، این کاراکتر تداعی‌گر ضرب‌المثل «از ماست که بر ماست!» به عبارتی می‌خواهد ظاهرا چرخه خشونت را در جامعه به رخ بکشد، درست است؟!

همین طور است، خود این ضرب‌المثل که گفتید یعنی خود چرخه خشونت. مردی که چاقو می‌سازد خود چاقو خورده است. به نوعی قاتل و قربانی یکی است. ضارب و مضروب یکی است. ببینید جامعه مردسالار پاسخ نمی‌دهد و حاضر به گفت‌وگو نیست. این ویژگی ورای همه دردهای آشکار و کتمان شده است که تنها مختص جنس مذکر هم نیست!

غیر از نمایش خشونت، در این نمایش ظاهرگرایی زنان و تمایل به زیبایی زیرکانه به رخ کشیده شده است، آیا می‌خواستید تاکید کنید که در جوامع در حال گذر از سنت به مدرنیته زنان در حال تبدیل شدن به ابزار هستند؟

عملکردهای جبرانی در اجتماع برای دیده شدن، برای شنیده شدن و برای گفت‌وگو کردن مظاهر متفاوتی دارد. آیا مساله امروز زنان ما مساله زیبایی است؟ احقاق حق است؟ برابری است؟ آزادی است؟ یا حاصل جمعی از همه اینها؟ بی‌شک از بسیاری جهات زنان کارگردان بی‌جیره و مواجب صنعت زیبایی و آرایشی هستند. ایده‌ای که در شکل افراطی‌اش به مسخ زنان می‌انجامد.

در کل این نمایش، اثری استعاری و نمادین بود، به نظر شما این‌گونه کارها در تئاتر تا چه میزان می‌توانند در انتقال پیام موثر باشند؟

جهان نمایش، جهان نماد و نشانه است. هر چه به روی صحنه پدیدار شود، حاوی نشانگی خواهد بود. هر اثر نظام نشانه‌شناختی خود را بر می‌سازد که اگر این نظام و سیستم درست کار کند، مخاطب پیام را دریافت خواهد کرد. من سعی کردم به وسیله اشیا، نور و افکت‌های صوتی، بدن و بازی بازیگر و در نهایت میزانسن مضامینی را به مخاطب برسانم. نمی‌دانم چقدر موفق بوده‌ام اما تلاشم را کرده‌ام.

شما در بحر نهنگ روی شغل پرستاری متمرکز شدید شغلی که درمانگر است و البته سخت؛ آیا تعمدا این کار را انتخاب کردید تا صدای مظلومیت و نوع‌دوستی این قشر را به گوش جامعه برسانید؟

خب، انتخاب شغل پرستار بی‌دلیل نبود اما هدفم تنها پرستاران و نشان دادن مظلومیت این قشر نبود، بلکه هدفم یک زن بهمثابه زن نوعی از کل جامعه بود تا بشود او را به تمام زنان جامعه تعمیم داد.

از نظر فرم، اثر با روایتی خطی پیش رفت آن هم از طریق پرستار تنهایی که به یک‌باره حرف‌هایش سرریز شدند. به نظر شما زنان امروزی چقدر نیاز به شنیده شدن و فهمیده شدن دارند؟

من سعی کردم به فرمی متناسب برسم. فرمی که بتواند تنهایی و نبود دیالوگ را نشان دهد. حتی سرریز شدن خشم و احساست زن را. زنان امروز با اینکه فضای مجازی و اینترنت و دنیای سرشار رسانه فرصت‌های زیادی را برای خودبیانگری فراهم کرده؛ اما تنهایی را به شدت عمیق‌تر و خطرناک‌تر درک و لمس می‌کند. می‌توان در این خصوص پژوهش کرد. این موضوع در مورد مردان نیز صادق است. تنهایی معاصر وقتی به سمت انزوا برود محتمل هزار جور بلای اجتماعی است.

شما با این کار نشان دادید که تئاتر قالبی مناسب برای روایت گویا و متفاوتی از زندگی و انسان‌هاست تا مخاطب با تلنگر پی به موقعیت داستان و حقیقت زندگی ببرد، این گونه نیست؟

تئاتر به واسطه زنده‌بودنش آنی دارد که هیچ یک از هنرها ندارند. شاید هوش مصنوعی روزی بتواند بر همه هنرها سیطره پیدا کند مگر تئاتر. نمی‌تواند تئاتر را از پای درآورد مگر اینکه به جای انسان ربات‌ها روی صحنه ظاهر شوند. به قول رولان بارت، تئاتر باید نه خود واقعیت؛ بلکه حافظه واقعیت باشد. صحنه تئاتر محلی برای کلنجار رفتن و کنکاش در چگونگی واقعیت‌های موجود و حقیقت‌های صلب شده تاریخی است.

در تئاتر مدرن، برخی کارگردان‌ها به سراغ مینی‌مالیسم در صحنه‌آرایی می‌روند درست مانند کاری که شما در این اثر انجام دادید. از دید شما این رویکرد تا چه حد به تجربه بصری و جذابیت اجرا کمک کرد؟

من تلاشم این بود که فضای بصری صحنه برآمده از مضمون نمایش و به نوعی بیانگر درون‌مایه اثر باشد. گویا انتخاب عناصر بصری در چشم مخاطب جذاب و درست بوده و این باعث خوشحالی است.

در این نمایش شما با رویکرد پست‌مدرن، عناصر گریم و دکور را کنار هم چیدید، به نظرتان این انتخاب چطور ذهن تماشاگر را نسبت به واقعیت و خیال بازآفرینی کرد؟

من واقعا نمی‌دانم این نمایش پست مدرن بود یا نه، من از عناصر دیداری نمایش صرفا برای خیال‌پردازی مخاطب استفاده نکردم؛ یعنی این تنها هدفم نبود. می‌خواستم با همه این عناصر مخاطب را به فکر وادارم. تلاشم این بود که رابطه جدید و متفاوتی از رابطه‌های قبلی بین مخاطب و اثر برقرار کنم. مخاطب را وارد تجربه متفاوتی کنم که صرفا تماشاچی بیکار و ببینده صرف نباشد. نمی‌دانم چقدر موفق شده‌ام، اما امیدوارم این اتفاق افتاده باشد.

در پایان اجرا، شما اشاره کردید که این نمایش حاصل تجربه زیسته محمود بدیه، نویسنده نمایشنامه است، درست است؟

بله؛ داستان نمایش از تجربه زیسته محمود بدیه سرچشمه گرفته و بخش زیادی از آن در ساختمان محل زندگی او روی داده بود. امیدوارم مخاطبان از دیدن «بحر نهنگ» لذت برده باشند.