نگاهی به اجرای نمایش «الاویاتان» نوشته و کار محمد میرعلیاکبری؛
و سپس انفجار...

نمایش «الاویاتان» 2

نمایش «الاویاتان» 3

نمایش «الاویاتان» 4

نمایش «الاویاتان» 5

نمایش «الاویاتان» 6

نمایش «الاویاتان» 7

نمایش «الاویاتان» 8

نمایش «الاویاتان» 9
منتقد مهمان، محسن عظیمی: در نمایش «الاویاتان» نوشته و کار محمد میرعلیاکبری با استفاده از زبان استعاره، فضایی خلق میکند جهانشمول، لامکان و لازمان
نمایش با هر تماشاگری در هرکجای جهان میتواند همدرد و همگرا باشد؛ چراکه دردش فقط درد سرزمین خودش نیست. وجود قدرتی که جامعه را تحت سیطره خود دارد و همچنین کشتن آدمها و کشتن آدمهایی که دیگر آدمها را کشتهاند، بهعنوان مجازت، موضوعی نیست که فقط دغدغهی کشور ما باشد. موضوع اصلی نمایشنامه و دغدغهی نویسنده به نظر میرسد همین است و برای بیان مقصودش سعی میکند داستانی پلیسی انتخاب کند و بستری بسازد برای ایجاد تعلیق و سرگرمی تا این امکان را بیابد در لایههای زیرین نمایشنامهاش رویکرد سیاسی اجتماعی خود را بدون شعارزدگی دنبال کند.
در خصوص نمایشنامه بهعنوان هستهی اصلی این اثر، ما با جهانی روبهرو میشویم که پر از استعارهها، اشارات فرامتنی و مفاهیم فلسفی است. از عنوان نمایش تا برخی دیالوگها که به مضامینی اشاره دارد که در راستای پروبالدادن به فضای نمایش است.
«الاویاتان» نام نمایش واژهای برگرفته از «لویاتان» یا «لوتان» است که در عهد عتیق نمادی از قدرت و آشفتگی است، «لویاتان» موجودی افسانهای و قدرتمند است که در متون مختلف به طرق گوناگون به آن اشارهشده است، از اساطیر اوگاریتی وارد عهد عتیق شده و در ادبیات یهودی و مسیحی نیز بهعنوان یک اژدهای عظیمالجثه یا هیولای دریایی توصیفشده، بهعنوان نمادی از قدرت و آشفتگی، موجودی که فقط خدا بهعنوان نیروی که جهان را پدید آورده میتواند مهارش کند. در کتاب ایوب نیز به همین معنا میآید. «لویاتان» در سنت دیوشناسی مسیحی، یکی از هفت شاهزاده جهنم است که با گناه حسادت پیوند دارد.
همچنین عنوان کتابی است نوشته توماس هابز در زمینه فلسفه سیاسی و قدرت دولت و جامعه، فیلم «لویاتان» محصول ۲۰۱۴ کشور روسیه به کارگردانی «آندری زویاگینتسف» در نقد سیستم فاسد دولتی است. فیلم دیگری نیز با همین عنوان ساختهشده؛ محصول ۱۹۸۹ ساختهشده به کارگردانی «جرج پی کوزماتوس» البته در ژانر ترسناک و علمی تخیلی، در کتاب «دالان باریک آزادی» نوشتهی «دارون عجماوغلو» و «جیمز رابینسون» نیز به این واژه اشارهشده و دولتها به یک لویاتان تشبیه شدهاند که باید قدرتشان توسط جامعه مهار شود وگرنه باعث از بین رفتن آزادی و توسعه خواهد شد. رمان «هیولای دریایی» با عنوان اصلی (Leviathan) نام کتابی از نویسندهی آمریکایی «پل استر» است. این رمان داستان نویسندهای است که پس از مرگ دوستش، به نوشتن درباره او میپردازد. دوست نویسنده، پس از سرخوردگی از سیاست، خود را با بمب دستساز از بین میبرد. داستان با پیدا شدن جسد دوست راوی آغاز میشود که هویتش غیرقابلشناسایی است.
اما محمد میرعلی اکبری عنوان نمایش را «الاویتان» گذاشته، درواقع گویا با واژهی «الویاتان» به شکلی خلاقانه نوعی بازی زبان انجام داده، به این منظور که اینجا ما با دنیای ذهنی او روبهرو هستیم، نه دنیای «پل آستر» و دیگر نویسندگانی که بهنوعی نام اثرشان «الویاتان» است. در تمام طول نمایش نیز از ابتدا تا پایان هیچ اسمی از «الاویاتان» نمیآید اما مفهوم آن را در سراسر نمایش گسترانده و حضور نامحسوسش بهخوبی احساس میشود.
