در حال بارگذاری ...
...

آسیب‌شناسی مخاطب تئاتر در ایران (بخش نخست)

آسیب‌شناسی مخاطب تئاتر در ایران (بخش نخست)

مهدی نصیری: تئاتر طبق تعاریف ساده یک سیستم ارتباطی است که در آن فرستندگان گروه اجرایی پیامی را در معرض انتقال قرار می‌دهند و گیرندگان (تماشاگران) این پیام را ادراک و دریافت می‌کنند و احتمالاً در مقابل آن واکنش نشان می‌دهند. بنابراین اگر هر تئاتر را به عنوان هنری ارتباطی مورد اهمیت قرار دهیم بخش مهمی از ارزش و اعتبار آن وابسته به حضور مخاطبان است.

بحث پیرامون مخاطبان تئاتر البته بیشتر زمانی وارد حوزه‌های پژوهش و تحقیق شد و زمانی اعتبار و ارزش پیدا کرد که موضوع اقتصاد تئاتر و بحران‌های جدی (همزمان با ظهور و رونق سینما و تلویزیون) به میان آورده شد و اهالی تئاتر را به تحقیق و واکنشی جدی در زمینه نقش محوری مخاطب و احتمال کاهش گرایش مخاطبان به تئاتر واداشت.
تئاتر ایران نیز هرگاه از مناظر گوناگون مورد بحث قرار گرفته و به صورت کلی آسیب‌شناسی شده، بخش زیادی از کاستی‌ها و کمبودهایش را به واسطه بحرانی به نام "بحران مخاطب" متوجه خود دیده است. جمله‌ای تکراری است که همه اهالی تئاتر بارها و بارها آن را از زبان خودشان، مدیران فرهنگی، دولتمردان، تماشاگران و... شنیده‌اند: "تئاتر ایران مخاطب ندارد! " همانطور که بسیاری از اهالی تئاتر می‌دانند، برخلاف بسیاری از هنرمندان تئاتر در کشورهای دیگر، تئاتر ما نه از جهت کمبود مخاطب، بلکه از نبود مخاطب رنج می‌برد. کاملاً خوشبینانه است که گروه تماشاگران خاص تئاترهای امروز را چه در تئاتر شهر و سالن‌های اصلی و مهم دیگر شهر تهران، چه در شهرهای دیگر و جشنواره‌ها، مخاطب تئاتر به معنای عام و متداول آن به حساب آوریم! اگر تئاتر به عنوان یک هنر مورد توجه قرار گیرد، مسلماً نیازمند دریافت‌گرانی است که با آن درگیر شوند، ارتباط برقرار کنند و به پیام هنری پاسخ بدهند و اگر تئاتر یک محصول فرهنگی ـ هنری باشد، نیازمند خریداران یا مخاطبانی است که نسبت به وجود آن احساس نیاز داشته باشند و تئاتر به عنوان یک محصول فرهنگی در سبد اقتصادی خانواده آنها تعریف شده باشد.
شاید کاملاً بدبینانه باشد، اما به سختی می‌توان تعداد قابل توجهی از تماشاگران را در تئاتر ایران سراغ گرفت که از خود هنرمندان تئاتر و دانشجویان و جمع پرشور خبرنگاران نباشند. در واقع تعداد تماشاگران عام که به تماشای تئاتر می‌آیند و دست کم چند بار در سال برای دیدن تئاتر برنامه‌ریزی و احساس نیاز می‌کنند، آنقدر ناچیز و اندک است که به دشواری منتقدان آنها را در میان آمار تماشاگران مورد اشاره و بحث قرار می‌دهند. در واقع یک آمار دقیق در مورد فارغ‌التحصیلان تئاتر، خبرنگاران و منتقدان و نیز هنرمندان فعال و غیرفعال تئاتر و مقایسه آن با آمار تماشاگران تئاتر در طول سال احتمالاً به سادگی نبود مخاطب در تئاتر حرفه‌ای ایران را به طور جدی به اثبات خواهد رساند.
