روایت تلاش انجمن هنرهای نمایشی استان هرمزگان برای زیرساخت هنر
ردپای امید بر صحنههای نمایش

کوروش سلمانی دهبارز؛ سالیانی است که عرصه فرهنگ و هنر در هرمزگان، رنج بیسرانجامی و کمتوجهی را بر دوش میکشد. انجمن هنرهای نمایشی استان اما همان خاکستری را بارها جان داده، از هیچ چیز، چیزی ساخته و اگر امروز اسمی از تئاتر جنوب باقی مانده، حاصل اراده و همت جمعی است که با وجود همهی زخمها و بیمهریها، باور به آیندهای روشن را از دست ندادهاند.
شاید شهروندان بندرعباس، تجهیز دوباره پلاتو آفتاب یا پلاتو شهررا امری ساده بپندارند، اما برای انجمن هنرهای نمایشی هرمزگان، همین اقدامات کوچک، دستاوردی بزرگ و حاصلِ ماهها پیگیری، جلسات پیاپی و ایستادن در مقابل موج کملطفی مدیران هنری در سطح ملی است؛ مدیرانی که سهم هنر جنوب از بودجه و امکانات را صرفاً در حد شعار میبینند و دغدغه توسعه زیرساخت را یا فراموش کردهاند یا به آیندهای نامعلوم حواله میدهند.
از یاد نبریم ساخت کارگاه نمایش پایگاهی برای آموزش نسل تازه، یا پلاتو تمرین زندهیاد حبیبزاده که این روزها پناه هنرمندان برای خلق و تمرین آثار تازه شده است؛ و این، همه و همه تنها با پایداری فرزندان این خاک به دست آمده، نه با حمایت ساختارمند و چندوجهی مدیران بالادستی.
ما در انجمن هنرهای نمایشی استان هرمزگان، سالهاست یاد گرفتهایم برای هر صندلی در سالن، هر پنجرهی کوچکی برای نور، هر تکه پردهای بر دیوار و حتی برای دو ساعت تمرینِ بیمنت، بجنگیم. با این همه، نه چشم امیدمان خاموش شده و نه مأیوس از آیندهای که با دستان خود باید ساخت.
حمایتهای شعاری و بودجههای کاغذی، هرگز درد این حوزه را درمان نکرده. اگر امروز پلاتوها نفس میکشند و چراغ کارگاهها روشن است، بیش از همه مرهون غیرت، همدلی و عشق به هنر هنرمندان استان است؛ و انتظار بحق داریم مسئولانی که در بزنگاهها فقط نقش تماشاگر ایفا کردهاند، روزی به میدان آمده و سهم هرمزگان از توسعه زیرساخت هنر را نه فقط بر زبان، که در عمل نیز ادا کنند.
ایمان داریم روزی میرسد که حرف زدن از تجهیز و ساخت سالن جدید، از دغدغه به فرصت بدل گردد و هنر استان، بیدغدغهی فضای مناسب، راه رشد خود را ادامه دهد.
تا آن روز، ما ایستادهایم و بیامکانات و دیده نشدن، تمرین میکنیم، مینویسیم، میسازیم؛ چراکه این خاک، شایسته آیندهای پُررنگتر و صحنهای باشکوهتر است.