در حال بارگذاری ...
...

رضا مهدی‌زاده، طراح صحنه کنسرت_نمایش «بتهوون»

«طراحی صحنه» باید به عنوان بازیگر خاموش در سرنوشت اجرا شناخته شود

رضا مهدی‌زاده، طراح صحنه نمایش «بتهوون» که در فضای باز باغ کتاب روی صحنه است، معتقد است:‌ به جای نگاه به طراحی صحنه به عنوان یک هزینه اضافی، باید به عنوان «بازیگر خاموش»، ضروری و موثر در روایت داستان و سرنوشت اجرا شناخته شود.

به گزارش ایران تئاتر،‌ این روزها طراحی صحنه کنسرت- نمایش بتهوون به کارگردانی جواد مولانیا را برعهده دارد. رضا مهدی‌زاده علاوه بر طراح صحنه‌ی نمایش‌های گوناگون، در سینما و تلویزیون نیز فعال بوده و طراحی صحنه سریال «عاشقانه» و فیلم‌های «کیش و مات» و «محاکمه در خیابان» را اجرا کرده است. با این استاد دانشگاه و طراح هنری در مورد موضوعات گوناگون طراحی صحنه در تئاتر به گفت‌وگو نشستیم.

  1. شما برای طراحی صحنه کنسرت_ نمایش بتهوون به چه المان‌‌هایی توجه کردید؟ وجه کلاسیک بودن و همچنین موزیکال بودن این اثر را سعی کردید چگونه به نمایش دربیاورید؟

طراحی صحنه برای اثری چنین پویا و سیال در فضای باز پردیس موسیقی و تئاتر باغ کتاب، نیازمند نگاهی جامع و چندلایه است. ضمن توجه به ویژگی‌های معمارانه فضای مدرن این مجموعه و گفتگو با کارگردان و تهیه‌کننده به جای تقلید از فضای تاریخی اثر، استخراج جوهره احساسی و مفهومی موسیقی بتهوون و تبدیل آن به زبان بصری معاصر، از اهمیت برخوردار شد. فضای مکشوفه باغ کتاب به یک همکار زنده تبدیل شد؛ تاریکی شب، هوای آزاد و حتی پیش‌بینی باد گاه ‌به‌ گاه، به عنوان بخشی از اجرا در نظر گرفته شد تا مرز بین صحنه و واقعیت محو شود. برای تقویت این حس، صحنه به گونه‌ای طراحی شد که مخاطب را از همه طرف در برگیرد و احساسی از صمیمیت را ایجاد کند، گویی که موسیقی از دل همین محیط آشنا بر می‌خیزد.

وجه کلاسیک اثر نه با بازسازی تاریخی، بلکه با نمادهای باز تعریف شده نمایانده شد. یک پیانو، به مجسمه‌‌ای پویا تبدیل شد که همزمان هم اصالت موسیقایی بتهوون و هم نبوغ پیشرو او در شکستن قالب‌‌ها را روایت می‌‌کند. این رویکرد اجازه می ‌دهد تا به جای تقلید، به احساس کلاسیسیسم دست یابیم.

در طراحی این فضا ویدئو آرت نقش یک راوی بصری تمام‌ عیار را ایفا می‌‌کند. این مدیا تنها به عنوان پس ‌زمینه عمل نمی‌کند، بلکه به‌طور پویا و همزمان با نوسانات موسیقی، بین جهان‌‌های واقع ‌گرایانه و فضاهای مفهوم‌ گرایانه و انتزاعی در حرکت است.

در نهایت، هدف این بوده است که مخاطب نه تنها شنونده موسیقی، که شاهد یک روایت چندحسی باشد که روح کلاسیک اثر را در قالب زنده و معاصر ارائه دهد.

  1. با خصوصی شدن نمایش‌ها در سال‌های اخیر، به نظرتان ساده‌تر شدن و یا عدم پرداختن کافی به طراحی صحنه یک مساله محسوب می‌شود؟ برای حل این مساله چه کار باید کرد؟

بله، این یک مسئله جدی است که ریشه اصلی آن محدودیت‌های مالی و فنی در تولیدات خصوصی است. برای حل آن باید نگاه به طراحی صحنه به عنوان یک هزینه اضافی، به یک «بازیگر خاموش» و ضروری و موثر در روایت داستان و سرنوشت اجرا تغییر کند. اما این موضوع را می‌توان به صورت چند بعدی تحلیل کرد. این ساده‌سازی تنها به دلیل بی‌توجهی گروه‌های اجرایی نیست، بلکه حاصل یک «معادله اقتصادی» است. تولید یک نمایش خصوصی با سرمایه شخصی و با هدف بازگشت مالی و سود انجام می‌‌شود. طراحی صحنه پیچیده، حجیم و مفهومی، نیازمند هزینه احتمالا زیاد برای ساخت، اجاره، حمل و نقل و انبارسازی است. این هزینه‌‌ها مستقیماً از مجموع سود تولید کم می‌‌کند و قیمت بلیت را افزایش می‌‌دهد. در نتیجه، تهیه کننده‌ها و مدیران اجرا، اغلب به حداقل‌‌ها و استفاده از نشانه‌ها بسنده می‌‌کنند.

