گفتوگو با نویسنده و کارگردان نمایش ”شام آخر”

سعید احمدوند: "شام آخر" تابلوی معروفی از داوینچی است که تاکنون دوبار از این عنوان برای نمایش استفاده شده است. "فرهاد آییش" حدود ۱۰ سال پیش نمایش را با عنوان "شام اول، شام آخر" در تالار اصلی تئاترشهر روی صحنه برد و حالا نمایشی از احمد سلیمانی با عنوان "شام آخر" در کارگاه نمایش روی صحنه است.
البته هیچ کدام از این دو نمایش ارتباط مستقیمی با این تابلو نداشتهاند و فقط در اجراهایشان از آن بهره گرفتهاند.
از نمایش "شام آخر" احمد سلیمانی تصویری استخراج شده که در فضای طنز همان تلخی مدنظر داوینچی در تابلوی معروفش را نهفته دارد.
به بهانه اجرای این نمایش با محمدرضا کوهستانی و احمد سلیمانی، نویسنده و کارگردان نمایش درخصوص این اثر کمیک و ضد جنگ گفتوگویی انجام دادهایم.
***
ایده شکلگیری نمایش "شام آخر" از تابلوی معروف داوینچی گرفته شد یا در پی مضمون دیگری به این متن و اجرا رسیدید؟
احمد سلیمانی: در حقیقت اگر قرار باشد راجع به ایده شکلگیری این نمایش صحبت کنم باید قبل از آن تشکیل گروه ایده بپردازم. چند سالی بود که قصد داشتیم گروه جدیدی را با همین عده که سالهای زیادی است در کنار هم کار میکنیم، تشکیل دهیم که درنهایت گروه تئاتر ایده شکل گرفت.
از ابتدا هم دنبال کاری میگشتیم که بتوانیم پتانسیل درونی گروه را به دلیل جوان بودن اعضا و پر انرژی بودنشان و اینکه همگی تحصیل کرده رشته نمایش هستند بروز دهیم. به همین دلیل سراغ این نمایشنامه رفتیم و در حقیقت نمایش "شام آخر" محصول گروه تئاتر ایده است. بعد از اینکه به طور جدیتر به تشکیل گروه و جمع آنان نگاه کردیم و گروه تشکیل شد، این کار هم شکل گرفت.
نمایش "شام آخر" به گفته خودتان به صورت تجربی و کارگاهی آماده شده، درباره نگارش نمایشنامه و... توضیح میدهید؟
محمدرضا کوهستانی: در حقیقت طرح اولیه را من نوشتم و ایدههای ابتدایی متعلق به من بود. دوستان لطف داشتند و اسم من را به عنوان نویسنده در بروشور نوشتند. درحقیقت همه عوامل اعم از بازیگر، کارگردان، طراح صحنه و... پشت میز نشستیم 150ـ160 ساعت بحث کردیم و ایدهها را در متن تصور کردیم و روی صحنه آوردیم. در حقیقت من منطقهای داستانی و روایی و علت و معلولها را تطبیق میدادم و درست میکردم؛ شاید بتوان گفت دراماتورژی میکردم و در نهایت به یک جمعبندی رسیدیم و متنی آماده شد که براساس آن نمایش "شام آخر" شکل گرفت و آماده اجرا شد. در حقیقت تمام مراحل شکلگیری نمایش براساس فعالیت کارگاهی بود.
راجع به این شیوه کارگروهی توضیح دهید؟
احمد سلیمانی: اعضای این گروه از سالها قبل با هم کار کردهاند و به خوبی با هم آشنا هستند. در این شیوه قبلاً هم با هم کار کرده بودیم اما برای اجرای نمایش با شیوه کارگاهی، مدتی فاصله افتاد. بعد از چند سال دوباره با این شیوه کار را شروع کردیم.
به نظر من این کار با کارهای قبلی گروه تفاوت داشت؛ چرا که دیالوگ را از همان ابتدا حذف کردیم! و کار سختی را انتخاب کرده بودیم.