تئاتر و نهادینه‌سازی اجتماعی
امروزه دیگر نخستین چیزی که هر انسان به محض تولد با آن آشنا می‌شود، تلویزیون است. هر ساعت از حضور هر فرد در خانه با ساعت‌ها برنامه تلویزیونی و سریال و فیلم پر شده و تلویزیون علاوه بر عادت دادن مردم به زمینه‌های آشنایی افراد با رسانه‌ها یا فعالیت‌های پر مخاطبی چون ورزش و... عرصه‌ای را فراهم می‌سازد که افراد از همان آغازین روزهای زندگی به رویدادها، رسانه‌ها و فعالیت‌ها عادت می‌کنند و سال‌ها بعد به طور منطقی این عادت ضمن ایجاد علاقه تبدیل به یک نیاز مهم در زندگی افراد می‌شود.
اما این فرایند نیازمند‌سازی و نهادینه کردن نیازهای فرهنگی و اجتماعی، هیچ‌گاه در مورد تئاتر رخ نمی‌دهد. در واقع میانگین سن همه علاقه‌مندان تئاتر و نقطه آغازین علاقه‌مندی در سن جوانی است و عموماً به صورت اتفاقی یا خیلی سخت و دشوار صورت می‌پذیرد. همین دلیل هم باعث شده که میزان علاقه‌مندی به تئاتر در میان عموم مردم ایران به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.
طبیعتاً افراد در جامعه ایرانی از سنین کم و از دوران دانش‌آموزی و حتی پیش از آن هیچ پیش‌زمینه و شناخت روشنی از تئاتر ندارند. حتی نگاهی واقع‌ بینانه می‌تواند این باشد که تقریباً همه ایرانیان به جز عده‌ای اندک تا پایان عمر هیچگاه شانس آشنا شدن با تئاتر و شناخت آن را پیدا نمی‌کنند و تئاتر در زندگی اغلب افراد جامعه ما تنها ذهنیتی دور و متفاوت با آنچه به واقع در یک سالن تئاتر اتفاق می‌افتد، است.
بنابراین طبیعتاً جامعه نه تنها شناختی از تئاتر پیدا نمی‌کند، بلکه هیچگاه با آن برخورد هم پیدا نمی‌کند و رشد تماشاگران تئاتر تنها به میزان علاقه‌مندی اتفاقی دانشجویان و در خوش بینانه‌ترین حالت به اضافه شدن برخی از خانواده‌های این دانشجویان بستگی و ارتباط پیدا می‌کند.
بخش مهمی از سهم به حاشیه رانده شدن تئاتر در ایران را بدون شک می‌توان متوجه بی‌علاقه‌گی جامعه و مدیران فرهنگی نسبت به این رسانه فرهنگی و هنری دانست. اکنون سال‌هاست که تئاتر هیچ جایگاهی در مدارس و آموزش و پرورش ایران ندارد و همان کورسوی دیرینه تئاتر دانش‌آموزی هم که چندین سال پیش وجود داشت، حالا کاملاً خاموش شده است. از طرف دیگر نهادهای دولتی و غیر دولتی هیچ اشتیاق، علاقه و حتی هیچ شناختی نسبت به تئاتر و کارگردانی آن ندارند و نمی‌توان انتظار داشت که نقشی در تربیت و علاقه‌مندسازی مخاطبان برای امروز و آینده تئاتر داشته باشند.
تئاتر حرفه‌ای و تماشاخانه‌های خصوصی
اکنون سال‌هاست که تئاترشهر به عنوان قلب تپنده تئاتر حرفه‌ای و جدی در مرکز شهر تهران، میزبان گروه‌های مختلف تئاتری است. اما در طول همه این سال‌ها واقعاً تعداد معدودی از مردم شهر تهران بر مخاطبان این تماشاخانه بزرگ شهر افزوده شده‌اند و تئاترشهر همواره میزبان تماشاگرانی خاص و تکراری بوده است. در حالی که سمینارها و همایش‌ها و بحث‌های زیادی تا به حال پیرامون عدم اشتیاق و تمایل مخاطبان عامه برای حضور در تئاترشهر برگزار شده و به انجام رسیده، کماکان تئاترشهر خانه اصلی هنرمندان تئاتر بوده است و نه تماشاگران و مخاطبان تئاتر!