از طرفی متاسفانه چرخه تولید نمایش‌‌های خصوصی بسیار فشرده است. تعداد روزهای تمرین و آماده‌‌سازی اغلب محدود است. ساخت یک دکور مفصل با جزئیات زمان زیادی می‌‌طلبد که در این چارچوب فشرده، اغلب قربانی می‌‌شود.

از سوی دیگر سالن‌‌های قابل اجاره برای تئاتر خصوصی (غیر از سالن‌‌های رسمی و تئاتر شهر) عموماً فاقد امکانات کافی برای نصب و نگهداری دکورهای سنگین و پیچیده هستند. محدودیت در ارتفاع سقف، عرض درهای ورودی و فضای پشت صحنه، دست کارگردان و طراح صحنه را می‌بندد.

با این حال، این موانع را نمی‌توان بهانه‌ای برای «عدم پرداخت کافی» دانست. گاهی این محدودیت‌‌ها منجر به خلاقیت‌‌های جالب توجه می‌‌شود. وقتی بودجه و فضا محدود است، طراحان صحنه به سمت استفاده از عناصر مینیمال، چندمنظوره و نمادین سوق داده می‌‌شوند که می‌‌تواند به نوعی خلاقیت و تاثیر تبدیل شود. اما مشکل اصلی زمانی است که این «ساده ‌سازی» به «فقر بصری» و «کم‌کاری هنری» تبدیل شود و از انتقال کامل مفهوم اثر به تماشاگر جلوگیری کند.

    . 3  به جز این نمایش، چه کار دیگری در دست دارید؟

بله، در کنار تئاتر، این روزها مشغول طراحی صحنه برای سریال «دومان» هستم که یک درام اجتماعی- معمایی است و قرار است روی پلتفرم خانگی منتشر شود. این پروژه چالش جالبی است چرا که نیاز به خلق فضایی کاملاً باور پذیر و جزئی‌نگر دارد که در عین حال، حس و حال دوره معاصر و تاریخی معاصر را منتقل می‌کند. تمرکز اصلی بر طراحی فضای داخلی خانه‌ها و لوکیشن‌های عمومی است که بستر روایت داستان باشند.

همزمان، در حال مذاکره برای همکاری در دو پروژه نمایشی دیگر هستم. یکی از آنها یک اجرای تجربی-موزیکال است که احتمالاً ادامه‌دهنده مسیر استفاده از تکنولوژی و ویدئوآرت خواهد بود، و دیگری یک نمایش کلاسیک با نگاهی مدرن است که چالش اصلی آن بازتعریف فضای صحنه برای مخاطب امروزی است.

4  . در مباحث آموزشی شما در تدریس به دانشجویان، «طراحی صحنه» چه جایگاهی دارد؟ و تلاش می‌کنید به چه شکلی آن را آموزش دهید تا دانشجویان مشتاق شوند در این حوزه فعالیت کنند؟

در شکل و شیوه و تجربه‌های آموزشی این سال‌ها می‌توانم این‌گونه بگویم که طراحی صحنه نه یک بافت تزئینی، بلکه یک زبان بیانی مستقل و همطراز با بازیگری و کارگردانی است. من آن را به دانشجویان به عنوان «گفتمان فضایی» معرفی می‌کنم؛ هنر تبدیل متن به فضا، و تبدیل فضا به تجربه‌ای حسی که مستقیماً با روان مخاطب گفتگو می‌کند.

روش آموزش من بر سه اصل استوار است:

تفکر مفهومی به جای تقلید تزئینی: به دانشجویان می‌آموزم که نخست باید هسته مفهومی اثر را بفهمند. هر فضایی باید بتواند سوالات اصلی نمایشنامه را بدون کلام پاسخ دهد:  این فضا چه حسی باید به مخاطب بدهد؟ چه دکوری باید ساخته شود؟ و ...

آموزش به مثابه آزمایشگاه: کلاس را به یک فضای تجربه و آزمون تبدیل می‌کنم. از دانشجویان می‌خواهم با کمترین امکانات ( به صورت نرم افزاری یا ترسیم یا مقوا، و ... ) حداکثر تاثیر را خلق کنند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه محدودیت را به موتور خلاقیت تبدیل کنند.