اما تلاش اعضای گروه و شناخت آنان از یکدیگر باعث شد تا نتیجه مدنظرمان شکل بگیرد.
باید از اعضای گروهم به خاطر تمام این مدت و تلاشی که به خرج دادند و همراهی و همیاریشان، تشکر کنم؛ چرا که این نمایش جز با همراهی اعضای گروه ایده، محقق نمیشد.
چطور شد که سراغ این سوژه و مضمون برای نخستین اجرای گروه تئاتر ایده رفتید؟
محمدرضا کوهستانی: بخش عمده این مسأله را احمد سلیمانی گفت و در اصل همین که زمینهای را پیدا کنیم تا بتوانیم قابلیتهای اجرایی گروه را عرضه کنیم، این ایده شکل گرفت. قصد داشتیم با اولین کارمان در این گروه قابلیتهای اجرایی که خاص خودمان باشد را به منصه ظهور برسانیم و برای افرادی که در گروهمان هستند، زمینهای را مهیا کنیم تا آنان هم بتوانند قابلیتهایشان در عرصههای بازیگری، طراحی صحنه، موسیقی و ... بروز دهند.
ما پیش از این در عرصه تئاتر بزرگسال هم فعالیت داشتهایم؛ اما بیشتر به خاطر اجرای نمایشهای کودک و جوایزی که از جشنوارههای کودک گرفتیم ما را میشناسند، بنابراین تصمیم گرفتیم حضورمان در عرصه تئاتر بزرگسال را با کار تجربی جدیدی آغاز کنیم و به دنبال این هدف بودیم.
با این وجود به نظر میرسد همچنان به جنگ علاقهمند هستید. شما حتی در عرصه کودک هم نمایشهایی با مضمون جنگ همچون "یک کودک، یک سرباز" و... را روی صحنه بردهاید. چرا جنگ همیشه در کارهای شما، مطرح است و چرا تا این حد به این موضوع علاقهمند هستید؟ این بار حتی به هجو جنگ پرداختهاید!
محمدرضا کوهستانی: چیزی که خیلی مهم است، این است که جنگ به عنوان یک اتفاق خیلی بزرگ درکشور ما رخ داده و در تمام عرصههای زندگی تأثیر گذاشته است.
در ضمن وقایع و لحظاتی که در جنگ اتفاق افتاده به لحاظ دراماتیک قابلیتهای زیادی دارد. این موضوعات همیشه میتواند دستمایه آثار نمایشی قرار بگیرد و در ایران هم اینگونه بوده است.
من معتقدم برای فعالیت در عرصهای چون تئاتر دفاع مقدس و تئاتر جنگ یا ضد جنگ باید زبان تماشاگر امروز را درک کرده و تلاش کنیم تا با موقعیتهای مدنظر تماشاگر نمایش اجرا کنیم. تا بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم. در حقیقت این تجربهای بود که ما در پی آن بودیم و در چند نمایش و چند تجربه به آن پرداختهایم. البته شاید در این نمایش به قول شما به هجو آن پرداختهایم.
به نظر خودتان میتوان این نمایش را در حیطه آثار دفاع مقدس بررسی کرد؟
احمد سلیمانی: درست است که ما 8 سال جنگ را لمس کردهایم، اما واقعاً به فکر این نبودیم که این نمایش را با رویکرد دفاع مقدس روی صحنه ببریم. جنگ به آن مفهوم کلی و آنچه که در تمام دنیا وجود دارد، مدنظر ما بود. نگاه ما به جنگ در این نمایش تا حدی وابسته به وضعیت کلی جهان است. نمایش ما به طور مستقیم ربطی به دفاع مقدس ندارد و اساساً جنگ مدنظر ما است.