با وجود علاقه و اشتیاق و تمام تلاش‌های هنرمندان و تبلیغات و کمک‌های دولتی، تئاترشهر تنها به صورت نهادی از تئاتر و آن هم در ذهن عده‌ای از مخاطبان نقش بسته و هنوز بسیاری از آنها که هر روز از مقابل تئاترشهر می‌گذرند نمی‌دانند که این استوانه بزرگ وسط پارک دانشجو چگونه ساختمانی است و اصلاً برای چیست؟
در کنار این، همزمان با تعطیل شدن تئاتر پارس و گلریز و... تعدادی از هنرمندان که وابستگی‌ای به حمایت‌های دولتی نداشتند و هزینه و دستمزد کارهای نمایشی‌شان را مستقیماً از گیشه و از راه فروش بلیط تأمین می‌کردند، بیکار شدند. این گروه‌های نمایشی علیرغم آنکه از هیچ حمایت و کمکی برخوردار نبودند البته تا حدود زیادی بر اقتصاد مستقیم هنر تئاتر استوار بودند و خب، تماشاگران خودشان را داشتند.
از طرف دیگر گروه‌های دیگری هم طی سال‌های گذشته در مکان‌ها و زمان‌های مختلف نمایش‌های کمدی و البته دارای جنبه‌های هنری بی‌کیفیت‌تر را اجرا می‌کردند و مثلاً مجموعه فرهنگی هنری چمران در تمام این سال‌ها در این زمینه موفق بود. جز اجرای نمایش‌های کمدی در این مکان، اجراها دهان به دهان در میان عامه مردم نقل می‌شد و نمایش‌ها عمدتاً فروش بسیار خوبی داشتند و حتی فیلم این نمایش‌ها نیز تا مدت‌ها بعد از اجرای آن در بازارها و فروشگاه‌ها فروخته می‌شد و می‌شود.
اما تعطیلی پارس و موفقیت مجموعه چمران، از حدود دو سال پیش با حرکتی جدی در حوزه تئاتر عامه‌ پسند همراه شد. هر روز بر تعداد سینماهایی که سانس آخر خود را به اجرای نمایش‌های کمدی اختصاص می‌دهند، افزوده شد، سینما فردوسی، قیام، بولوار و... نمایش‌هایی را با حضور چند بازیگر جوان در ژانر کمدی و یک بازیگر تقریباً شناخته شده تلویزیونی و سینما در سانس آخر برنامه‌های خود قرار دادند و هزینه نسبتاً بالایی را هم برای تهیه بلیط این نمایش‌ها تعیین کردند و در کمال ناباوری هر روز بر تعداد مخاطبان و تماشاگران مشتاق برای تماشای این نمایش‌ها افزوده شد و این روند آنقدر مؤثر و روبه رشد بود که به تازگی حتی تیزرهای تلویزیونی تئاترهای شبانه و تبلیغاتی برای نمایش‌های عامه‌پسند در تلویزیون هم مرسوم شده است.
بنابراین ابتدا باید مقایسه‌ای میان امکانات و شرایط و نیز چرایی جذاب‌تر بودن تئاتر عامه‌پسند در مقابل تئاترهای حرفه‌ای یا هنری (شاید عبارت هنری چندان مناسب نباشد اما تا رسیدن به تعبیری بهتر از آن استفاده می‌کنیم) انجام داد. پر واضح است که بخشی از این مقایسه می‌تواند به کیفیت، تأثیر و ارزش این دو موضوع تئاتر در فرایند ارتباط با مخاطب مربوط باشد، اما این مقایسه محتوایی و کیفی را بهتر است که در مبحثی دیگر و تحت عنوان تأثیر نمایشی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. در حال حاضر بحث اصلی‌مان می‌تواند این باشد که تماشاگران به مراتب توجه بیشتری به تئاترهای عامه‌ پسند دارند و تئاترهای هنری قادر به جلب و جذب عامه مخاطبان نیستند؛ چرا؟
تئاترهای عامه‌پسند با وجود آنکه طی مدت زمان طولانی مکان و فضای ثابتی نداشته‌اند، ظرف مدتی کوتاه توانسته‌اند جایگاه و مکانی تثبیت شده پیدا کنند و سالن‌هایشان همه به مراتب پر تماشاگرتر از سالن‌های کوچک تئاترشهر است. شاید یکی از مهمترین دلایل این امر، به انتخاب سینماها ارتباط پیدا کند. به هر حال سینما به مراتب رسانه پرمخاطب‌تری است و حداقل ساختار و بنای آن با پرده بزرگ و گیشه در خیابان‌های اصلی شهر برای همه مخاطبان آشناست. بسیاری از تئاترهای عامه‌پسند با اجاره سالن‌های سینما در واقع زحمت تبلیغات و آشناسازی مخاطب و فضا را کم کرده‌اند. مخاطبی که بنرها و پوسترهای بزرگ و پرده‌های تئاترهای عامه‌پسند را روی پیشانی سینما می‌بیند و از کنار آن می‌گذرد مسلماً می‌داند که قرار است وارد چگونه مکانی بشود. این مخاطب را تصور کنید، زمانی که می‌خواهد به تئاترشهر برود و گیشه و سالن را پیدا کند و...