فراتر از صحنه تئاتر: به آنها نشان می‌دهم که اصول طراحی صحنه تنها به تئاتر محدود نمی‌شود. این مهارت‌ها مستقیماً در سینما، طراحی رویداد، و حتی طراحی فضای عمومی کاربرد دارند. این نگاه، عرصه وسیع‌تری از اشتغال و خلاقیت را پیش روی آنها می‌گذارد.

با ارائه نمونه‌های تجربه شده نشان می‌دهم که چگونه یک ایده کوچک می‌تواند به یک جهان بصری کامل تبدیل شود. آنها را با آثار خلاقانه و کم‌ بودجه بین‌المللی آشنا می‌کنم که چگونه با ایده‌های ساده اما عمیق، مخاطب را شگفت‌زده کرده‌اند. طراح صحنه ‌یک راوی بصری است که قدرت شکل‌دهی به احساسات جمعی را دارد و این هیجان‌انگیزترین نقش در تولید هر اثری است.

در نهایت، تاکید می‌کنم که طراحی صحنه هنر پاسخگویی به «چرا ها» است: چرا این رنگ؟ چرا این شیء؟ چرا این چیدمان؟ هر انتخابی باید دلیلی روایی یا احساسی داشته باشد. وقتی دانشجو این منطق را درک کند، طراحی صحنه برای او نه یک تکلیف، که یک نیاز خلاقانه می‌شود.

5. فکر می‌کنید جای چه چیزی در طراحی صحنه نمایش‌های امروز در ایران خالی است و باید تقویت شود؟

به نظر من بزرگترین خلأ در طراحی صحنه تئاتر ایران، «نداشتن زبان بصری مستقل و مفهومی» است. بسیاری از آثار در دام تقلید، واقع‌‌نمایی سطحی یا تکرار کلیشه‌‌ها گرفتارند، بدون آنکه از عمق پژوهش بصری یا جسارت ایده‌‌پردازی برخوردار باشند. آنچه نیاز است، گذار از طراحی صحنه به مثابه «دکور» به سمت تولید «متن بصری» است؛ زبانی که بتواند با مخاطب گفت‌ و گویی فراتر از روایت متنی برقرار کند.

برای تحول این حوزه، باید به سمت تفکر فرآیند محور حرکت کرد؛ جایی که طراحی صحنه از نخستین گام‌‌های تولید در گفت ‌و گوی خلاق با کارگردان و دیگر عوامل قرار می‌گیرد، نه آنکه تنها اجراکننده دستورات باشد. همچنین، تقویت پژوهش بصریِ ریشه‌‌دار در بافت فرهنگی اثر و جسارت تجربه گریِ فارغ از ترس از شکست ضروری است. طراحی صحنه باید بتواند از استعاره، انتزاع و نماد برای خلق فضاهایی استفاده کند که نه تنها روایت را حمل می‌‌کنند، بلکه خود به بخشی از تجربه حسی و عاطفی مخاطب تبدیل شوند.

6. کدام نمایش یا کدام نمایش‌ها را به‌تازگی در یک سال اخیر تماشا کرده‌اید که به نظرتان طراحی صحنه قوی ای داشته است؟ و علت آن چه بوده؟

در جشنواره تئاتر فجر سال گذشته که به عنوان داور حضور داشتم، با آثاری روبرو شدم که از نظر طراحی صحنه، تجربیات فضاییِ بسیار جسورانه و تأمل‌برانگیزی ارائه می‌کردند. یکی از برجسته‌ترین آن‌ها، نمایش «لام» از اهواز بود که طراحی صحنه آن، نه یک پس‌زمینه، بلکه یک رابطه زنده و دیالکتیکی با مخاطب ایجاد می‌کرد. فضاسازی این اثر، با تقابل میان فضاهای بسته و گشوده، به شکلی هوشمندانه، احساسِ محصوریت و زوایای دید نامتعارف برای تماشا را، همزمان ایجاد می‌کرد.

همچنین، نمایش «استرالیا» از خوزستان و نمایش «تاری» از تهران نیز طراحی صحنه‌ای قابل تأمل داشت که در آن، از المان‌های ساده و چندمنظوره به شکل نمادین استفاده شده بود. حرکت روانِ دکورها و تغییر کارکرد آنها در طول اجرا، فضایی پویا و سیال ایجاد می‌کرد که با ریتم این اثار هماهنگ بود.

اگر نکته‌ی دیگری دارید لطفا بفرمایید.

طراحی صحنه مثل امضای بصری یک نمایش است. اولین چیزی است که مخاطب می‌‌بیند و حس اثر را حتی قبل از دیالوگ ها در درونش زنده می ‌کند. وقتی این امضا قوی و خلاقانه باشد، تماشاگر نه فقط ناظر، بلکه ساکن دنیای نمایش می‌شود.

 

 گفتگوکننده: نیلوفر شهسواریان