چرا اینقدر جنگ را نکوهش کردهاید؟ آیا این تأثیر اتفاقات پس از جنگ است که آقای کوهستانی به آن اشاره کرد یا صرفاً این مسأله برگرفته از ذهنیت و نگاه شما و گروهتان به جنگ است؟
احمد سلیمانی: واقعیت ماجرا این است که بررسی کنیم ببینیم جنگ چه چیزی دارد که جز نکوهش بتوان راجع به آن سخن گفت؟! جنگ زیبایی دارد؟! لطافت و زیباییهای زندگی در اثر جنگ به خشونت تبدیل میشود. جنگ باعث میشود انسانها به روی همنوع خود اسلحه بکشند. در جنگ جز پلیدی و زشتی چیزی وجود دارد؟ البته در جنگ ما بحث متفاوت بود و ما دفاع مقدس داشتیم؛ ما جنگ نکردیم؛ بلکه به ما حمله شد و ما هم از این رویداد آسیب دیدیم. در دفاع ما خیلی اتفاقات مثل ایثار وجود داشت که میتوان به آن پرداخت؛ اما از ابتدا جنگ به همان معنا و مفهوم کلیای که در جهان وجود دارد، مدنظر ما بود.
محمدرضا کوهستانی: به نظر من اگر بپذیریم که جنگ چیز خوبی نیست، حتی اگر نمایش تم ضد جنگ هم داشته باشد، احتمالاً تم خوبی خواهد داشت.
جنگ عمل پسندیدهای نیست؛ اما دفاع، عمل مقدس و پسندیدهای است. ما هرگز از جنگ دفاع نکردیم و اگر نمایش "شام آخر" هم تمی ضد جنگ دارد، کاملاً آگاهانه انتخاب شده است و معتقدیم که جنگ جز ویرانی، تباهی و سیاهی چیزی برای ما ندارد و در کار ضد جنگ سعی داریم نشان دهیم که چه چیزهایی را از دست میدهیم. با این نمایش قصد داشتیم جواب این سوال که "چرا جنگ چیزی خوبی نیست؟" را بگیریم.
برای دور شدن از این تلخی و سیاهی بود که رویکردی کمیک و طنز را نسبت به جنگ انتخاب کردید؟ یا برای بیان حرف و ایده خود سعی کردید با هجو جنگ سراغ این موضوع بروید؟
محمدرضا کوهستانی: این که تلخی را به تماشاگر نشان دهیم، هدف ما نبود. در واقع تلاش کردیم طنز تلخ را به تماشاگر نشان دهیم؛ چرا که معتقدیم این طنز، تأثیرگذاری بیشتری بر مخاطب دارد. خوشبختانه در بعضی از نقدها هم به این نکته اشاره کرده بودند و ما امیدوار شدیم که هدفمان بر صحنه درست شکل گرفته است. طنز تلخ باعث ارتباط خوبی میان اجرا و تماشاگر شده و حرف ما بیشتر مورد توجه مخاطب قرار میگیرد.
احمد سلیمانی: من از یک منظر دیگر به این ماجرا نگاه میکنم. حرفهای محمدرضا درست است؛ اما باید بگویم خود ما هم خیلی آدمهای جدیای نیستیم که بخواهیم به این مسأله آنقدر جدی نگاه کنیم. البته این مسأله را در نمایشهای دیگرمان هم ثابت کردهایم.
پس به همین خاطر است که نمایش این قدر در فضای کمیک و طنز غرق شده است!
احمد سلیمانی: شاید بخش عمده این مسأله به خود ما برگردد!
نور، دکور، موسیقی و... در نگاه اول خشونت جنگ را تا حد زیادی مطرح میکند؛ اما به تدریج فضای نمایش، فضای فانتزی و کمیکی به خود میگیرد. این نگاه نشأت گرفته از روحیات خود شماست؟
احمد سلیمانی: واقعیت این است که این اتفاق به عمده صورت گرفته است. خشونت را مدنظر قرار دادیم و بنا نبود که از همان ابتدا کمدی را در صحنه رقم بزنیم؛ قصد داشتیم نوعی تضاد به وجود بیاوریم. از سازههای آهنی و نورهای متنوعی بهره گرفتهایم تا خشونت جنگ را بیان کنیم؛ اما به تدریج این فضا را از بین بردیم.