در حال بارگذاری ...

یادداشت ”عزت‌الله مهرآوران” به انگیزه اجرای ”ابریشم بانو” در خانه نمایش

نمایش "ابریشم بانو" نوشته و کار "عزت‌الله مهرآوران" این روزها در خانه نمایش اداره برنامه‌های تئاتر در حال اجرا است.

این اثر پیش از این در نخستین جشن ادبیات نمایشی به عنوان اثر برگزیده انتخاب شد و در جشنواره بیست و هفتم تئاتر فجر در سال 87 به اجرا درآمد. اکنون نیز پس از یک سال اجرای عمومی خود را شروع کرده است. مهرآوران به بهانه اجرای این نمایش یادداشتی در اختیار سایت ایران تئاتر قرار داده است.
وقتی شخصیت ابریشم آمد در ذهنم، طولی نکشید که تمام فکر و ذکرم شد ابریشم.
اگر چه او را خوب می‌شناختم؛ اما برای نمایش کم بود و جا داشت که بیشتر پیرامونش فکر کنم. یک سال با او در ذهنم زندگی کردم، او هم به تمامی در ذهنم زندگی می‌کرد. از سایه بیرون آمده بود و شد به روشنایی زندگی. تاب نیاوردم، کاغذ و قلم را برمی‌داشتم می‌نوشتم، نوشته را می‌خواندم و گوشه‌ای می‌گذاشتم ... بعد دوباره می‌نوشتم ... اما می‌دانستم که ابریشم در نبودن سیاوش مرد بخش، نمی‌تواند، دوام بیاورد، آشنایانش و همچنین همکارانش او را تشویق می‌کردند که سیاوش بر نمی‌گردد... مدتی تحمل کرد اما یک باره قیام کرد و اداره و ماشین و خانه‌اش را وانهاد و با دوچرخه راهی گورستانی متروک شد... اما می خواست در این گورستان با زنانی اساطیری که بختی چونان خودش داشتند گفتگو کند. از زنان اساطیری شاهنامه، دو شخصیت را برگزید: جریره زن اول سیاوش و فرنگیس زن دوم‌اش. آری این دو می‌توانستند در این انتخاب ترس‌آور و تنهایی در گورستان ابرستانی، همدمش باشند.
اما نه چونان زنانی که در زندگیش دیده بود، آنها در دالان تاریخ ذهنی‌اش بزرگ و گرامی بودند، نمی‌توانست گفتگویش را از حرف‌های زنان همکار با نزدیکانش ترکیب نماید باید بر بخت و اقبال آنها و سرنوشت خودش نقد و نقبی بزند به شاهنامه اول فکر کردم که آدم‌های شاهنامه در نیکویی، بیشتر آرمانی‌اند تا حقیقی و فردوسی برای قوام زبان و ماندگاری زبان پارسی، از شخصیت‌هایی بهره‌های آرمانی بگیرد، باورپذیر و ماندگار و مثال‌ زدنی ابریشم هم خودش را فرودست از آنها نمی‌دید در قواره آنها در زمان خودش می‌دید پس باید سیر زمانی را از پیدایی تا میرایی سیاوش طی می‌کرد.
بنابراین روی آوردن به این دو بانوی اساطیری که یکی اندوهگین‌ترین بخت را داشت و دیگری پایداری و ماندگاری... گفتگوها را در نقب و نقدی به این دو شخصیت نمایشی قوامی قابل باور داد. نمایشنامه سیر درست و دراماتیک را طی کرد و قابلیت اجرا پیدا کرد.
هم در نخستین جشن ادبیات نمایشی برگزیده شد هم در جشنواره حضوری چشم‌گیر پیدا کرد.