همچنین ازنظر مفهوم سیاسی بسیار نزدیک است به فیلم «لویاتان» محصول ۲۰۱۴ کشور روسیه به کارگردانی «آندری زویاگینتسف» که بهنوعی فساد سیستم حکومتی را به چالش کشیده است که البته «میرعلی اکبری» پیش از نمایش این فیلم، نمایشنامهاش را نوشته و سال ۱۳۹۳ در خانه نمایش دا اجرای محدودی داشته و اواخر دهه نود نیز نمایشنامه منتشر شده است.
نمایشنامه با وجود یک قصه پلیسی و حضور بازپرس و پلیس ... رویکردی سیاسی اجتماعی دارد. میرعلی اکبری از داستانی پلیسی بهعنوان بستری هیجان زا و البته مفهومی استفاده کرده است. پلیس بهعنوان نیرو و سیستمی که باید قانون را اجرا کند؛ در فضایی فاسد قانون را به نفع خودش مصادره کرده، اما این بستر صرفا برای ایجاد تعلیق و هیجان انتخابشده وگرنه نمایش یه اثر پلیسی محسوب نمیشود بلکه کاملاً سیاسی اجتماعی است و در شرایط کنونی جامعهی ما تماشاگر میتواند با آن بهخوبی ارتباط برقرار کند.
محمد میرعلی اکبری در مقام کارگردان، بسیار تلاش کرده نمایشنامهاش را چنان کارگردانی کند که با استفاده از میزانسنهای گزیده، موسیقی مفهومی، نوری همگام با خلق فضایی مرتبط، طراحی صحنهای کاربردی و مینیمال، مفاهیم را بهتر به مخاطب منتقل کند. بهنوعی کارگردانی چند قدم جلوتر از متن نمایشنامه است. از طرفی در اجرا، شخصیتها با بازی بازیگران و فضاسازیهای مناسب بیشتر پرداخت شدهاند و اگر برخیشان صرفا یک تیپ بودهاند، حالا در اجرا شخصیتپردازی دارند. این مهم به این دلیل بهدستآمده که او پس از یک دهه و اندی دوباره نمایشنامه را اجرا کرده است.
در کارگردانی و طراحی صحنه و فضا نمایش بهشدت مینیمالیستیست حتی حرکات اضافهی دست بازیگران کنترلشده است، این مهم از سویی کمک میکند از منظر ساختاری فرمی یکدست و پالایششده به دست آید که به لحاظ زیباییشناسانه قابلتحسین است و همچنین باعث میشود از حیث مفهومی به این برسیم گویی انسانها هم شبیه همان وسایل بیجان و آهنین روی صحنه روح و احساسشان زدوده شده و تبدیل به آهن شدهاند. دقیقا شبیه پرندههای زندانی در قفس که حتی به آنها در دیالوگی اشاره میشود که چرا این پرندهها تکان نمیخورند.
در نمایشنامه ما با تعدد فضاها روبهایم و کارگردان بدون اینکه نیاز باشد صحنه عوض شود و یا دکور خاصی جابهجا شود برای خلق فضاها صرفا از یک المان یا نشانه استفاده کرده؛ یک تخت بیمارستانی که بیمارستان را نشان میدهد. یک صندلی و یک عکس رادیولوژی و نگاتوسکوپ مطب دکتر و...
بازی بازیگران یکدست و با ریتمی مشخص پیش میرود، در این بین بازی بازپرس و رئیسش شاخصتر است. بهخصوص آنکه آن تغییر و تحول شخصیت بازپرس که در نمایشنامه بسیار هدفمند به آن پرداختهشده را در بازی بازیگر نقش بازپرس میبینیم. چه ازنظر تفکرش که کمکم با پی بردن به فساد سیستمی دچار تغییر میشود و در نحوهی بیان و احساسش نمود پیدا میکند، چه فیزیکاش که باتوجه به بیماری پیشرفت کرده خمیده و خموده و لهیدهتر میشود و بازیگر بدون هیچ اغراقی گویی واقعا دچار این بلاست.
ریتم و ضربآهنگ اجرا با وجود افکتها و موسیقی هماهنگ با نمایش بدون هیچ سکتهای از شروع تا پایان بهخوبی پیش میرود تا به آن انفجار بزرگ میرسد...
عکس: شاهین آزما