به بهانه جنگ 12 روزه؛
از «آب باد خاک» تا «ببعی و گرگ آشپز»؛ تئاتر آرامبخشی برای روزهای سخت

جنگ نه شاید بلکه قطعاً ناملایمترین گفتگو میان یک یا چند تفکر متفاوت است و گاه این نازیبایی به تار و پود زندگی مردم یک یا چند جامعه نیست رخنه میکند و این درد طی سالهایی رنگ و بوی زندگی ساکنین ایران زمین را تغییر داد.
به گزارش خبرنگار ایران تئاتر در سیستان و بلوچستان، سایه سیاه جنگ تحمیلی در طی تاریخ ایران بارها بر آسمان این مرز و بوم خودنمایی کرده است اما همواره تفکر متفاوت دیگری به دنبال ایجاد و فراهم کردن سقف آرامش برای آسیب دیدگان روحی نبردهای ناجوانمردانه بوده است و یافتن راهی برای ساختن این سقف خود چالشی سخت است.
تئاتر، پایههای سقف آرامش
در روزهای دشوار نبرد ۸ ساله جای خالی آرامش بسیار احساس میشد و در نهایت گروهی از هنرمندان اداره تئاتر وقت دست به متن و پا بر صحنه نمایش شدند و تلاشهای اولیه برای ایجاد سقف آرامش و آسایش را آغاز کردند که این تلاشها سال ۶۱ در سومین سال نبردهای نابرابر منجر به آغاز جشنواره تئاتر با عنوان "گلچهرگان بسیج" شد که برگزاری آن طی ۳ سال ادامه پیدا کرد و مورد استقبال نیز قرار گرفت.
در سال ۶۲ همزمان با چهارمین سال بارشهای سنگین گلوله و خمپاره، جشنواره تئاتر "۱۷ شهریور" خودنمایی کرد و در مرداد ۶۵ نیز شاهد اجرای نمایشهای متعدد در جشنواره تئاتر "سنگر" بودیم که نمایشهای آن نه تنها در جشنواره بلکه در مقابل دیدگان رزمندگان هم اجرا میرفتند.
این پایان کار نبود و نقش آرامبخش تئاتر و تاثیرگذاری آن در ایجاد سقف آرامش سبب شد تئاتر در تلویزیون هم جایگاه خود را پیدا کند به گونهای که طی ۸ سال یعنی از سال ۵۹ تا سال ۶۷ شمسی حداقل ۲۹ تله تئاتر از تلویزیون ملی پخش شود تا با تماشای آنها پایههای سقف آرامش به خانه های ساکنین دورترین منطق کشور هم بنا شود.
رخنه تئاتر در جبهه و اسارتگاهها
اجراهای نمایش در دوران نبرد از آنچه که تصور میشد پا را فراتر گذاشت و چندی طول نکشید که گروههای تئاتری برای ایجاد نشاط و امید در میان رزمندگان، پا در جبههها گذاشتند و با اجرا در ژانرهای کمدی یا مذهبی لحظاتی مرفه را برای آنان فراهم کردند البته حضور این هنرمندان در جبهه به گونه ای بود که تنها در اردوگاه موصل ۳ عراق قریب به ۵۰۰ هنرمند رشتههای نمایشی در اسارت باشد.
طی نبرد نابرابر ۸ ساله با عراق اسرای ایرانی از داشتن حداقل های چون قلم و کاغذ محروم بودند و مدتها بعد با ورود نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاهها اولین قلمها به دست آنان افتاد و اهالی نمایش با بهره بردن از کاغذهای باطله ای چون تکه پاکتهای سیمان به نگارش نمایشنامه پرداختند و در نهایت با راهاندازی اردوگاه موصل ۴ اجرای نمایش توسط آنان شروع شد و اینگونه بود که تئاتر به اسارتگاه ها رخنه کرد و جست گریخته به اجرا میرفتند اما با ورود اسرای عملیات رمضان به اردوگاهها پای حجت الاسلام ابوترابی به این ماجرا باز شد و اون به اجراهای نامنظم نمایش نظم بخشید.
در نهایت تئاتر از سالنهای شیک نمایش به میان گلولههای جبهههای نبرد و اردوگاههای اسرای ایرانی راه پیدا کرد و آن مدت نمایش های "فریادی به قامت بلند" و "شب آخر" ، "الغدیر"، "معدن"، "پرستوها به آشیانه باز میگردند"، "نور"، "آمریکا"، "مزد جهاد" و "شهادت مسلم بن عقیل" به همراه پانتومیم "۱۷ شهریور" در جبهه و ارودگاه ها زیر سایه تدابیر شدید امنیتی اجرا شدند.
از آب باد خاک تا ببعی و گرگ آشپز
مرزداران سیستان و بلوچستان چه زمان حمله انگلیسیها در مرزهای جنوب شرقی و چه زمان حمله عراق به مرزهای جنوب غربی همیشه در صیانت از مرزهای ایران اسلامی پیش قدم بودند و این سبب شده تا در دوران ۸ ساله نبرد حق علیه باطل، این خطه نیز فرزندانی از خود را در خاک مرزهای غربی و جنوب غربی کشور به یادگار بگذارد، اما این نقش آفرینی در میان اهالی تئاتر استان نیز دیده میشد و در همان سالها برای ایجاد نشاط در جامعه و میان رزمندگان نمایشهایی به اجرا درآمد.
یکی از تئاترهای تولید شده استان در آن روزهای سخت نمایش "آب باد خاک" به نویسندگی و کارگردانی سلمان فارسی صالح زهی بود که از آثار شرکت کننده جشنواره تئاتر "سنگر" در مرداد ۶۵ بشمار می رود در کنار آثاری چون "حماسه ننه خضیر" به نویسندگی محمدرضا کلاهدوزان و کارگردانی گروه هنرمندان اداره تئاتر وقت، "تیر غیب" به کارگردانی تاجبخش فنائیان و "شگرد آخر" که اثر مشترک انوشیروان ارجمند و رضا صابری بود که برای رزمندگان اجرا رفتند.
اما امروز که قریب به ۳۵ سال از دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی گذشته ایران اسلامی بار دیگر طی ۱۲ روز با نبردی ناجوانمردانه دیگر دست و پنجه نرم کرد، اما این بار نسل دیگری از هنرمندان تئاتر سیستان و بلوچستان پا در میدان گذاشتند و طی روزهایی که کودکان در ماتم و دلهره ناشی از جنگ بودند با نمایش کودک "ببعی و گرگ آشپز" به کارگردانی پوریا جلالوند سعی کردند حس آرامش را به آنان منتقل کنند تا با ایجاد پایههای سقف آرامش حداقل آسیبهای روحی ناشی از جنگ را از کودکان استان دور نگاه دارند.
در نهایت باید گفت تئاتر تنها یک هنر نیست بلکه بازویی برای آرامش بخشیدن به یک جامعه به شمار میروند و این رسالتی است که چه در روزهای نبرد نابرابر و چه در روزهای صلح و آرامش بر دوش هنرمندان گذاشته شده است این هنرآفرینان بدون هیچ چشم داشتی همیشه در سخت ترین روزها کنار دولتمردان و مردم خود بودند.
یادداشت از: علیرضا راشکی قلعه نو