قبول ندارم که کارگردان در نمایش خودش بازی کند

نمایش "عیش و نیستی" به کارگردانی "ایرج راد" شب گذشته-۱۱ اسفندماه- با حضور کتایون حسین زاده ، رحمت امینی ، نصرالله قادری ، مهدی نصیری و جمعی از اعضای کانون ملی منتقدان تئاتر اجرا و در پایان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی نمایش، "کتایون حسین زاده" در این نشست نمایشنامه "تیری مونیه" را مورد بررسی قرار داده و ویژگی کارهای این درام نویس فرانسوی را بررسی ایدهها و عقاید جامعه از طریق برخورد انسانها معرفی کرده و افزود: «این نمایشنامه به دورهای باز میگردد که انسان وارد عصر مدرنیته شده و آنچه در متن بیان شده را به کل جامعه میتوان تعمیم داد. نگاه به قشر نویسنده و تصویر سلطهای که در کاراکتر زن بیان شده است از مشخصههای اثر مدرن به شمار میرود. با بیان هر دیالوگ میتوان به فلسفه حاکم بر متن پی برد و نویسنده به خوبی با دیالوگهایی که برای هر کاراکتر نوشته قشری از جامعه را به تصویر کشیده است. در این متن این نکته که چه طور افراد با جامعه کنار آمدهاند و اگر نتوانند با شرایط همرنگ شوند باید همچون نقش اصلی این متن به مرگ ابدی تن دهند از دیگر نکات این متن به شمار میرود.»
"رحمت امینی" نیز متن و اجرای این نمایش را به دو قسمت تقسیم کرده و کلیت متن را یک هجویه درباره جامعه امروز و زندگی به طور کل معرفی کرد. او سه لایه برای عدم سنخیت در متن در نظر گرفت که ابتدا در دنیای درونی نویسنده و آمال و آرزوهایش ، سپس در اندیشه و در نهایت به درون شخصیتها باز میگشت.
این مدرس تئاتر ادامه داد:" خود قهرمان انگاری " در نویسندهای که مایههای قهرمان شدن را ندارد به نوعی فضای دن کیشوتوار به اثر داده است و به نظر میرسد کارگردان بر اساس لایه اول که برای تماشاگر فضایی آشنا نیز دارد، دست به انتخاب متن زده باشد.
وی بخش دیگری از متن را تصویری که از قدرت مطبوعات و رسانه نشان میدهد، معرفی کرد که میتواند از نویسندهای کم مایه ، شکلی اسطورهای ارائه دهد و زمانی که این حباب شکل گرفت دیگر واقعیت آن نویسنده جایی در ذهن مخاطب ندارد. نویسنده خوب در این متن نویسندهای است که در اختیار رسانه باشد.
"ایرج راد" نیز درباره شخصیت "آنیبال لوبورنی" توضیح داد: «لوبورنی در این متن یک پاورقی نویس است که در اثر سرخوردگیهایی که داشته و نمود آن را میتوان در زندگی خانوادگیاش مشاهده کرد، به موجودی ضعیف و واخورده تبدیل شده که همه چیز را سیاه میبیند. حتی پوچی را هم قبول ندارد چون پوچی نیز به یک زندگی دیگر اشاره دارد. او همه چیز را تاریک و در بنبست میبیند. او تصمیم دارد خود را از سلطهای که دامنگیرش شده نجات دهد؛ اما ضعیفتر از آن است که خودکشی کند. خود را از دیدها پنهان میکند در واقع باز هم پشت چیزی پنهان میشود.»
این کارگردان تئاتر تصویری که تیری مونیه از شارلاتانیزم رسانهای ارائه میدهد که میتواند خط بدهد و واقعیتها را تغییر بدهد، تراژدی بزرگ متن و زمان حال معرفی کرده و زندگی خانوادگی در این نمایش را استعارهای از جامعه برای تمامی لایههای مخاطبان معرفی کرد.
راد تصویر جهان مصرف زده و مادی امروز را در متن با تعریفی مادی و فیزیکی که آنیبال لوبورنی از عشق میدهد، تشریح کرده و افزود: «در این نمایش رسانهها نیز که رسالتشان نمایاندن حقایق به مردم است، اهداف و منفعت خود را پی میگیرند و متن نوعی آشفتگی جهانی بدون دیده شدن واقعیتها را نشان میدهد.»
در بخش دوم این نشست رحمت امینی به بحث درباره کارگردانی نمایش پرداخته و طراحی صحنه که از نمادهای دایره سرخ رنگ، دیوارهایی قفس مانند و درهای متعدد و نامشخص بهره برده است را در خدمت کار معرفی کرد. او در خصوص انتخاب بازیگر نقش اول این متن که خود کارگردان آن را ایفا میکند گفت: «احساس میکنم که "ایرج راد" با مشخصههای فیزیکی و حالت فرهیختگی که در ایشان است، مناسب نقش یک نویسنده کممایه و پاورقینویس نیست.»
او بلاتکلیفی کار در پرداختن به یک هجویه کامل و یک اثر طنز و همچنین نمود آن در نوع گریم پرسوناژها و از دیگر سو تسلط کارگردان بر بخش دوم اجرا به دلیل عدم حضورش در صحنه را از دیگر موارد کارگردانی این نمایش عنوان کرد.
"کتایون حسین زاده" در رد نگاه امینی نسبت به شخصیت آنیبال لوبورنی گفت: «به نظر من در متن نشانههایی از یک نویسنده که زمانی نبوغ داشته و اکنون دچار افول شده وجود دارد و نمیتوان گفت که این نویسنده به طور کل نویسنده مبتذلی بوده است. او به لحاظ شخصیت کاملا مثبت و دوست داشتنی است، هر چند نقاط ضعفی نیز داشته باشد. اعتقاد دارم آقای راد با ویژگیهای فردیشان به خوبی از عهده این نقش برآمدهاند. ایشان یک جنتلمن کاملا موقر را نشان میدهند که در درون دیگر چیزی برای عرضه ندارد. حرفهای او ظاهر دهنپرکنی برای نسل جوان دارد.»
راد نیز در معرفی نگاه خود به این شخصیت توضیح داد: «کلود ، دختر جوان خبرنگار در معرفی شخصیت نویسنده میگوید " غول ابتذال، آنچه ما جوان ها باورش داریم!"»
او در ادامه به بخشهایی که در متن وجود داشته و هرگز حاضر نبوده آن را روی صحنه بیاورد، پرداخت و روند استفاده از استعاره برای اشاره به آن بخشها را توضیح داد و افزود: «قبول ندارم که کارگردان در نمایش خودش بازی کند؛ اما در این کار در شرایطی قرار گرفتم که چارهای جز بازی نداشتم، با این حال تلاش کردم که از بازیگران و حتی دیگر دوستانم درباره حضور خودم در صحنه نظر بگیرم که همواره با تایید روبرو شدم؛ چرا که فکر میکردم اتفاقا باید این فرد، ظاهری موقر داشته باشد. روی تمام لحظات کار، فکر شده و تلاش کردهام تا آنچه نویسنده میخواهد در این نمایش بگوید در اجرا وجود داشته باشد.»
بخش پایانی این نشست با پرسش و پاسخ تماشاگران ادامه یافت که به نسبتهای اثر با جامعه امروز ما، اگزیستانسیالیسم و ضد اگزیستانسیالیسم در جامعه اروپایی بعد از جنگ جهانی و شیوه بیان آن در نمایشنامه و مسئله دریافتهای فرامتنی در آثاری که از فرهنگهای دیگر ترجمه میشوند، مربوط میشد.