نکته دیگر اینکه سینماها در سطح شهر پراکنده شده‌اند و به نظر می‌آیند که قابل دسترس‌تر و دست یافتنی‌تر هستند. همین مسئله کمک زیادی به راحتی مخاطب و فضای اجرای تئاتر برای او می‌کند. اما مسئله‌ای که بسیار مهمتر از مکان و فضاست بدون شک به ژانر و نوع نمایش‌های عامه‌پسند برمی‌گردد.
در ابتدای بحث‌مان به این نکته اشاره شد که جامعه ما در چند دهه اخیر هیچ تلاشی برای تربیت، پرورش وعلاقه‌مند سازی مخاطبان برای تئاتر انجام نداده است. تئاتر هنر تفکر برانگیز و تأثیرگذاری است و برای بهره‌برداری از این ویژگی‌ها نیازمند مخاطبی متفکر و تأثیر پذیر است. اما تلویزیون و حتی سینماهای سال‌های اخیر ایران تماشاگر را به شدت از این مسیر به سمت سطحی‌ نگری و ساده پذیری عادت داده‌اند. تماشاگران عام امروز آنقدر تئاتر ندیده‌اند و در نقطه مقابل آنقدر به تلویزیون و سطحی‌پردازی‌های تلویزیونی عادت کرده‌اند که حوصله بسیاری از تئاترهای جدی و تفکر برانگیز را ندارند.
همین تماشاگران فرضی، به احتمال بسیار زیاد، خیلی مایلند که بازیگران مورد علاقه یا دست کم برخی چهره‌های آشنای تلویزیونی را به همان سبک و سیاق تلویزیونی در حال خنده و شوخی ببینند. تماشاگران عام، کمدی و ساده‌ترین و نازل‌ترین انواع کمدی را برای تماشا انتخاب می‌کنند، چون به خندیدن و سرگرم شدن به سبک تلویزیون عادت کرده‌اند.
البته ناگفته نماند که ظاهر (تاکید می‌کنم که فقط ظاهر) برخی از این تئاترها درست مثل طنزهای تلویزیونی انتقادی و اجتماعی هم نشان می‌دهد. تماشاگری که در بسیاری از روابط اجتماعی محدود شده است، با شنیدن سطحی‌ترین، شعاری‌ترین و بی‌تأثیرترین گفتارهایی که ظاهر انتقاد آمیز سیاسی و اجتماعی دارند، لذت می‌برد و تئاتر و نمایش پیش رویش را هم ارزشمند می‌پندارد. اگر چه کمدی ایرانی (مثلاً تخت حوضی) زمانی چنین کارکرد انتقادی داشت و از این ابزار استفاده مطلوب و مفیدی هم می‌کرد، اما تئاترهای عامه‌پسند امروزی از این کارکرد تنها برای جذابیت کاذب و موقت در کارشان بهره می‌گیرند و تنها به تکرار گفتاری که تماشاگر می‌پسندد، شاید به سخیف‌ترین شکل ممکن، اکتفا می‌کند.
سوال دیگر این است که تئاتر هنری و حرفه‌ای با تمام تلاش‌هایی که تا به حال برای جلب مخاطبان بیشتر انجام داده، چرا همچنان از کمبود تماشاگر رنج می‌برد؟ چرا هنرمندان حرفه‌ای تئاتر و شیوه‌های مختلف نمایشی مثل کمدی و آثار عامه‌پسند نتوانسته‌اند، مخاطبان بیشتری داشته باشند؟ پاسخ به این سوالات و برخی سوال‌های دیگر می‌تواند موضوع و بستر بحث دیگری باشد که در بخش دوم به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...